علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه
علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

عروه الوثقی

قبرها، پر است از جوانانى که میخواستند در پیری توبه کنند...

رسول الله فرموده اند ترک
نماز صبح : نور صورت
ظهر : برکت رزق
عصر : طاقت بدن
مغرب : فایده فرزند
عشاء : آرامش خواب
 را از بین میبرد

به نیت دعوت برای "نماز" به چند نفر بفرست...

گوشه ای از خدمات امام سجاد (ع) به اسلام / چرا امام سجّاد(ع)،قیام مختار را تأیید نکردند...

تکیه فرهنگ نیوز در سالروز شهادت امام سجاد(ع)؛

گوشه ای از خدمات امام سجاد (ع) به اسلام / چرا امام سجّاد(ع)،قیام مختار را تأیید نکردند

امام سجاد علیه السلام به مختار می‌فرمایند: تو دیگر قابلیّت آن را نداری که من مستقیم به تو مطلبی را بگوبم، چون آن‌جایی که باید ورود پیدا می‌کردی، نکردی...

به گزارش گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز ، حضرت علی بن الحسین، امام سجاد (ع) در ‌۵ شعبان یا ۱۵ جمادی الاولی سال ۳۸ هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود و در دوازدهم یا هجدهم ‌و بنا بر مشهور در ۲۵ محرم سال ۹۵ ه.‌ق در ‌حدود ۵۶ سالگی مسموم شده و به شهادت رسید. آن حضرت در واقعه کربلا ۲۳ سال داشت، مرقد شریفش در مدینه در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی (ع) است. دوران امامت ایشان که ۳۵ سال بود، مصادف با دشوار‌ترین دوران ظلم و خفقان امویان (از یزید تا ولید بن عبدالملک) گذشت.

در طول حیات شان، از آنجا که شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ و یاران باوفایش از منظر عمومی، آثار ویرانگری برای حکومت بنی امیه داشت و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود و نیز برای اینکه این تراژدی غم بار به دست فراموشی سپرده نشود، امام چهارم با گریه بر شهیدان نینوا و زنده نگه داشتن یاد و خاطره جانبازی آنان اهداف شهیدان کربلا را دنبال می‌کرد. ظلمت حادثه کربلا و قیام جاودانه عاشورا به قدری دلخراش بود که شاهدان آن مصیبت عظیم تا زنده بودند آن را فراموش نکردند. 
 

تکیه فرهنگ نیوز را در روز شهادت امام سجاد علیه السلام باغم فراق امام کاروان اسرای کربلا و نگین آرامش قلب اهل حرم آغاز می‌کنیم با آن امید که مقبول افتد.


*بیماری امام سجاد(علیه‎السلام) در کربلا
برخی از مورخان معتقدند که امام زین العابدین(علیه‎السلام) در واقعه جانگداز و خونین کربلا 24 ساله بوده است و بعضی دیگر نوشته‎اند که از سن مبارکش 22 سال می‎گذشت. محمد بن سعد در کتابش می‎نویسد:«علی بن الحسین(علیهماالسلام) در واقعه کربلا همراه پدرش بود و در آن هنگام از عمر شریفش 23 سال می‎گذشت. فرزند ایشان، امام محمدباقر(علیه‎السلام) که از کربلا تا شهادت همراه پدر بود، سه یا چهار ساله بود. امام زین العابدین در آن هنگام به سبب بیماری در جهاد شرکت نکرد و خداوند او را برای هدایت مسلمانان نگه داشت و نسل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از فاطمه(علیهاالسلام) در ذریه امام حسین(علیه‎السلام) به امام سجاد(علیه‎السلام) و اولاد او منحصر گردید.»
 
شیخ مفید در این باره می‎گوید:«همین که امام حسین(علیه‎السلام) شربت شهادت نوشید، شمر به قصد کشتن امام سجاد (علیه‎السلام) نیز حمله برد. امام زین العابدین(علیه‎السلام) در بستر بیماری به سر می‎برد و حمید بن مسلم به دفاع پرداخت و مانع حمله شمر شد. عمر بن سعد آن حضرت را در حالی که از بیماری رنج می‎برد با اهل بیت به کوفه انتقال داد.»امام زین العابدین بیمار؛ غلط است. چرا که ایشان فقط در واقعه کربلا بنا بر مصلحت خداوند چند روزی بیمار بودند که در این واقعه به علت بیماری به شهادت نرسند تا بار مسئولیت امامت را بعد از حضرت سیدالشهدا(علیه‎السلام) بر دوش بکشند.
 
امام سجاد(علیه‎السلام) در قیام خونین کربلا مدت کوتاهی (بنا به مشیت الهی) بیمار بود و پس از بهبودی، مدت 35 سال امامت و زمامت جامعه مسلمین را تداوم بخشید. این که برخی این امام همام را دائم المریض معرفی کرده‎اند تا آنجا که در اذهان عوام این قضیه مانده است، در حقیقت نسبت به امام چهارم(علیه‎السلام) و فداکاری‎های ایشان بی توجهی کرده‎اند.پس دریافتیم این که گفته می‎شود: امام زین العابدین بیمار؛ غلط است. چرا که ایشان فقط در واقعه کربلا بنا بر مصلحت خداوند چند روزی بیمار بودند که در این واقعه به علت بیماری به شهادت نرسند تا بار مسئولیت امامت را بعد از حضرت سیدالشهدا(علیه‎السلام) بر دوش بکشند.
 
فیلم سخنرانی شنیدنی استاد حسن رحیم پور ازغدی از وضعیت سیاسی و فساد حکومتی بنی امیه پس از واقعه عاشورا و اشاره به گوشه ای از هدایت های سیاسی حضرت امام سجاد علیه السلام در واکنش به این بدعت‌ها و فساد حکومتی و اخلاقی حکومت بنی امیه
 
*سخنان آتشین امام سجاد (علیه السلام ) با کوفیان
رسالت بیدارگرانه امام سجاد (علیه السلام ) چندان دیر آغاز نشد. با فاصله اى کوتاه از واقعه کربلا، على رغم همه دردهاى درونى و رنجهاى جسمى ، امام بر سکوى رهبرى ایستاد. از لابلاى توده هاى غم و درد، قد برافراشت و چنان با سخنان برنده اش ‍ فضاى تیره اتهام ها و تبلیغات مسموم امویان را شکافت که کورترین چشم ها، درخشش حقیقت را دیدند و سنگترین دل ها، لرزیدند و بر مظلومیت حیسن و خاندانش گریستند و بر آینده خویش بیمناک شدند!
 
امام على بن الحسین (علیه السلام ) در مدت اقامت خویش در کوفه ، دو بار به احتجاج برخاست ؛ یک بار روى سخنش با مردم پیمان شکن کوفه بود، و بار دیگر در «دارالاماره» و در برابر عبیدالله بن زیاد.
هان ، اى مردم ، اى کوفیان ! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید نامه هایى را که براى پدرم نوشتید! نامه هاى سراسر خدعه و نیرنگتان را! در نامه هایتان با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت کردید! ولى او را کشتید، به جنگ کشاندید و تنهایش گذاشتید!


 
 
حساس ترین سخنان امام سجاد (علیه السلام ) که در طول اقامت در شام ایراد شده است و تحولى عظیم در محیط سیاسى شام و بینش مردم نسبت به دستگاه اموى ایجاد کرد و معادلات یزید را برهم زد و خط مشى او را نسبت به اهل بیت کاملا تغییر داد، خطبه اى است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسى و دینى شام ایراد کرد.
 
از کتاب هاى تاریخى چنین استفاده مى شود که این خطبه در مسجد جامع دمشق ایراد شده و از حوادثى که در کاخ یزید رخ داده و سخنانى که در محفل خصوصى تر وى ردو بدل شده جداست .
این خطبه را باید اوج موفقیت امام سجاد (علیه السلام ) در رسالت تبلیغ عاشورا و تداوم خط شهیدان کربلا دانست . اگر این خطبه ایراد نشده بود، چه بسا ماهیت نهضت حسینى براى سالیان دراز و یا براى همیشه بر اهل اسلام مخفى مى ماند .
 
 

بازتاب خطبه حضرت

خطبه تاریخی امام سجاد علیه السلام تاثیر عمیقی بر مردم شام بر جا گذاشت. در روایتی از "ابن باقی" چنین آمده که پس از این خطبه، مردم گریه و شیون می‌کردند. مردم حاضر در مسجد که از بزرگان شهر و ارکان حکومت یزید هم جزوشان بودند، به شدت تحت تاثیر این بیانات قرار گرفتند و زمینه بیداری آنان فراهم شد. در همان مجلس عده‌ای زبان به اعتراض گشودند و وقتی یزید خواست نماز بگزارد، عده‌ای با او نماز نخواندند و پراکنده شدند.

به علاوه، وضع عمومی شهر به گونه‌ای شد که یزید به ناچار در مقابل درخواست بازماندگان حادثه کربلا که می‌خواستند برای مصائب امام حسین علیه السلام عزاداری کنند، تسلیم شد و جایی را به نام "دارالحجاره" برای آنها اختصاص داد و آنها هفت روز به اقامه ماتم پرداختند.

ذکر امام حسین علیه السلام کم کم همه شهر را فرا گرفت، تا جایی که یزید قرآن را به قسمت‌های کوچک تقسیم کرد و بین مردم توزیع کرد تا قرآن بخوانند و توجه‌شان از حسین علیه السلام منصرف شود، ولی هیچ چیز نمی‌توانست آنها را منصرف سازد. یزید که اوضاع را نامناسب دید تصمیم به انتقال کاروان اسرا به مدینه گرفت.

از دیگر آثار این خطبه این بود که یزید در رفتار خود با اهل بیت و به ویژه امام زین العابدین علیه السلام تجدید نظر کرد. او که در ابتدا تصمیم داشت سر مبارک حضرت سیدالشهدا علیه السلام را تا چهل روز بر بالای مناره مسجد جامع شهر نگه دارد، دستور داد آن را پایین آورند و با احترام کامل به قصر ببرند.

ثانیاً محل سکونت اهل بیت را عوض کرد و به آن‌ها محبت کرد.

ثالثاً گناه قتل سید الشهدا را به گردن ابن زیاد انداخت و او را لعن و نفرین کرد و گفت: "اگر من بودم، هرگز حسین را نمی‌کشتم ."

البته همه این حرف‌ها منافقانه بود و با هدف کنترل اوضاع اجتماعی؛ چرا که وقتی ابن زیاد به دمشق آمد، یزید او را احترام کرد و کنار دست راست خود نشاند و با او شراب خورد.

واقعه دیگری که در مسجد اموی گزارش شده، مربوط است به یکی از علمای یهودی که بعد از شنیدن خطبه امام سجاد علیه السلام و دانستن اینکه او از اولاد رسول خداست، به شدت به یزید اعتراض کرد و یزید خشمگین شد و دستور داد او را کتک بزنند.

 
*تصمیم یزید بر قتل امام علیه السلام
 
پس از واقعه‌ی کربلا، یزید تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را نیز از میان بردارد. به همین دلیل در ملاقات‌هایی که در کاخ خود با او و سایر اسرا داشت، منتظر بود از او حرفی بشنود که بهانه‌ای برای قتلش باشد.
یک روز امام را به کاخ خود فرا خواند و از او سوالی پرسید. امام در حالی که تسبیح کوچکی را در دستش می‌گرداند، به او پاسخ داد.
یزید گفت:« چگونه جرأت می‌کنی موقع حرف‌زدن با من تسبیح بگردانی؟»
امام فرمود:« پدرم از قول جدم فرمود هر کس بعد از نماز صبح، بی‌اینکه با کسی سخن بگوید، تسبیح در دست بگیرد و بگوید:« اللهم انی اصبحت و اسبحّک و امجدک و احمدک و اُهللک بعدد ما ادیر به سبحتی» سپس تسبیح ‌در دست، هر چه می‌خواهد بگوید، تا وقتی به بستر می‌رود، برایش ثواب ذکر گفتن منظور می‌شود. پس هر گاه به بستر رفت، باز همین دعا را بخواند و تسبیح را زیر بالش خود بگذارد، تا موقع برخاستن از خواب نیز برای او ثواب ذکر خدا منظور می‌شود. من هم به جدّم اقتدا می‌کنم.»
یزید گفت:« با هیچ کدام از شماها سخنی نگفتم، مگر اینکه جواب درستی به من می‌دهید.» پس به او هدایایی داد و دستور داد امام را آزاد کنند.
 
 
آنچهره‌ى مظلوم بى‌صداى سربه‌زیرِ منفعلى که از امام سجاد درست کردند به کلى برخلاف واقع است؛ چهره‌ى حقیقى امام سجاد علیه‌السّلام چهره‌ى یک مبارزِ قهرمانِ خستگى‌ناپذیرِ آشتى‌ناپذیرِ پیگیرى است، که با تدبیر تمام، با دقت کامل راه‌ها را مى‌شناسد و انتخاب مى‌کند و به سمت هدف‌ها این راه‌ها را مى‌پیماید، خودش خسته نمى‌شود و دشمن را خسته مى‌کند؛ و بالاخره دشمن وقتى هیچ کار دیگری نتوانست بکند، آن حضرت را مسموم کرد و این امام بزرگوار بعد از یک عمر پربرکت و پرمبارزه به رضوان الهى پرواز کرد. این خلاصه‌ى زندگى امام سجاد است. خطبه‌های نمازجمعه تهران ۱۳۶۵/۷/۴
 

*کتاب همه چیز!

خواهش مى کنم عزیزان من، به خصوص جوانان، با صحیفه  سجادیه انس بگیرند؛ زیرا همه چیز در این کتابِ ظاهراً دعا و باطناً همه چیز، وجود دارد... اغلب دعاهاى صحیفه سجادیه- تا آن جا که بنده سیر کرده ام- همین حالت را دارد. همه چیز مرتب و چیده شده است. مثل این است که یک نفر، در مقابل مستمعى نشسته و با او به صورت استدلالى و منطقى حرف مى زند. همان ناله هاى عاشقانه هم که در صحیفه  سجادیه آمده است، همین حالت را دارد.خطبه هاى نماز جمعه  - 14/11/1373

 

 
 
حجت الاسلام دکتر رفیعی در حسینه امام خمینی (ره):در تاریخ تقریبا 250 ساله شیعه و امامت 11 امام بزرگوار(به غیر از دوران غیبت) سخت ترین دوران مربوط به امامت 34 ساله امام سجاد(ع) بود. جامعه اسلامی پر بود از فتنه ها و اضطراب ها و نگرانی ها و سختی های فراوان.
 
یک: زنده نگه داشتن یاد و نام نهضت عاشورا و امام حسین(ع)؛
 
بعد از عاشورا دشمنان و بنی أمیه سریعا وقایع را تحریف کردند و شهادت امام حسین(ع) را خواست و جبر خدا اعلام کردند! اینجا بود که حضرت با اقداماتشان سعی در روشن گری و حفظ نهضت عاشورا داشتند. برای مثال: نوشته روی انگشتر حضرت سجاد(ع) "العزه لله" بود که بعد از عاشورا دستور دادند انگشتری جدید ساختند و روی آن نوشتند: "شقی قاتل حسین بن علی(ع)" این خودش شد یک علامت برای زنده نگه داشتن یاد عاشورا.
 
گریه بسیار می کردند؛ آب می دیدند گریه می کردند، رود می دیدند گریه می کردند، غذا می دیدند گریه میکردند و البته علت گریه شان را هم اعلام میکردند تا آیندگان نگویند گریه درست و جایز نیست!
دیگر اقدام حضرت برای حفظ یاد عاشورا این بود که کیسه ای داشتند زرد رنگ که خاک کربلا در آن بود و بعد هر نماز بر آن سجده می کردند.
 
دوم: تربیت شاگردان بسیار نظیر أبو حمزه ثمالی. با اینکه کلاس های ایشان یک نفره و دو نفره بود اما در طول امامت خود اینقدر شاگرد تربیت کردند تا جایی که حلقه اول شاگردان امام محمد باقر و امام صادق(ع)، از شاگردان ایشان بودند.
 
سوم: فرهنگ دعا و معارف اسلامی را تبیین کردند. صحیفیه سجادیه زبور آل محمد(ص) است. از آن غفلت نکنیم.
 
این صحیفه ای که معمول است و میبینیم فقط 54 دعا است و الان صحیفیه دوم و سوم و چهارم را در تکمیل آن منتشر کرده اند که بالغ بر 257 دعا است. که همه آن ها هم با درود و صلوات بر محمد و آل محمد(ص) آغاز شده است.
 
چهارم: مبارزه و برخورد با حکام زمان خود. همه امامان ما سیاسی بودند و اصلا امامت با سیاست آمیخته است. امام عارف به سیاست است و امام سجاد نیز در هر فرصتی با حکام زمان خود برخورد میکردند.
 
 
از حضرت زین العابدین علیه السلام روایت شده است که فرمودند: پدرم در روزی که کشته شد، در حالی که خونها { از بدنش } می جوشید من را به سینه چسبانید و فرمودند: «ای پسرم، از من حفظ کن دعایی را که فاطمه صلوات الله علیها من را تعلیم نمود و رسول الله صلی الله علیه و آله او را تعلیم کرده بود و جبرئیل به پیامبر در حاجتها و امور مهم و غم و غصه ها تعلیم داده بود و همچنین در امور مهمی که از آسمان نازل می شود و کارهای بزرگ و سهمگین؛ فرمود بخوان: بحق یس والقرآن الحکیم، و بحق طه و القرآن العظیم، یا من یقدر علی حوائج السائلین، یا من یعلم ما فی الضمیر، یا منفّس ان المکروبین، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا من لا یحتاج الی التفسیر، صلی علی محمد و آل محمد و افعل بی کذا و کذا » و بالاخره آخرین مطلبی که از حضرت زین العابدین علیه السلام در روز عاشورا تا قبل از شهادت حضرت امام حسین علیه السلام نقل شده است مربوط به آخرین وداع ایشان با پدرشان می باشد. 
 
 
 
آیت الله قرهی در این رابطه می فرمایند :مختار با این که دل اهل‌بیت و آل‌الله را شاد کرد امّا موقعی که باید به کمک امام مجتبی(ع) می‌رفت، گفت: من می‌دانم این کوفی‌ها بی‌وفا هستند و اصلاً این جنگ درست نیست.
 
اگر به صورت ظاهر هم نگاه کنیم و همه مطالب را روی ورقه بیاوریم، می‌بینیم محاسبات مختار درست از کار درآمده و درست گفته است، چون امام آخر مجبور شدند صلح کنند؛ امّا آقاجان تو بهتر می‌فهمی یا امام؟! یعنی واقعاً امام نمی‌دانست این کوفی‌ها چه کسانی هستند؟! تو باید بگویی: من مطیعم، هرچه شما فرمودید؛ شکست خوردیم، اشکال ندارد؛ پیروز هم شدیم، اشکال ندارد.امام خمینی(ره) همیشه یک جمله‌ای داشتند که می‌فرمودند: ما موظّف به تکلیف هستیم، نتیجه مهم نیست. نتیجه هر چه شد، شد. تکلیفم این است که انجام بدهم، حالا می‌خواهم پیروز بشوم، می‌خواهم نشوم! 
 
امّا مختار با اینکه دل اهل بیت را هم شاد کرد، ولی خودش برای خودش اظهار فضل کرد. لذا شهدای کربلا کجا و مختار هم که شهید شد کجا؟! اصلاً نمی‌شود درجاتشان را قیاس کنیم، زمین تا آسمان تفاوت دارند!دقّت کنید؛ شاید این را نشنیده باشید. می‌دانید دلیل اینکه امام زین‌العابدین(ع) به محمّد حنفیه گفت: امور را راجع به قضیه قیام مختار به تو می‌سپارم، چیست؟ یک دلیل این است که امام نخواستند وارد شوند که یک مقدار قوّت بگیرند و دین حفظ شود.
 
امّا یک دلیل دیگر این است که امام می‌گویند: من دیگر نمی‌خواهم مستقیم به مختار، مطلبی را بگویم. مختار دیگر در اندازه‌ای نیست که من مستقیم به او دستور بدهم. لذا با این که امام ضمنی به مختار اجازه قیام دادند امّا دیگر مستقیم به او نمی‌فرمایند. بلکه می‌فرمایند: محمّد حنفیه! تو در این امور از طرف ما تام الاختیاری. - این را به خاطر بسپارید و بر روی آن تأمّل و تفکّر کنید تا ببینید چیست .یعنی حضرت به مختار می‌فرمایند: تو دیگر قابلیّت آن را نداری که من مستقیم به تو مطلبی را بگوبم، چون آن‌جایی که باید ورود پیدا می‌کردی، نکردی و بالعکس اظهار فضل، اظهار وجود و اظهار منیّت کردی. همین است! اظهار منیّت انسان را بیچاره می‌کند. مختار اظهار منیّت و اظهار فضل کرد، این‌طور شد.
 
 
در رساله حقوقی امام سجاد(ع) است به بررسی حقوق و وظایف انسان در هفت دسته پرداخته شده است از جمله: حق خداوند، حق نفس و اعضای بدن،حق افعال عبادی، حق رعایا،حق رحم،حق دیگران و حق مال که 51 حق مورد بحث رساله را در این هفت دسته جای داده اند.
رساله حقوق امام سجاد(ع) در عصری نوشته شد که خاندان شوم اموی با ابزار ظلم و جهل در پی دور ساختن مردم از امام(ع) و منزوی کردن ائمه(ع) بودند تا از این طریق مانع فروریختن پایه های سست و لرزان حکومت دروغین خود به وسلیه آموزه های این بزرگواران شوند اما با این وجود امام سجاد(ع) در میان آن همه اختناق از هیچ تلاشی مضایقه نکرد و صدای حق را به گوش همگان رساند و اکنون که 1400سال از آن روزها می گذرد رساله حقوق ایشان همچنان به عنوان یکی از منابع مهم حقوقی و تربیتی مورد بحث واقع می شود. و هم اکنون که انسان دم از حقوق بشر و تمدن های عالی خود می زند هنوز هم در مباحث حقوقی دارای ضعف های بسیاری است که برخی از آنها به جز شعارهای توخالی چیزی بیش نیست و اگر همین قواعد با رساله حقوقی امام سجاد(ع) مقایسه گردد ضعف هایش آشکار می شود. به همین علت کشور ایران اسلامی با پیروی از آموزه های اخلاقی و حقوقی امام چهارم می تواند تا حدود زیادی به عدالت و مدینه فاضله نزدیک شود.
 
 
پس از واقعه  کربلا، جریان ولایت ستیز فرهنگی، سیاسی و نظامی شکل گرفت که همگی در کنارگذاری خط ولایت اهداف مشترکی داشتند.جریان امویان سفیانی، امویان مروانی و آل زبیر چنان سرزمین های اسلامی را دچار انحطاط و انحراف کرده بودند که ایمان و تقوا و معنویت، عدالت و ولایت به کلی از جامعه رخت بربسته بود و تمامی حرکت های اسلام خواهی، ولایتمداری، عدالت گستری و استکبار ستیزی سرکوب می شد. نمونه  آن، واقعه  حُرّه و آن جنایات بی شمار است. به همین دلیل امام سجاد علیه السلام در قالب دعا به مخاطبان شان بصیرت می دادند و با اتخاذ سیاست صبر و انتظار به بازسازی جبهه  ولایت مدار می پرداختند.
 
امام سجاد علیه السلام در غربت غریبانه شان، باید احیای اسلام راستین را طراحی می کردند. ایشان به خاطر فضای عذاب آور حاکم باید در قالب هایی بدون تحریک سردمداران جبهه  ولایت ستیزی، مفاد اسلام ناب محمدی صلّی ا... علیه و آله را در ابعاد مختلف بیان می کردند. کتب معتبر تاریخی نگاشته اند که آن حضرت در مدینه و کوفه بیش از بیست نفر صحابی نداشتند لذا غیر از عرضه  دین و مقابله با دشمنان و بازسازی جبهه  ولایتمدار به عنوان یک سیاست راهبردی، راهی نمانده بود.
 
به همین جهت «صحیفه  سجادیّه» هم -که در پنجاه  وسه دعای آن، مطالب بسیار عمیق معرفتی، رفتاری، اخلاقی، خانوادگی، سیاسی و نظامی موجود است- دو نسخه بیشتر نبود و سال ها در دست خاندان رسول ا... صلّی ا... علیه و آله پنهان بود. در پرتو واسازی جامعه ولایت مدار توسط امام سجاد علیه السلام، نهضت علمی امام باقر و امام صادق علیهما السّلام شکل گرفت و قیام های متعدد «زید بن علی» و «یحیی بن زید» در سرزمین های اسلامی به وقوع پیوست که سقوط نظام پلید اموی از آثار آن بود.
 
 
دکتر محمد حسین رجبی دوانی، کارشناس تاریخ اسلام نکته مهمی را درباره قبر مادر امام چهارم بیان کردند:اشتباهات فاحشی در این خصوص وجود دارد. اولا مادر امام سجاد(ع) هنگام وضع حمل ایشان از دنیا رفتند و درواقع امام سجاد(ع) مادر به خود ندیدند. بنابراین اینکه گفته می‌شود حضرت شهربانو(س) با امام حسین(ع) همراه بودند و در روز عاشورا وقتی اباعبدالله(ع) به شهادت رسیدند سوار بر اسب شدند و ایشان را تا ایران تعقیب کردند تا در این منطقه وارد کوه شدند و کوه به هم آمد افسانه‌ای بیش نیست و غیرقابل قبول است.
 
اگر بنا بود کسی از فاجعه کربلا و اسارت و فاجعه‌ای که بر سر اهل بیت امام حسین(ع) آمد نجات پیدا کند، در درجه اول امام سجاد(ع) است و بعد از آن بانوی بزرگ اسلام حضرت زینب کبری(س) است. پس معنا ندارد که آنها در غل و زنجیر باشند و همسر امام بخواهد نجات یابد؛ بنابراین داستان از اساس جعلی است.
 
 سوالی که پیش می‌آید این است: این بنایی که امروزه در آن آثار تاریخی هم هست چه سابقه‌ای دارد و اگر متعلق به حضرت شهربانو(س) نیست پس چیست؟ باید گفت بنابر تحقیق اهل فن، این بقعه آرامگاهی است متعلق به ایرانیان زرتشتی پیش از اسلام که ظاهرا اموات خود را آنجا می‌آوردند و در دخمه‌ای قرار می‌دادند.
 
 
امام سجاد، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر شکیبایى و مظهر آمیختگى علم و حلم پس از ایفاى وظیفه الهى خود و حفظ ارزشهاى دین و پاسدارى از تشکل شیعى در سخت‌ترین ادوار سیاسى - اجتماعى -، در سال 95 هجرى قمرى به لقاى پروردگار و وصال معبود خویش شتافت.
 
در تاریخ وفات آن حضرت سال 94، 95 و 96 هجرى قمرى گفته شده است ولى پیشینه دارترین و معتبرترین نقل مربوط به سال 95 هجرى قمرى است.
 
البته جز این نقل‌ها، برخى مورخان به سال‌هاى 92، 93، 99، 100 نیز اشاره کرده‌اند. بنابراین، اگر نقل مشهور را در سال ولادت و نیز رحلت امام سجاد علیه السلام سال 38 هجرى و 95 قمرى  ملاک قرار دهیم، عمر شریف وى هنگام وفات 57 سال بوده است. دو سال آن مقارن با روزگار خلافت على بن ابى طالب علیه السلام و ده سال آن در دوران امامت عموى گرامیش - حسن بن على علیه السلام و ده سال در روزگار زعامت حسین بن على علیه السلام بوده و 34 سال آن به دوران امامت خود آن حضرت اختصاص داشته است.
 
و اما آرا در زمینه ماه و روز رحلت آن حضرت نیز مختلف است. بیشتر نویسندگان ورز دوازدهم محرم را متذکر شده‌اند. و برخى روزهاى 18، 19، 22 و 25 محرم را مطرح کرده‌اند و نیز نقلى، روز 14 ربیع الاول را احتمال داده‌است.
 
درباره علت وفات امام سجاد علیه السلام  و چگونگى وفات آن پیشواى صالحان، عمده تاریخ‌نگاران تصریح کرده‌اند، ولید بن الملک، ایشان را مسموم ساخته و آن حضرت در نتیجه همان مسمومیت درگذشته است.
 
بعضى هم نوشته‌اند که هشام بن عبدالملک در روزگار خلافت ولید، امام على بن الحسین علیه السلام را مسموم کرده است.
 
اما میان این دو نظر، تنافى و تعارضى وجود ندارد. زیرا طبیعى است که هر چند برنامه مسومیت امام سجاد علیه السلام از سوى دستگاه خلافت - ولید - ریخته شده و فرمان آن توسط شخص خلیفه صادر شده باشد، کسان دیگرى مجرى آن برنامه و فرمان خواهند بود. زیرا مسایل سیاسى و اجتماعى و همچنین محبوبیت امام سجاد علیه السلام در میان مردم و معروفیت وى به علم و زهد و تقوا، هرگز به حاکمان این جرات را نمى‌داده است که به طور مستقیم با آن حضرت رویا رو شوند و به ستیز برخیزند و با زمینه‌هاى قتل وى را به طور علنى فراهم آورند.
 
بر این اساس، بعید نمى‌نماید که هشام بن عبدالملک به دستور بردارش  ولید مرتکب چنین جنایتى شده باشد و ولید و هشام هر دو کشنده امام سجاد بوده باشند.
 
بدن مطهر زین العابدین علیه السلام کنار امام حسن مجتبى علیه السلام در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

تامین هزینه قمه زنی در ایران توسط انگلیس و روس ها/به نام عزاداری بر علیه دین اقدام می کنند!

غبار مذهب بر چهره مذهب

تامین هزینه قمه زنی در ایران توسط انگلیس و روس ها/به نام عزاداری بر علیه دین اقدام می کنند!

یکی از مکرهای شیطانی دشمن این است که با مذهب به جنگ مذهب می آید و به غیر دین رنگ دین می‌دهد تا جامعه متدین ولی غیر آگاه، با دل و جان از او بپذیرند، غافل از آن‌که دشمن است و اقتضای طبیعتش دشمنی است.
به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، وقتی هدف را غبار می‌گیرد، دیگر چشم ها سویی برای دین حقیقت ندارند؛ در آن زمان عمل‌کرد افراد دقیقا مطابق دل و یا اغراض شخصیشان می‌شود. و این همان انحراف است که  ستون‌های دین را می‌لزاند.
 
لزوم بیان این امر در ابتدای بحث این است که باید روشن شود در جریان فکری اصیل اسلامی همه چیز در راستای رسیدن به هدفِ مقدس قرار می‌گردد و استحسانات فردی  و اغراض شخصی هیچ موضوعیتی در مبانی فکری و ایدئولوژیک شیعه ندارد.
 
دشمن را که می‌بینید، خیلی اهل محاسبه است و برای پیشبرد اهدافش هیچ عجله ای ندارد. گاه طرحی را می‌ریزد برای پنجاه سال بعد و ما آرام آرام با او همراه می‌شویم تا زمانی که خودمان تبدیل می‌شویم به ابزاری که رسیدنش را به هدف تسریع می‌کنیم .
 
یکی از مکرهای شیطانی دشمن این است که با مذهب به جنگ مذهب می آید و به غیر دین رنگ دین می‌دهد تا جامعه متدین ولی غیر آگاه، با دل و جان از او بپذیرند، غافل از آن‌که دشمن است و اقتضای طبیعتش دشمنی است .
 
در این حیله دشمن هیچ‌گاه از جامعه نمی‌خواهد که دین خود را کنار بگذارد؛ بلکه با کم‌رنگ کردن و پررنگ کردن همان گزاره های مذهبی، دینی و اعتقادی سعی می‌کند تا دینی کاریکاتوری درست کند تا دین را از کار آمدی بیندازد. آنگاه خودش به راحتی از همان دین حمایت می‌کند دینی که برای او فاقد خطر است  و برای متدینین ثمری ندارد.
 
استاد رحیم پور ازغدی در مثال برای این نوع دینداری می‌فرماید :
 
یک زمانی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ، انگلیس در مشهد برای هیئت های مذهبی کمک فرستاد، انگلیس و دربار پرچم های عزاداری بین هیئت ها تقسیم کردند، تو همین مشهد خودمان، بعد کودتای ۲۸ مرداد، قمه توزیع کردند، سفارت انگلیس پول داد و قمه توزیع کرد بین عزاداران امام حسین، گفت بزنید توی سر خودتان ولی با ما کاری نداشته باشید!
 
 
می‌گویند زمانی که روس‌ها آذربایجان را گرفته بودند، روز عاشورا که بیست تا سی هزار قمه زن در خیابان‌های تبریز آمده بود، همان‌روز روس‌ها عالم مشروطه خواه و مجاهد تبریز-میرزاعلی ثقه الاسلام تبریزی- را گرفته بودند و می‌خواستند اعدامش کنند،در میدان مرکزی شهر این آخوند مجاهد را آوردند به دار بکشند، بیست هزار مرد هم در خیابان‌ها، قمه می‌زدند، یکی رفت پیش قمه زنها ، گفت شما که این‌ها را توی سر خودتان می‌زنید، من نمی‌گویم توی سر روس‌ها بزنید ولی لااقل با همین قمه ها بیایید به میدان اعدام و پای چوبه دار که این‌ها ببینند بیست هزار آدم قمه به دست آمده و بترسند و ایشان را به دار نکشند، قمه زن ها گفتند برو خجالت بکش، اباعبدالله را سیاسی نکن، امام حسین را بگذار برای ما، امروز ما آمدیم با امام حسین حال کنیم و قمه بزنیم ... خب این نوع امام حسین را ، انگلیس و روس قمه هایش را می‌خرند و هدیه می‌دهند...[1]
 
دینی که از دل این اندیشه در می آید که تبعاتی دارد که گاه چند نسل درگیر آن هستند که به اختصار در ادامه به بعضی از آنها پردخته می شود:
 
 بی ثمر شدن دین و خسته شدن از اعتقاد
یکی از عمده ترین تبعات این مشکل دل زدگی و خسته شدن از یک اعتقاد مذهبی بی ثمر است. تمام دستور العمل هایی که در دین آمده اعم از اخلاقی، فقهی و اعتقادی از روی حکمت بوده و در شیوه و میزان آن ظرفیت‌های عامه مردم لحاظ و برای هرکدام ثمر و اثری در نظر گرفته شده است. حال اگر با اعمال سلیقه ها، تغییراتی در دستورات دینی به وجود آوردیم و با آن کار آثار مترتب بر دستورات صحیح  را از بین ببریم، متمسکین به این گزاره های مذهبی پس از مدتی با ندیدن نتیجه و تغییر در زندگی ، حکم به دروغ بودن کل ماجرا نموده و از بیخ و بن منکر اصول دینی و مذهبی می‌شوند و وادی زندگی آنان عوض خواهد شد. به عنوان مثال ما برای شیوه های عزاداری یک اصول کاربردی داریم؛ و زمانی که از این اصول تخطی می‌کنیم باید منتظر پدیده ای به نام گریز از هیئت که مجمع دینداران است باشیم.
 
یکی از روحانیون در مورد این مسئله تجربه ای را مطرح می کردند که "زمانی در یکی از هیئات ، دو جوان را می‌شناختم که شور و هیجان زیادی داشتند؛ اما پس از مدتی کلیپ های موسیقی زیر زمینی آن‌ها بیرون آمد، به نحوی که انسان از شنیدن اشعار آن‌ها شرمنده می‌شد. روزی در خیابان جمهوری تهران یکی از آن‌ها را دیدم و جویای علت شدم چنین گفت :
 
شبی در هیئت، مداح وارد شور شد و شروع نمود به گفتن این جمله "سلطان همه اسباس اسب حضرت عباس " از هیئت که آمدم بیرون با خودم گفتم ما برای یک اسب 45 دقیقه به سر و سینه زدیم. این چه کاریست ؟ بعد از آن ماجرا با خودم درگیر بودم که هیئت برای من چه کرد؟! به این نتیجه رسیدم که هیئت رفتن کار بیهوده ایست و باید دنبال راه دیگری بروم." 
 
این ثمره خروج از چهار چوب عزاداری صحیح است و این یعنی خیانت به دستگاه سید الشهدا(علیهم السلام)
 
عدم گرایش انسان‌های محقق در دنیا به مکتب حق
دومین معظلی که به وجود می آید عدم گرایش انسان‌های محقق در دنیا به مکتب حق است. زمانی که در غبار سلیقه‌ها چهره واقعی، اثرگذار و عقلانی دین پوشانده می‌شود، انسان‌ها محققی که قصد تحقیق در مورد دین را دارند به تناقض رسیده و از مسیر حق روی گردان می‌شوند؛ به عنوان مثال زمانی که در روز عاشورا قمه ها را بر سر می‌زنند و فیلم آن به تیتر اول سایت یاهو تبدیل می‌شود، دیگر نباید انتظار داشت دیگران حاضر به پذیرش این مکتب باشند .
 
گروهی از جوانان مسیحی مصر برای تحقیق به ایران آمدند و در جلسات معرفی مکتب زمانی که به واژه سید الشهدا(علیه السلام) رسیدند به استاد خود گفتند از او حرف نزن! استاد که گمان می‌کرد همه انسانهای آزاده به وادی حسین (علیه السلام) علاقه مند باشند، با تعجب سوال کرد چرا نباید از او حرف بزنم؟!  جوان مسحیی گفت چون او و تابعینش از وحشی ها هستند. تعجب استاد بیشتر شده و دلیل این کلام را خواستار شد که در جواب با 300 قطعه تصویری از مراسمات قمه زنی در هند و عراق و ایران رو به رو شد.[2]
 
 
اگر کسی واقعا به وادی اهل بیت(علیهم السلام)  علاقه داشته باشد برایش افتخاری بالا تر از این نیست که همه عالم مرام  سید الشهدا(علیه السلام)  را فریاد بزنند. پس از هر کاری که باعث دوری افراد از این وادی شود جلوگیری میکند .
 
حمله به مسلمان‌ها
حمله به مسلمان‌ها و شیعیان از دیگر تبعات وارد کردن بدعت‌ها در دین است . امروزه مسلمان‌ها و خصوصا شیعیان در نقاط مختلف دنیا مورد هجمه هستند و بخشی از این هجمه ها به خاطر وارد کردن غیر دین در دین است. در مصاحبه با یکی از شیعیان پاکستان علت کشتار شیعیان به دست بعضی از افراطیون سپاه صحابه را جویا شدم وی در جواب گفت :
 
علمای آن‌ها با هدایت امریکا به این اقدام دست می‌زنند اما عوامشان با توجیهاتی که  از اعمال خود شیعیان نشئت می‌گیرد راضی به چنین جنایت‌هایی می‌شوند . یکی از علت‌ها، خرافی کردن دین به دست بعضی از مداح های بی سواد پاکستانیست . وی افزود در پاکستان گروهی هستند که در پیروی از یک مداح خاص و با شعار این‌که حقیقت نماز امیر المؤمنین(علیه السلام) است، نمازی عجیب ابداع نموده و رو به قبله می ایستند و به جای حمد و سوره و ذکر و رکوع و سجده ذکر علی علی می‌گویند. همین کار باعث شد تا وهابیون با توجیه ارتداد و مشرک بودن مردم آن منطقه در پاراچنار صدها شیعه را به خاک و خون بکشند . وی هشدار داد که در ایران نیز چنین چیزی در حال شکل گیریست و درمان آن به این است که محوریت مجالس اهل بیت(علیهم السلام) در اختیار روحانیان عالم باشد و مادحین اهل بیت(علیهم السلام)  تحت لوای روحانیت اصیل حرکت کنند .[3]
 
فرقه سازی
شکل گیری فرقی چون صوفیه و یا مکاتب انحرافی چون بهائیت نیز از مشکلات این نحوه دین داریست  و دقیقا با همین شیوه انجام شده. به عنوان مثال در صوفیه با پر رنگ کردن بیش از حد محبت به اهل بیت(علیهم اسلام)، محبتی افراطی را به وجود آوردند به اسم غلو که با واکنش شدید اهل بیت(علیهم اسلام) رو به رو شد و صریحا این نحوه ابراز محبت را نفی نمودند و یا در بابیت و بهائیت با تشدید جریان ملاقات گرایی در بحث مهدویت زمینه انحراف جمعی از شیعیان را به وجود آوردند.
 
ترفندی مکمل
دشمنان مکتب، برای تکمیل روش مذهب علیه مذهب اقدام به درست کردن اعتقاداتی خاص نمودند. مثلا به عنوان نمونه شعاری درست کردند با این عنوان که "در مجلس اهل بیت(علیهم اسلام) دخالت نکنید." ترجمان این شعار این است که هرجا انحرافی بود بگذارید آن انحراف ریشه پیدا کند آن‌ها در واقع خود با دخالت و تغییر در مذهب و بعد ایجاد این شعار در پی ماندگار نمودن انحرافات هستند و یا در شعاری جدیدتر وقتی به تبیین انحرافات پرداخته می شود عنوان می‌کنند که "با بچه شیعه بحث نکن هر دو زیر یک علم هستید" معنی این جمله این است که بگذارید بچه شیعه ها در باورهای غلطی که ما ایجاد کرده ایم باقی بمانند.
 
 
اهل بیت(علیهم اسلام) برای جلو گیری از این انحراف دستور فرمودند که دین را فقط از دریچه آن بزرگواران و با معیار عرضه به قرآن بپذیریم. لذا امام صادق (ع) فرمودند: هر علمی از غیر مسیر ما اهل بیت به دست آید باطل است و در جایی دیگر برای اینکه کسی با دروغ پردازی چیزی را به اسم دین به ایشان نسبت ندهد دستور فرمودند هرچیزی را هم که از ما شنیدید به قرآن عرضه نموده و با آن تطبیق کنید و در صورت عدم مطابقت بدانید که آن سخن از ما نیست پس آن را به دیوار بکوبید.
 
در طول تاریخ  مبارزه با این مکر بسیار مشکل‌تر از سایر ترفند های دشمن است؛ زیرا باید انسانی عالم با آماده شدن برای هجمه شدیدی از طرف جاهلان جامعه، در مقابل آن انحرافات قد علم نماید و با تمام وجود آبرویش را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان مبارزه با این انحراف بیاید، تحمل سنگ تکفیر را داشته باشد و در واقع این عرصه را عرصه جهاد بداند تا بتواند با نبیین نکاتی جامعه را از جهلی که رنگ تقدس گرفته است برهاند.
 
[1] زندگی به سبک امام حسین" سال ۹۱ استاد رحیم پور ازغدی
[2] مصاحبه با جوانان مسیحی مصری / قم
[3] مصاحبه با ظهیر عباس طارقی زائر پاکستانی / دانشجوی دکتری جامعه شناسی 

جزئیاتی از دیدارهای منتشر نشده رهبر انقلاب به خانواده شهدا...

جزئیاتی از دیدارهای منتشر نشده رهبر انقلاب به خانواده شهدا

بعد از چند دقیقه حظور در خانه ی آن شهید آقا از پدر شهید سوال کردند که از آقای فلانی(که هم با آقا آشنا بودند و هم با خانواده شهید ارتباط داشتند) چه خبر؟ پدر شهید در جواب سوال آقا گفت:((آقا فلانی به سفر عمره مشرف شده است اما قبل از اینکه به عمره مشرف شوند به من گفت که آقا اصفهان تشریف می آوردند و به شما هم سر می زنند ، سلام من را به ایشان برسانید))
به گزارش فرهنگ نیوز ، سردار محمد حسین نجات به بیان خاطراتی از دوران فرماندهی خود در سپاه ولی امر پرداخت،وی که از سال 79،به مدت 10سال مسئولیت حفاظت از بیت رهبری را بر عهده داشت در پاسخ به این سوال که آیا خاطراتی هست که در جایی بازگو نکرده اید؟ گفت:اجازه بدهید به نکته ی مهمی در زندگی حضرت آقا اشاره کنم.آقا همیشه بطور مداوم،بخوصوص وقتی که وضع حالشان خوب است به طور منظم به خانواده شهدا سر میزنند.
 
 وی در ادامه با اشاره به بازدید مقام معظم رهبری از خانواده های شهدا در سفر استانی تصریح کرد:به عنوان مثال وقتی آقا سفر استانی دارند،در سفر استانی حداقل با 4 یا 5 خانواده شهید دیدار می کنند و البته سابقا هم اینطور بود که روزها و شبهای خاصی را آقا برای سرکشی به خانواده شهدا در نظر می گرفتند و به خانواده شهدا سر می زدند.
 
سردار نجات همچنین با اشاره به اینکه شیوه ی این سرکشی ها هم به نحوی بود که هرگز رسانه ای نمیشد افزود: شاید ایشان در طول سال ، 30 یا 40 بار به منزل خانواده شهدا می روند و معمولا اینطور است که وقتی ایشان به خیابانی میروند که چند خانواده شهید در آن ساکن هستند،به همه ی آن خانواده ها سرکشی می کنند و همیشه هم این سرکشی ها بدون اطلاع و خبر قبلی صورت می گیرد به نحوی که حداکثر 10دقیقه قبل از اینکه آقا وارد آن منزل شوند،به خانواده ی آن شهید خبر می دهند.

معاونت فرهنگی سپاه پاسداران در ادامه ، یکی از خاطرات سفر های استانی مقام معظم رهبری به اصفهان را اینطور بازگو کرد : در اصفهان بودیم که آقا بنده را خواستند و فرمودند که برای امشب برنامه ای برای سرکشی از خانواده شهیدی تنظیم کنید و اسمی به ما دادند و فرمودند که آدرس این خانواده را پیدا کنید و ما بعد از اینکه به خانه ی این شهید رفتیم متوجه شدیم که پدر این شهید با آقا آشنا بودند.

بعد از چند دقیقه حظور در خانه ی آن شهید آقا از پدر شهید سوال کردند که از آقای فلانی(که هم با آقا آشنا بودند و هم با خانواده شهید ارتباط داشتند) چه خبر؟ پدر شهید در جواب سوال آقا گفت:((آقا فلانی به سفر عمره مشرف شده است اما قبل از اینکه به عمره مشرف شوند به من گفت که آقا اصفهان تشریف می آوردند و به شما هم سر می زنند ، سلام من را به ایشان برسانید)).
آقا فرمودند:((اولا بنده وقتی که قصد سفر به اصفهان را داشتم ، قصد آمدن به منزل شما را نکرده بودم،حتی تا دیروز هم این قصد را نداشتم و موقعی که این تصمیم را گرفتم هم،با کسی در میان نگذاشتم حال اینکه این فرد چطور متوجه شده که من قصد آمدن به منزل شما را دارم هم از کرامت ایشان است)).

البته بنده از قبیل اتفاقات ، در دورانی که خدمت مقام معظم رهبری بودم ، کم مشاهده نکردم .

مثلا به دیدار خانواده شهیدی می رفتیم که ناگهان در آنجا با یک جمعیت 20نفری روبرو می شدیم وقتی سوال می کردیم از کجا متوجه حظور رهبر انقلاب شدید در پاسخ می گفتند که امروز دختر یا مادر شهید خواب حظور آقا در منزلشان را دیده اند و ما هم اقوام را برای دیدار آقا خبر کردیم.

سردار محمد حسین نجات که اکنون معاونت فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر عهده دارد در آخر اضافه کرد: مقام معظم رهبری پدر این امت هستند و قطعا ایشان همیشه برای خانواده شهدا دعا می کنند؛ زیرا از برکت این شهدا است که انقلاب زنده است.
و این راهی که شهدا برگزیدند باید توسط فرزندانشان و فرزندان این ملت ادامه پیدا کند.
منبع : شریان
 

اطلاعیه‌ دادستانی تهران درباره غنچه قوامی...

اطلاعیه‌ دادستانی تهران درباره قوامی

دادستانی تهران با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد که پرونده‌ اتهامی غنچه قوامی به دادگاه انقلاب اسلامی تهران ارسال شد.



به گزارش فرهنگ نیوز، متن اطلاعیه دادستانی تهران به شرح زیر است:

« در پی بازداشت فردی به نام غنچه قوامی از سوی دادسرای عمومی تهران و تشکیل پرونده برای نامبرده و انعکاس سوء این موضوع در رسانه‌های معاند، این دادستانی با اعلام این‌که مطالب منتشره برخلاف محتویات پرونده می‌باشد، در راستای تنویر افکار عمومی، بخشی از اقدامات متهم را به شرح زیر اعلام می‌نماید:

۱- در تاریخ ۳۰/ ۳/ ۱۳۹۳ متهم که واجد سابقه‌ بازداشت قبلی بوده، به طور اتفاقی توسط ماموران پلیس مستقر در ورزشگاه، بازداشت می‌گردد. وی پس از بازداشت، مبادرت به عکس‌برداری از مقر پلیس و افراد حاضر در آن جا می‌نماید. نامبرده در همان روز بدون قید آزاد می‌شود و در تاریخ ۳۱/ ۳/ ۱۳۹۳ که جهت دریافت اوراق هویتی خود مراجعه نموده بود، این بار از وی یک دستگاه تلفن همراه کشف می‌شود که حاوی تصاویر و فیلم‌های متعدد مرتبط با عوامل جریان فتنه بوده است.

۲- در تاریخ ۸/ ۴/ ۱۳۹۳ با احضار متهم و برخی تحقیقات صورت گرفته، معلوم گردید نامبرده در فعالیت‌های تبلیغی علیه نظام مشارکت داشته و ضمن ارتباط با دست‌اندرکاران و مرتبطین شبکه‌های ماهواره‌ای از جمله شبکه‌ بی‌بی‌سی فارسی و اپوزیسیون خارج از کشور، در تجمعات و راهپیمایی‌های ضدنظام حضور داشته است.

۳- با تحقیقات مقدماتی و صدور کیفرخواست برای متهم، پرونده‌ به دادگاه انقلاب اسلامی تهران ارسال شد و پس از ارجاع به یکی از شعب و نقض بخشی از قرار صادره از سوی دادسرا، پرونده جهت رسیدگی مجدد به دادسرا اعاده گردید و با اظهارنظر بازپرس، معد اعاده به دادگاه شده است.

با توجه به مراتب فوق‌الذکر، دستگیری و تشکیل پرونده‌ اتهامی برای غنچه قوامی، ارتباطی به موضوع حضور نامبرده در ورزشگاه آزادی و تماشای مسابقات والیبال نداشته و نامبرده صرفاً از جهت اتهامات منعکس در پرونده تحت تعقیب قرار گرفته است. ضمناً در این پرونده متهم دو وکیل دادگستری را برای دفاع از خود، معرفی نموده که وکلای مذکور و خانواده‌ متهم در چندین نوبت با وی ملاقات حضوری داشته‌اند.