گروه فرهنگی فرهنگ نیوز: یکی از تکنیک هایی که رسانه های ضدانقلاب برای تحریف تاریخ از آن استفاده میکنند، استفاده از "فراموشی تاریخی" ملت و تکرار و تاکید بر غیر واقعیت هاست، تا جایی که آن دروغ به شکل یک باور عمومی در مردم شکل بگیرد.
توضیح آنکه هر ملتی دارای دو مشخصه "حافظه تاریخی" و "فراموشی تاریخی" است که تقویت و تضعیف هرکدام از آنها در تکنیک های رسانه ای نقش به سزایی دارد. به طور مثال ممکن است شما فردی را ببینید که از وضعیت موجود بسیار گله مند است و شکایت میکند، بعد از 5سال همین فرد را دوباره ببینید که می گوید خوش به حال آن روزها! آن زمان خیلی بهتر بود! مشکلات وجود نداشت!! این نوع برخورد ناشی از یک فراموشی تاریخی است.
حال رسانه های ضدانقلاب با سوء استفاده از کم کاری رسانه های انقلابی در تقویت حافظه تاریخی ملت نسبت به زمان پهلوی، از این فرصت استفاده کرده و در پی بزک نمودن آن دورانند به نحوی که برخی نسل اولی ها را –که شاهد آن روزها بودند- نیز دچار شک و توهم نسبت به آن دوران کرده است. این رسانه ها با تکرار مرتب دروغ ها نسبت به خوب بودن وضعیت فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زمان شاه یا توجیه نمودن اعمال خلاف دستگاه طاغوتی در حال نمایش دورانی با شکوه و ایده آل از دهه های 30تا 50 اند.
به طور نمونه درباره وضعیت فرهنگی کشور، این جملات بارها در رسانه های مغرض شنیده شده که "اوضاع فرهنگی امروز از زمان شاه بدتر شده است!"، "مردم در گذشته دین دارتر بودند!"، "ما انقلاب نکردیم که بی حجابی و فساد اینگونه رشد کند!"، "در ایران یک انقلاب جنسی شده و جوان ها همه فاسد شده اند"، "انقلاب نتوانست دین مردم را درست کند و مردم دین گریز شده اند!" و...
حال برای روشن تر شدن این موضوع که اولا وضعیت فرهنگی در زمان پهلوی چگونه بوده؟ و دوم این که آیا انقلاب و جمهوری اسلامی توانسته در بهبود دینداری مردم نقش ایفا کند یا خیر؟ باید به گزاره های مستند آن روزها استناد کنیم.(فرهنگ نیوز پیشاپیش از بازنشر برخی تصاویر و عناوین روزنامه ها و مجلات فاسد دوران طاغوت از مخاطبان گرامی عذرخواهی می کند.)
بر اساس مطالب منتشر شده در روزنامه ها و نشریات دوران ستمشاهی:
* وضعیت تلویزیون و سینما: سینمای ایران در دوران پهلوی را میتوان یکی از فاسدترین سینماهای کشورهای منطقه و حتی جهان دانست. فسادی که در پشت دوربین ها مخفی نمانده و در جلو دوربین نیز شاهد آن بودیم. برای یادآوری این موضوع اشاره به وضعیت اغلب مجریان تلویزیون که با لباس باز و محرک در جلو دوربین ظاهر میشدند کافیست چرا که حتی دربرخی کشورها مانند آلمان نیز این نحوه پوشش مجریان در آن زمان مرسوم نبود.
اما در فیلم ها! صحنه های عشقی جای خود را به صحنه های جنسی داده بودند به نحوی که بسیاری از بازیگران به "ستاره های جنسی" معروف بودند. نشان دادن بدن کاملا عریان دختران و رفتارهای جنسی مردان با آنها به رایج ترین صحنه های فیلم تبدیل شده بود که بسیاری از کارگردان ها برای فروش بیشتر با یکدیگر در تولید این صحنه های غیراخلاقی رقابت میکردند.
برای درک بهتر این مطلب به چند تیتر روزنامه های سینمایی آن دوران اکتفا میکنیم و از تکرار برخی دیگر از تیترها معذوریم (*برخی واژه ها جایگزین شده اند). "شهربانی تهران: در هر روز 5تصادف از 100 تصادف تهران به خاطر توجه رانندگان به عکس های جنسی سردر سینماست"، "برهنگی سینمای ایران با آمریکا و اروپا رقابت میکند"، "با ستارگان جنسی ایران آشنا شوید! این ها خود را بمب های روابط جنسی میدانند"، "پنج دقیقه بوسه در فیلم.... دل هر عارف و عامی را خواهد برد"، "... و ... بایکدیگر ازدواج خواهند کرد! .... قرار است از این به بعد علاوه بر تلویزیون و کاباره، برای چند فیلم خوانندگی کند"و...
جوانان شهری در آن روزها استقبال زیادی از سینما و تلویزیون داشتند چرا که اولا یک پدیده جدید بود و ثانیا تصاویر تحریک آمیز، آن جوانان مذهبی را نیز به خطا می انداخت چه برسد دیگران را. دستمزد بالای این بازیگران و همچنین فروش فیلم ها موید این مطلب است که سینمای پهلوی با ابزار فساد خود توانسته بود جوانان زیادی را به خود جذب کرده و فروش گیشه داشته باشد؛ که اگر این روند ادامه پیدا میکرد، امروز پورنوگرافی، آرزو و افتخار بازیگران زن ایرانی بود.
* وضعیت مجلات و مطبوعات: در مطبوعات سیاسی و عمومی کمتر از مباحث غیر اخلاقی سخن به میان می آمد، اما در عوض تخریب چهرهی دین و مرتجع خواندن قوانین اسلام، تخریب و توهین به علما و نهادهای دینی، ترویج غرب گرایی و روحیهی خود کم بینی، توهین به انقلابیون و مسلمان معترض به حکومت فاسد و تبلیغ سبک زندگی غربی به وفور دیده میشد. نشریه "زن روز" و "اطلاعات هفتگی" نیز مسئولیت مستقیم ترویج تفکر فمنیستی درباره زن را برعهده داشت و علاوه بر انتشار تصاویر نامناسب؛ از نظر فکری جامعه را به سمت بی اخلاقی و دین ستیزی سوق میداد.
اما دو دسته مطبوعه دیگر نیز در آن زمان به انتشار میرسید که مسایل اخلاقی را به عیان زیرپا میگذاردند، یکی مجلات زرد که اغلب با انتشار تصاویر نیمه برهنه بازیگران، ورزشکاران و غیره به فکر جذب مخاطب بودند، دیگری مجلات پورن که تصاویر و داستان های جنسی را به طور کامل منتشر میکردند.
مجلات زرد که مخاطبان زیادی نیز داشت علاوه بر انتشار تصاویر غیراخلاقی، تلاش داشت تا فساد جنسی را در خانواده ها به صورت نیمه محسوس رواج دهد. به طور مثال صفحه "کی عاشق کیه؟" یکی از صفحات محبوب برخی این مجلات بود که در آن روابط مثلثی و ضربدری ترویج میشد. برای نمونه به سراغ چند چهره مشهور ورزشی یا سینمایی یا خواننده میرفتند و این سوال پرسیده میشد که عاشق چه کسی هستی؟ در نتیجه آن میشد که مثلا فلان فوتبالیست عاشق یک خواننده زن است و آن خواننده عاشق ارتباط با یک بازیگر مرد و آن بازیگر مرد، به اندام بهمان رقاصه علاقه دارد و الی آخر... یا در صفحه "عکس هایی که تجدید نمیشوند" برخی از این مجلات تصاویر ارتباط های عاشقانه و جنسی پشت یا جلو دوربین بازیگران را منتشر میکرد و با این استدلال که این دو بازیگر ممکن است دیگر باهم بازی نکنند آنها را تجدید ناپذیر میخواندند.
البته در این میان مجلات مد را نیز نباید فراموش کرد که با ترویج مدهای لباس غیر اخلاقی، عملا فضای پوشش کشور را به دست گرفته بودند و در هر ماه و فصل با ترویج یک نوع لباس که عمدتا بر جنبه های جنسی بدن توجه داشت، فضای شهر و خیابان ها را نیز به یک فضای فاسد و تحریک آمیز تبدیل کرده بودند.
مجلات مستهجن نیز نیازی به توضیح ندارد که انواع فساد و فحشا در آنها به انحای مختلف ترویج میشد. در این زمینه تنها به گفتگوی مدیر یکی از این مجلات با یک نشریه زرد اشاره میکنیم که در آن گفته میشود این موسسه 4مجله را به صورت هفتگی چاپ میکند که همه دارای محتوای جنسی است: "امروز ما در اغلب شهرهای کوچک و بزرگ ایران مشتری داریم، در شهرهای کوچک و عقب مانده ممکن است برخی نخواهند مجله مارا در جلو چشم ها بخرند، برای همین ما مشترکان زیادی در این شهرها و روستاها داریم که مجلاتمان را به خانه هایشان میفرستیم" وی همچنین در بخشی دیگر می گوید "آرزوی من و تلاش مجموعه من آن است که در سال 60 دیگر هیچ دختر بالای ده سال باکره در تهران وجود نداشته باشد و این ننگ عقب ماندگی از چهره ایران پاک شود".
* وضعیت شهری: وضعیت غیراخلاقی در شهرها به ویژه شهرهای بزرگ را کمتر کسی میتواند فراموش کند. وجود صدها کاباره، کازینو، استخر مختلط، مراکز فروش دختران و ... چیزهایی نیستند که فراموشی تاریخی ملت آنها را در برگیرد اما برای یادآوری بد نیست به چند نمونه اشاره کنیم.
تبلیغ کاباره ها و دانسینگ ها درست مانند رستوران ها و خیاط خانه ها در روزنامه به چاپ میرسید. حتی فراتر از آن برخی روزنامه های عمومی اقدام به انتشار رپرتاژ از کاباره های خاص میکردند. به طور نمونه زمانی که هایده کاباره خود را در تهران افتتاح کرد، رپرتاژ آن تیتر یک برخی روزنامه ها شد، بعدها نیز گزارش هایی از رقابت کاباره او با کافه بی قرار که متعلق به یکی از خواننده های مشهور بود (و در یک خیابان قرار داشتند) در صفحات روزنامه ها منتشر می شد. کاباره های بسیار دیگری نیز به شهرت رسیده بودند، که از میان آنها کاباره شکوفه نو، محلی بود که اغلب رجال سیاسی به آن میرفتند و بسیاری خوانندگان مشهور در آن اجرای موسیقی و رقص میکردند.
ماجرای وجود خانه های فساد که در آن برای ثروتمندان و درباریان "دختر" فراهم می نمودند، از غم انگیزترین اتفاقات دوران منحوس پهلوی است. کارکرد این خانه ها اینگونه بود که برخی زنان فاحشه که با ثروتمندان و کاخ شاه یا دولتیان ارتباط داشتند، اقدام به جذب دختران زیبا و خوش اندام میکردند. آنها برای این کار با انتشار آگهی استخدام دختران در روزنامه ها و یا به کمک رابطین خود در شهرها و روستاها، دختران مورد نظر را شناسایی و در خانه هایی گروهی نگهداری میکردند، سپس آنها را برای تن فروشی به خانه مردان هوس باز -که اغلب افراد سرشناس شهر بوده و مایل به حضور در کاباره نبودند- می فرستادند یا برای آنها مکان خلوت را آماده میکردند.
محله شهر نو و افرادی چون "پری بلنده"، "ناهید اهوازی"، "مژگان" و "جمشیدی" برخی از این خانه دارن مشهور بودند که تقریبا همه مردم آن ها را می شناختند و حتی در روزنامه اطلاعات –همان زمان- گزارش کاملی از نحوه کار این خانه ها و این افراد منتشر شد که البته خبرنگار این روزنامه به خاطر انتشار این مطلب از سوی دربار توبیخ شد. در روزهای ابتدای انقلاب اسلامی، تنها در خانه های متعلق به پری بلنده بیش از 1200 دختر نگون بخت دستگیر و به مجتمع پرورش اخلاقی فرستاده شدند، خود او نیز به دستور قاضی تیرباران شد.
کاخ جوانان از دیگر مراکزی بود که مستقیما توسط فرح پهلوی راه اندازی شده و در آن استخر مختلط، کافه، سینما، سالن بیلیارد و سالن مطالعه ویژه جوانان وجود داشت. کاخ جوانان در مدت کوتاهی از تهران تا سنندج و کرمان و رشت و تبریز و اصفهان و... شعب خود را افتتاح کرد و جمع زیادی از جوانان را به عضویت در آورد. در بسیاری از این کاخ ها، علاوه بر ایجاد فضای تفریحات و روابط غیراخلاقی، دوره های آموزشی مختلف برای ترویج تفکر و سبک زندگی غربی و تحقیر تفکر دینی برگزار میشد.
وضعیت غیرقابل باور تفرج گاه ها، مراکز ورزشی، سواحل دریا، فروش و تبلیغ مشروبات الکلی، رواج قمارخانه ها، تبلیغات آلوده به تصاویر غیراخلاقی، حضور زنان با پوشش نامناسب در خیابان ها و نبود نشانه های دینی و اسلامی در شهر از دیگر معضلاتی بودند که شهرهای ایران را در برگرفته بود.
* وضعیت حوزه های علمیه: حوزه های علمیه که باید مرکز حفاظت و صیانت از دینداری مردم باشند، در این دوران حال و روز خوشی را سپری نمیکنند. آیت الله امامی در خاطرات خود میگوید: من در دوران منحوس پهلوی به اصرار خانواده وارد طلبگی شدم –البته بعدها خودم علاقه پیدا کردم اما آن زمان دوست نداشتم- آن زمان هیچ کس به حوزه نمی آمد به همین خاطر من در درس های خودم هیچ هم مباحثه ای و هم سنی نداشتم، لاجرم با برخی طلبه های سطح بالاتر بحث میکردم. بسیاری از هجره های مدرسه ماراهم به بازاری ها داده بودند و شده بود انبار اجناس آنها، به همین خاطر حتی حجره مناسبی برای شب ماندن وجود نداشت". یا آیت الله طباطبایی در خاطرات طلبگی خود میگویند: "هیچ وقت آن سال ها را فراموش نمیکنم، شنبه تا چهارشنبه کلاس میرفتیم و درس میخواندیم، پنج شنبه و جمعه میرفتیم کارگری و بنایی میکردیم تا خرج هفته را دربیاوریم. بسیاری از شبها حتی پول خرید یک نان را نداشتیم. یادم هست که برخی طلبه ها که وضع خانواده شان مناسب تر بود برای استحمام به حمام عمومی میرفتند اما اغلب طلبه ها مجبور بودند در کنار حیاط با یک تشت آب استحمام یا غسل کنند، چون هیچ امکانی برای طلبه ها نمی گذاشتند".
از وضعیت سخت معیشت طلاب در آن زمان که بگذریم، دو مسئله اصلی دیگر نیز حوزه ها را درگیر کرده بود. یکی توهین ها و تحدیدهای مکرر حکومت و برخی مردم که اجازه فعالیت آزادنه را از طلاب گرفته بود، دیگری مسئله بروز انحراف فکری در بسیاری از روحانیون و طلاب علوم علمیه برخی خاطرات حضرت امام یا دردنامه ایشان در منشور روحانیت موید این انحرافات است که اهل علم از آن باخبرند.
و دیگر: فرصت این نوشته اجازه نمیدهد تا درباره فساد اخلاقی شخص شاه و دیگر درباریان، تهیه و توزیع سازماندهی شده موادمخدر توسط برخی درباریان، تلاش ادارت دولتی و ساواک برای از بین بردن هیات ها و مساجد، محیط غیراخلاقی و زننده دانشگاه ها، تعلیم دروس و مباحث منحط غربی، سرگرم نمودن مردم به لغویات و غافل نمودن از مسایل اصلی کشور، ترویج فرنگ زدگی و اسلام ستیزی، تلاش برای از بین بردن زبان فارسی و غیره اشاره کنیم.
اما همین مقدار توجه نمودن به وضعیت اخلاقی و فرهنگی کشور در آن دوران نشان میدهد که آنچه ضدانقلاب به دنبال تطهیر آن است، آلوده تر از آنیست که با آب دریاها بتوان آن را پاک نمود چه رسد با تلاش چند روزنامه و شبکه ماهواره ای. البته در این میان نباید کم کاری و شاید حیای رسانه های انقلابی در افشای ماهیت رژیم شاهنشاهی را نادیده گرفت، کم کاری و تعللی که موجب به طمع انداختن رسانه های معلوم الحال برای تحریف تاریخ و بزک نمودن چهره حکومت منحوس پهلوی شده است.
گروه بین الملل فرهنگ نیوز: سید عبدالرسول علم الهدی در یادداشتی در خصوص توهین های اخیر به پیامبر گرامی اسلام(ص) و حوادث پاریس نوشت:
به گزارش فرهنگ نیوز، غلامرضا
خارکوهی تاریخ نگار انقلاب اسلامی اظهار داشت: فرار محمدر ضا شاه در روز
26 دی ماه 1357 جهان را تکان داد.
وی افزود: ساعت دو بعد از ظهر بود
که خبر فرار شاه از رادیو پخش شد، فریاد شادمانی جمعیت به هوا رفت، چراغ
اتومبیل ها روشن شد، برف پاکن ها به رقص درآمدند، بوق ها به راه افتاد،
غلغله شهر را برداشت.
وی در ادامه به فارس گفت: جمعیت به شور آمده، و
هر کدام به طریقی نفرت خود را از شاه نشان دادند؛ برخی اشک شوق می ریختند،
برخی عکس شاه را در اسکناس درشت پانصد تومانی و هزار تومانی سوراخ کرده
بودند و بر دست گرفته بودند. گروهی هم نقل و نبات پخش می کردند.
وی افزود: جمعی نیز عکسهای حضرت امام خمینی (ره) را بین سرنشینان اتومبیلها پخش میکردند. ساعت حدود چهار بعد از ظهر روزنامه های اطلاعات و کیهان با تیتر«شاه رفت» منتشر شدند.
خارکوهی ادامه داد: تیتر روزنامهها از همیشه درشت تر بود. مردم روزنامهها را بر سر، دست گرفته بودند و به یکدیگر نشان میدادند. برخی بین کلمه «شاه» و «رفت» ابرو باز کرده، با دست کلمه «در» را اضافه کرده بودند.
وی
ادامه داد: در نتیجه تیتر روزنامهها به صورت «شاه در رفت» خوانده می شد.
مردم به مجسمه شاه حمله کردند و آن را پایین کشیدند و پرچم هاى الله اکبر
را به جاى مجسمه هاى خرد شده شاه، نصب کردند و به آرزوی خود که از 28 مرداد
32 در دل داشتند، رسیدند.
این تاریخنگار ادامه داد: مردم توانستند
طاغوت پرنخوت زمانه را که 37 سال غاصبانه و به زور بر آنها حکومت کرده بود
مجبور به فرار کنند، شادی و شعف مردم پس از شنیدن خبر در رفتن شاه دیدنی
بود و خاطر آن روز هرگز از ذهن ملت فراموش نمی شود.
وی با بیان
اینکه باید توجه داشت که فرار شاه از ایران، از حوادث مهم تاریخ انقلاب
اسلامی است،گفت: بنابراین در این نوشتار سعی شده است به برخی از حوادث و
وقایع دیماه سال 1357که به فرار شاه از کشور منجر شد، از نگاه رسانه های
دیداری، شنیداری، نوشتاری و… پرداخته شود.
این مورخ تصریح کرد:
همچنین ذکر این نکته نیز ضروری است پیام های حضرت امام خمینی (ره) که
راهگشا و راهنمای مبارزات ملت ایران بود و توطئه های شوم شاه و عمال آن را
خنثی می ساخت، اشاره شده است.
وی با اشاره به اینکه محمدرضا شاه
پهلوی پادشاهی بود که سلطنتش را موهبت الهی می پنداشت و خود را موجودی
فرازمینی تصور میکرد. گفت: محمدرضا خود را شاه شاهان، خدایگان و وارث
حکومت 2500 ساله شاهنشاهی ایران میدانست و همه دول استکباری غرب – خاصه
آمریکا- و حتی ابرقدرت کمونیست شرق حامی آن بودند، اما با این وجود، ناگهان
با دَم روح اللهی خمینی کبیر و خروش ملت مسلمان ایران از تخت طاووس به زیر
افتاد و فرار را بر ماندن ترجیح داد.
وی ادامه داد: شاه و همسرش
آنقدر جنایت کرده بودند که پرونده قطور و سیاهی از جنایات مختلف سیاسی و
فرهنگی و اقتصادی داشتند و خود می دانستند که اگر در ایران بمانند مردم
انقلابی آنها را قطعه قطعه می کنند. به همین خاطر یک ماه مانده به پیروزی
انقلاب از کشور فرار کردند.
وی سپس با ذکر لحظات پس از فرار شاه
گفت: ماهها بود که شاه و همسرش از ضربه های پیاپی قیامِ فراگیر انقلاب
اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره)، خواب و آرامش و اعصاب خود
را از دست داده بودند و لحظه ها و روزهای به شدت نگران کننده ای را سپری
می کردند.
خارکوهی با اشاره به تدبیرهای ناموفق شاه در ماههای
پایانی حکومت خود ادامه داد: محمدرضاشاه و حامیان داخلی و خارجی اش هر حیله
ای را که تا آن موقع بکار بسته بودند، موثر نیفتاده بود. تعویض پیاپی دولت
ها، مذاکره و مصالحه با شریعتمداری و ملی گراها، اشک تمساح ریختن های شاه
در پیام آبان که گفته بود صدای انقلاب شما را شنیدم، وعده های توخالی شخص
شاه و دولتش، جلب حمایت های آمریکا و انگلیس و اروپا، انحلال ساواک و
بازداشت چند مهره دست پرورده، و دهها ترفند دیگر از جمله نقشه هایی بود که
بکار بستند تا شعله های انقلاب را خاموش کنند ، ولی موثر نیفتاد و حتی
دامنه اعتراضات مردمی بر علیه سلطنت افزایش یافت .
وی افزود: در
نتیجه روز 26 دی ماه سال 57 در حالی که ده روز از عمر دولت بختیار می گذشت،
شاه به اتفاق همسرش با چهرهای غمگین و چشمان گریان با هواپیمای اختصاصی و
مجلل خود ایران را ترک کرد و گفت: «من برای معالجه و استراحت می روم»، در
حالی که همه می دانستند، او در واقع از ترس جانش که مورد تهدید انقلاب عظیم
ملت ایران بود، داشت فرار میکرد.
این مورخ گفت: به دنبال فرار شاه
رئیس ستاد بزرگ ارتشداران و رئیس شهربانی کشور با ابلاغ دستورالعملی وضعیت
کشور را از ساعت 5/7 صبح روز سه شنبه 26 دی ماه - روز فرار شاه - بحرانی
اعلام کردند و بر آماده باش کامل نیروها و آمادگی یگانهای نظامی برای انجام
پدافند ملی در آن روز تاکید نمودند.
خارکوهی ادامه داد: در واکنش
به فرار شاه از ایران، حضرت امام خمینی بلافاصله در همان روز طی بیانیه ای
خروج شاه را اولین مرحله پایان یافتن سلطه جنایت بار 50 ساله رژیم پهلوی
عنوان کرد و این پیروزی را به ملت ایران تبریک گفت و اعلام نمود که بزودی
دولت موقت انتقالی را معرفی می کند و در اولین فرصت به ایران باز خواهد
گشت.
وی
با اشاره به شعار مردم پس از فرار شاه گفت: شعارها این بود «ای شاه خائن
آواره گشتی، خاک وطن را ویرانه کردی، کُشتی جوانان وطن ،الله اکبر، کردی
هزاران درکفن، الله اکبر، مرگ بر شاه (5 بار)» باز در درباره حضرت امام
خمینی چنین می خواندند:«یارب نگهدار ، رهبر ما را ،مرجع ما را، پیروزی از
حزب خداست، انافتحنا، عمر ستمگران فناست ،انافتحنا، روح الله (5 بار)»
خارکوهی
با یادآوری روزهای پر مشقت شاه و خانوادهاش گفت: شاه با آن همه دبدبه و
کبکبه که خود را وارث تاج و تخت 2500 ساله شاهنشاهی ایران در دنیا معرفی
میکرد و خود را یک شخصیت محبوب جهانی معرفی مینمود و همه روسای دول
کشورها بویژه دول غربی و عربی را حامی و دوست مخلص خود تصور میکرد پس از
فرار، بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی دشوارترین روزها را سپری کرد. چنان
که خود شاه از آن ماه ها به عنوان ماههای درد و وحشت و نومیدی و خون دل
یاد می کند و میگوید: «هیچ کشوری در این دنیای بزرگ حاضر به پذیرفتن من
نیست».
وی افزود: در دوران دربدری شاه تنها کسی که او را همراهی
میکرد فرح پهلوی همسرش بود که او هم شدیدا از این وضع خسته شده بود و به
تنگ آمده بود به همین خاطر اعتراف کرد « دنیا طوری با ما رفتار میکند که
گویی بزرگترین جنایتکاران روی زمین هستیم. رفتاری که با ما میشد و از محلی
به محل دیگر پرتاب میشدیم وحشتناک بود.»
خارکوهی در پایان
خاطرنشان کرد: مدت دربدری شاه در کشورهای مختلف جهان پس از فرارش از ایران،
هجده ماه بطول انجامید، تا اینکه عاقبت در پنجم مرداد سال 1359 شمسی از
دنیا رفت.
مصطفی غفاری / هفته نامه پنجره