به گزارش فرهنگ نیوز، روزنامه
الاخبار لبنان در مطلبی به قلم "عبدالرحمن نصار" تحت عنوان "پیشنهاد معیوب:
رفح درمقابل ایران"، به نارضایتی و خشم عربستان سعودی از تقدیر و تشکر
اخیر سخنگوی گردانهای شهید عزالدین قسام شاخه نظامی جنبش حماس از نقش ایران
در حمایت از غزه و پیشنهاد مقامات سعودی به این جنبش پرداخت.
در این مطلب آمده است:
جنبش حماس از نوار غزه با صدای بلند درهای تهران را زد؛ امری که باعث ناراحتی و نارضایتی عربستان شد.
عربستان در وهله اول به سرعت خشم خود را نشان داد و سپس مشوقهایی را پیشنهاد کرد.
درخواست
جنبش حماس در سطح سیاسی یا رسانه ای نظامی، که با سخنان ابوعبیده سخنگوی
گردانهای شهید عزالدین قسام از طریق شبکه های تلویزیونی ماهواره ای نظیر
المنار و العالم به صورت زنده پخش شد؛ چیزی جز تاکید بر این نکته نیست که
امر مهمی مطرح خواهد شد.
عملا نیز دو روز پیش در مراسم تاسیس حماس، ابوعبیده به طور مفصل از ایران تشکر کرد.
این تشکر به نظر می رسد کشورهای بزرگ عرب حاشیه خلیج فارس را تحریک کرد.
عربستان آشکارا با رهبران حماس در خارج از سرزمین فلسطین تماس گرفت، تا خشم خود را از این نزدیکی روابط ابراز دارد.
ریاض، محمود الزهار از رهبران حماس در غزه را در پس پرده این امر می داند.
در لحظات اولیه، حماس واکنش روشنی نشان نداد بویژه که روابط با ریاض با توجه به رویدادهای مصر در بهترین حالت خود قرار ندارد.
با
توجه به اینکه جنبش حماس به شدت بدنبال برداشته شدن حلقه محاصره نوار غزه
است، عربستان از طریق کانال های امنیتی خود پیشنهاد دلگرم کننده ای را از
نظر خودش به حماس داد، یعنی بازگشایی گذرگاه رفح و رفع محاصره غزه درمقابل
خودداری حماس از نزدیکی روابط خود با ایران.
پاسخی به این پیشنهاد اساسا معیوب داده نشده است.
در واقع این پیشنهاد از طرف کشوری مطرح می شود که مدعی است در تلاش برای پرکردن شکاف ها در منطقه است.
جنبش
حماس با اعلام این مطلب که پیشنهاد را بررسی خواهد کرد، به نحوی از پذیرش
آن عذرخواست زیرا شماری از رهبران جنبش حماس معتقدند که "مومن از یک سوراخ
دوبار گزیده نمی شود".
خشم عربستان از روابط گرم ایران و حماس
در
همین حال، سایت «الرای» وابسته به حماس گزارش داد، منابع آگاه فلسطینی و
عربی حوزه خلیج فارس اعلام کردند که در این تماس ها سران عربستان سعودی از
چرایی تقویت حماس و ایران پرسیدهاند.
همچنین، برخی منابع نیز اعلام
کردند که عربستان سعودی از سیاست حماس در قبال ایران خشمگین است؛ و از این
جنبش خواسته است هر نوع ارتباط با تهران را قطع کند، در مقابل عربستان
برای لغو محاصره نوار غزه تلاش کند.
زیرا "عربستانی که در طول جنگ
علیه غزه مواضع اش با اسرائیل همسان بود"، دیگر گزینه خوبی نیست؛ و این
نکته را نیز باید مد نظر قرار داد که سوالات زیادی در محافل ذیربط درباره
نقش قاهره و میزان دست داشتن آن در این پیشنهاد مطرح شده است.
خبرنامه دانشجویان ایران نوشت: سریال متفاوت «پرده نشین» به کارگردانی بهروز شعیبی چند هفته ای است، در شب های بلند منتهی به زمستان روی آنتن شبکه یک سیما می رود. این مجموعه تلویزیونی با آنکه به هیچ وجه یک بیگ پروداکشن نیست، اما حرفهای مهمی را تحویل مردم داده است. حرفهایی از جنس دغدغه. عاقبت به خیر شدن قصه پرده نشین، شاید آنقدر مهم نباشد که خط داستان از اهمیت برخوردار است.
«مفاتیح الحیاه» علامه جوادی آملی در شئون زندگی روحانیت داستان (از جنس شهیدی و مهدوی) اتفاق می افتد. صبر بر بلاء، اخلاق نیکو، توجه به لقمه حلال و حق الناس و همه سفارش شده های دین با زبانی به غیر السنتهم آموخته می شود، بی انکه بوی موعظه های مفصل را بدهد. در طول مدت زمان پخش فیلم شاید حاج آقا شهیدی سرجمع یک ربع درس اخلاق نگفته باشد، اما عامل است و همین کافی است.
محمدحسین «آقازاده» ای است که پسر «نوح» نیست. همه چیز از بالا آب می خورد. آن هم نه برای اینکه خط داستان تکمیل شود، بهتر است بگوییم برای آنکه حقیقتا هم «دانه درشت ها» مهم ترند. یعنی محمد حسین آقازاده اصلی داستان نیست. آقازاده اصلی داستان خودش را درگیر «گلشن آباد» نمی کند. در کنار باقی دسته گلهای بزرگی که به آب می دهد، نیم نگاهی هم به آنجا دارد، اما فکر ها(فسادها)ی بزرگ تری از او سر می زند. همیشه هم ملاحظاتی نمی گذارند او شناخته شود. این ملاحظات آقازادگی از جنس شهیدی نیست. چون حاج آقا شهیدی حتی ضامن وام محمد حسین هم نشد!
بازاری هایی مثل میرزایی که کم هم نیستند، ظاهر متشرعی دارند، اما با لقمه حرام هم می سازند. انسانهای منفعت طلبی که همیشه یک «ملک ری» ساختگی در پس ذهن دارند و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند. اتفاقا در فیلم، داستان در آستانه محرم است و خطیب در همه منبرهایش از حرام و حلال می گوید. از اینکه قاتلان حسین همه سر به سجود بودند و البته حرام خور.
حاج آقا مهدوی منبری خوبی است. با همه چالشهایی که منبری های خوب دارند. البته در فضای واقعی همیشه هم این چالشها تقصیر دیگران نیست. منبری های پرسروصدا، اسمشان رویشان است؛ پر سر و صدا هستند، البته همانطور که پرده نشین خیلی خوب نمایش داده آنها هم به درس اخلاق های «اقای شهیدی» خود را نیازمند می بینند.
تعبیری این روزها فراگیر شده است. پس از سخنرانی قراء استاد رحیم پور در نماز جمعه چند هفته پیش تعبیر« شیعه انگلیسی» بر سر زبانها افتاد. استاد که در منبر نماز جمعه از اقتصاد اسلامی می گفت، در میان سخنانش اشاره ای به بازاری هایی کرد که توجهی به حلال و حرام ندارند. وی با اشاره به قالتاق های شیعه که الحق و الانصاف نمونه کاملی از آن را در نقش «میرزایی» در پرده نشین می بینیم گفت: این ها کسانی هستند که در بازار ربا می خورند و بعد ادعای عزای امام حسین(ع) را دارند.
شرف «هدی» ی از فرنگ برگشته با همه اینکه حتی دست از شکایت از «شهیدی» برنمی دارد، و البته منطق خاصی برای زندگی دارد و می گوید:«دنیا همیشه براساس این ضرب المثل ها پیش نمی ره»، هزار بار بیشتر از آنهایی است که دین را لقلقه زبان کرده اند.
همه بازیگران سریال پخته بازی می کنند. ویشکا آسایش سبک زندگی تجربی محور و کم اعتقاد به ماوراء الطبیعه را خوب ایفا می کند. همیشه دنبال توجیه و منطقی برای کارهای خود است و گویا «نظم غربی» را با همه مختصاتش خوب یاد گرفته است. البته احتمالا در پایان فیلم باید شاهد تحول قابل توجهی در وی باشیم.
حاج آقا شهیدی در مقام صبر و رضا طاعت الله می کند و چون حساب پاک دارد از محاسبه نمی هراسد. او حتی یک محافظه کار نیست که از ترس آبرویش با «هدی» بر سر زمینهای «حاج حبیب» مجادله نکند، بلکه جایی که احساس می کند حق با اوست تا آخر می ایستد. اما آنقدر به حق الناس حساس است که خانه اش را می فروشد و مستاجر مردی در روستا می شود.
با همه اینها اما از خانواده کنار نمی گیرد. درسی که یک روحانی با مرتبتی بالاتر به دیگری می دهد، خانواده داری است. با همه احوال پریشان زندگی از شانی از شئون غافل نیست و با همه درگیریهایش به زهرا کوچولو دختر حاج آقا مهدوی دوچرخه سواری یاد می دهد. برای همسرش هدیه می گیرد؛ چون بنابر روایت معصوم «هدیه زن را عفیف بار می آورد» حالا هرچند سنی از آنها گذشته باشد. نفس مطمئنه اش می گوید که حق با اوست لذا اندوهگین و هراسناک نمی شود.
تارک الدنیا نیست و به باغ و بستان و دامپروری می پردازد و سجایای دیگری که مجال برای بیانشان نیست. شهیدی با کارهایش حرفهایی را می زند که تلویزیون نه ماهها که سالها از آن خالی بوده است؛ در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود، وان شاهد بازاری واین «پرده نشین» باشد.
با گذشت مدت زیادی از پخش «پرده نشین» کمتر رسانه ای به نقد و بررسی آن پرداخته است. بیشتر منتظرند تا پایان کار را ببینند و بعد نظر دهند، حال آنکه رای روایتهایی نظیر پرده نشین پایان کار زیاد مهم نیست، بلکه نگاه آموزشی غیر تحمیلی به مخاطب در هر قسمت تکرار می شود و همین مسئله اهمیت توجه به آخر داستان را کمتر می کند.
«گلشن آباد» حداقل برای انهایی که در عصر مخاطرات گوناگون زیست می کنند، می تواند یک جامعه آرمانی باشد، با اما و اگرهایش. بدون توطئه چین هایی که مادیات عقل از آن ها ربوده است. گویا تا قبل از ورود آقازاده ای که رانت اطلاعاتی دارد(بازیگر نقش بابک حمیدیان) ، همه چیز خوب بوده، میرزایی که خود ظاهر متشرعی دارد زمینه این را دارد که برای پیش بردن مقاصد غول های بزرگ اقتصادی وابسته به جریان خاص هزینه بدهد. هزینه ای که او برای توجیه اش به تعریف «آقازاده ای با رانت های اطلاعاتی» از «عدالت اجتماعی» بسنده می کند. تعابیری که له شدن برخی مردم زیر چرخ های توسعه را به ذهن متبادر می کند.
پرده نشین ادامه دارد و البته تا همین جایش جای خالی خیلی از حرفهای «سمت خدایی» را در تلویزیون پر کرده است. این فیلم کنایه های گیرایی دارد. تا آنجا که برخی تاب دیدن این کنایه های سنگین را ندارند. آنهایی که شهره به «مفاسد بزرگ اقتصادی» اند و البته «آقازاده» و «دارای رانت اطلاعاتی». ملاحظاتی هم هستند که نمی گذارند به پرونده آنها رسیدگی شود. و همه این روزها شنیدند که با سمینار معجزه نمی شود.