علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه
علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

همه پرسی از مراسم خواستگاری تا اتاق عمل!

کاربردهای همه پرسی؛

طنز/ همه پرسی از مراسم خواستگاری تا اتاق عمل!

یکی از کاربردهای "همه پرسی" در مراسم های خواستگاری است؛ بطوریکه نظر همه پرسیده می شود، اول عمو و عمه و خاله دایی و مادر و پدر نظرشان را می گویند و بعد هم اگر حسش بود نظر عروس و داماد را هم می پرسند.

گروه طنز فرهنگ نیوز: اخیرا که یکی از مسئولان صحبت از "همه پرسی" کرد، کمی در مورد "همه پرسی" فکر کردم و به این نتیجه رسیدم این همه پرسی چقدر چیز خوبی است و بعد این سئوال برایم مطرح شد که چرا ما اینقدر از "همه پرسی" کم استفاده می کنیم؟!

یکی از کاربردهای "همه پرسی" در مراسم های خواستگاری است؛ بطوریکه نظر همه پرسیده می شود، اول عمو و عمه و خاله دایی و مادر و پدر نظرشان را می گویند و بعد هم اگر حسش بود نظر عروس و داماد  را هم می پرسند؛ (البته نظر آنها چندان مهم نیست، چون آنها هم فقط یک رای دارند و یحتمل با آن یک رای نتیجه همه پرسی چندان تفاوت نکند!)

در همین راستا پیشنهاد می شود از این پس در بقیه موارد هم "همه پرسی" صورت گیرد:

درآوردن قلب از پا!

در اتاق عمل: واقعا چرا برخی ها، فقط و فقط به این دلیل که دو کلاس بیشتر درس خوانده اند همواره باید تصمیم گیر باشند؟! پیشنهاد می شود در اتاق عمل به جای آنکه دکتر جراح حرف اول و آخر را بزند، همه پرسی صورت گیرد! در این همه پرسی نباید کسی جا بماند، از دربان بیمارستان گرفته تا نیروی های خدماتی و آشپز و ... هم باید رای خود را اعلام کنند!

نتیجه همه پرسی: چی؟! بیمار مُرد زیرا شما پای بیماری که مشکل قلبی را داشت عمل کردید؟! ... چی؟! می خواستین قلبش را از توی پایش در بیاورید؟! ... نظر اکثریت این بود؟! ... ببینین! اون یک چیز دیگه بود، شماها قاطی کردین! بعضی ها در خصوص دقت در خرید کفش می گن پا مثل قلب دوم آدمه، نه اینکه واقعا قلب آدمه! افتاد؟!

منزلتان ویران شد؟!

در منزل و هنگام ترکیدگی لوله آب: از در و دیوار منزلتان آب می چکد؟! چرا هزینه بیخود انجام دهید تا یک نفر آدم غریبه بیاید و در خصوص اینکه ترکیدگی لوله از کجای آن اتفاق افتاده اظهار نظر کند؟!

به جای زنگ زدن به لوله کش، اقدام به انجام یک همه پرسی کنید و از اهالی ساختمان بپرسید فکر می کنند بهتر است به این ترکیدگی لوله رسیدگی بشود یا نشود؟!

نتیجه همه پرسی: چی؟! منزلتان ویران شد؟! ... نتیجه همه پرسی این بود که بیخیال لوله کش شوید و ترکیدگی منجر به منهدم شدن خانه یتان شد؟!

"مهران رجبی" در دروازه تیم ملی فوتبال؟!

ترکیب تیم ملی و بازیگران تلویزیون: ما بینندگان سریال ها و فوتبال این حق را داریم که با انجام یک همه پرسی اعلام کنیم دوست داریم چه کسی را کجا ببینیم! حیف "حقیقی" نیست برود داخل دروازه و هی توپ بخورد توی صورتش؟!

نتیجه همه پرسی: چی؟! تیم ملی شونصدتا گل خورد؟! ... نتیجه همه پرسی این بود که "حقیقی" بازیگر شود و "مهران رجبی" به جای او در دروازه تیم ملی بایستد؟!

چرا اینقدر اسیر مدرنیته شده ایم؟!

در تاکسی: چرا اینقدر اسیر مدرنیته شده ایم؟! چرا استفاده از تاکسی‌متر؟! چرا راننده تاکسی در هنگامی که مسافر به مقصد رسید کرایه را از طریق همه پرسی معین نمی کند؟!

نتیجه همه پرسی: چی؟! کلا یک تاکسی هم دیگر در شهر نیست؟! همه راننده ها مجبور به فروختن خودروهایشان شدند؟! ... آهان! نتیجه همه پرسی در همه موارد اینگونه می شد که راننده هیچ پولی از مسافر نگیرد؟! عجب!

 

شرلوک هولو

آیا نماز وحدت جدا خوانده شد؟

آیا نماز وحدت جدا خوانده شد؟

در چند روز گذشته تصویری از نماز جماعت جداگانه شیعه و سنی منتشر شد که این عکس عمداً یا سهواً به کنفرانس بزرگ وحدت اسلامی در تهران منتسب شد.

به گزارش فرهنگ نیوز، هفته گذشته انتشار عکسی غیر مرتبط با بیست و هشتمین کنفرانس وحدت اسلامی، فضای سایبری و شبکه های اجتماعی کشور را تحت تأثیر قرار داد.

ماجرا از این قرار بود که در حاشیه "همایش رحمة للعالمین" که هفته گذشته در مشهد مقدس برگزار شد، دو نماز جماعت مجزا بر پا گردید. اما متأسفانه تصویری که از این مراسم از سوی یکی از خبرگزاری های کشور منتشر گردید، از سوی کاربران اینترنت و تلفن همراه ــ عمداً یا سهواً ــ به کنفرانس بزرگ وحدت اسلامی در تهران منتسب گردید.

این عکس حتی از رسانه ها و شبکه های اجتماعی کشورهای دیگر نیز سر درآورد و مورد سوء استفاده دشمنان وحدت اسلامی قرار گرفت.

این در حالی است که در نمازهای جماعتی که در کنفرانس تهران برگزار شد، علمای اهل سنت به شیعیان و نیز علمای شیعه به اهل سنت اقتداء کردند.

تصویر زیر یکی از این نمازها را نشان می دهد که علمای اهل سنت شرکت کننده در اجلاس، به «آیت الله محسن اراکی» دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی اقتداء کردند و در نماز دوم علمای شیعه به امام جماعت اهل سنت اقتدا کردند:

امید است که اینگونه تصاویر وحدت‌آفرین نیز به اندازه تصویر مربوط به سمینار مشهد،  دست به دست شود و دشمنان اتحاد مسلمین را ناامید کند.

شایان ذکر است که همان تصویر نماز جماعت جداگانه نیز اگرچه در بدو امر مخالف وحدت به نظر می‌رسد،  اما با نگاهی عمیق تر، نشانه همزیستی مسالمت آمیز پیروان دو فریق اصلی اسلام نیز می تواند تلقی گردد که در کنار یکدیگر، اما هر کدام مطابق فقه خود، رو به قبله ای مشترک و به خدایی واحد سجده می‌کنند.

تلاش برای اسلام هراسی...

تلاش برای اسلام هراسی

کاریکاتور/تلاش برای کثیف کردن چهره اسلام

برنامه ریزی حوادت تروریستی توسط کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل به کمک تروریست های اجاره ای و تکفیری ها، با پرچم اسلام و استفاده از نتایج فاجعه بار آن بر علیه اسلام، از جمله آشکارترین تلاش های شکست خورده غرب در پروژه اسلام هراسی می باشد.

سرداری که پدرش به عشق او اسیر شد...

شهدای تدارکات و پشتیبانی- 6

سرداری که پدرش به عشق او اسیر شد

در اردوگاه اسرای جنگی دوباره تعدادی اسیر جدید را آورده‌اند.لحظاتی می‌گذرد. درِ دخمه که باز می‌شود حمدالله در میان اسرای تازه‌وارد چهره آشنای پدر را می‌بیند. دیدن اسارت پدر، سختی اسارت را برایش دوچندان می‌کند.

به گزارش گروه فرهنگ مقاومت - فرهنگ نیوز، فرهنگ نیوز قصد دارد به بازخوانی و معرفی شهدای مظلوم تدارکات و پشتیبانی (لجستیک) دفاع مقدس بپردازد.در قسمت های پیشین پرونده شهدای مظلوم لجستیک زندگینامه چند تن از شهدا را بررسی نمودیم که از اینجا (+) در دسترس شما مخاطبین گرامی می باشد .در این قسمت به مطالعه قسمتی از زندگی نامه سردار شهید "حمدالله دکامی زاده" می‌پردازیم .

روز هفتم شهریورماه سال 1336 در شهرستان سنقر از توابع استان کرمانشاه، از مادری مؤمن به دنیا آمد. هنوز یک سالش نشده بود که مادر را از دست داد. پدرش که حالا می بایست جای خالی مادر را هم برای حمدالله پر کند، چاره ای نداشت مگر اینکه اسباب زندگی را بار وانت کند و به روستا برود تا در غیاب خودش مادرش از حمدالله نگهداری نماید.با مدرسه رفتن حمدالله همه شاد و امیدوار بودند که او درس می‌خواند و عصای دست پدر و مادربزرگ‌اش می‌شود؛ اما فوت مادربزرگ دوباره خانه را سیاه‌پوش کرد.

مادری که خدا برای حمدالله فرستاد

کاک یدالله می‌دانست که بچه مادر می‌خواهد، از طرفی هم نگران ناسازگاری او با نامادری بود. مدتی پدر و پسر تنها ماندند، بالاخره کایدالله مجبور شد پسرش را دست کسی بسپارد و سرکار برود.حمدالله هفت‌ساله، نگاه‌های مضطرب پدر را که می‌بیند می‌گوید:حالا که مادرم مرده، این خانم به‌جای مادرم. خدا او را فرستاده!

آن روز کاک یدالله این حرف پسرش را که شنید، دگرگون شد. اشک اش را پاک کرد و  زیر لب گفت: چه‌قدر این پسر مرد است! چه‌قدر این پسر خوب می‌فهمد! این برکت آن قرآن خواندن‌های مادرش است.حمدالله سال‌های مدرسه را با نمرات خوب طی کرد، تابستان که می‌شد به توصیه پدر صبح‌ها سرکار می‌رفت و بعدازظهر به مسجد و قرآن را فرامی‌گرفت.

شهید دکامی در عکس یادگاری (قهرمانی کشور)

پیروزی انقلاب
با آغاز خیزش ملت ایران به زعامت روحانیت مبارز شیعه، حمدالله با علاقه‌مندی تمام به نهضت آسمانی خمینی کبیر پیوست و با رشادت تمام با توجه به اعتبار و اعتمادی که با زندگی پاک و جونمرادنه در بین مردم قصر شیرین به دست آورده بود به تهییج مردم علیه حکومت طاغوت پرداخت.پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در شکل‌گیری کمیته‌های انقلاب، جهاد سازندگی و تشکیل سپاه در منطقه قصر شیرین نقش مؤثری ایفا نمود، و سپس به‌واسطه علاقه به دفاع از کیان مقدس انقلاب اسلامی، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.

منطقه ترشاوه قبل از اسارت

اسارت در روزهای نخستین جنگ تحمیلی
صداهای نامفهوم اطراف، پاسگاه را ناآرام کرده. فرمانده دکامی افراد را برای گشت زنی به دو دسته تقسیم می‌کند، ساعتی از راهی شدن این دو گروه می‌گذرد که سرباز بی‌سیم به دست جلو می‌آید؛
-از عمار به فرماندهی... از عمار به فرماندهی... تعداد زیادی تانک مهاجم در حال تردد دیده می‌شوند.
فرمانده سریع گوشی را می‌گیرد:
-از فرماندهی به عمار... از فرماندهی به عمار... تعداد دقیق آن‌چه دیده می‌شود را اعلام کنید. از نیروهای پیاده و دیگر ادوات هم اطلاع داده شود.
فرمانده ساکت می‌ماند. با خودش تکرار می‌کند:
-تانک... تانک... تانک...
با تکرار اسم تانک، لبخنده همیشگی چهرهٔ فرمانده ناپدید می‌شود.
صدای امین‌الله از میان بی‌سیم در گوشش می‌دود:
-از عمار به فرماندهی... برادر دکامی! تعداد بیش از ده تاست. نفربرهای سرپوشیده نیز رؤیت می شود؛ دست‌کم، ده فروند به ستون. احتمال حمله... .
صدا خش‌دار می‌شود. حرف امین‌الله مفهوم نبود. اما کلمه احتمال، کافی بود تا فرمانده وقوع خطر را نزدیک‌تر از آنچه فکر می‌کرد، حس کند.
بلافاصله مرکز قصر شیرین را می‌گیرد تا گزارش بدهد؛ اما پاسخ می‌شنود:
-تانک‌ها خودی‌اند و قصد گشت‌زنی دارند. نهایت همکاری با برادران ارتشی صورت گیرد.
فرمانده با شنیدن این پاسخ قطار فشنگ را از روی میز برمی‌دارد و می‌گوید: باید خودم از خودی‌بودن تانک‌ها مطمئن شوم. تانک خودی!

چیزی از رفتن فرمانده نمی‌گذرد که سرباز با شنیدن صدای رگباری از فاصله خیلی نزدیک روی زمین پناه می‌گیرد، به‌آرامی سر بلند می‌کند و از پشت دوربینی که در دست دارد نگاه می‌کند: عده‌ای دور فرمانده حلقه زده‌اند و او را دو زانو روی زمین نشانده‌اند. از پشت درخت‌ها شماری دیگر از نیروهای پاسگاه دست‌های‌شان را روی سرشان گذاشته و به ستون یک، به فرمانده که در دایره بزرگی از افراد اسلحه به دست در محاصره است، نزدیک می‌شوند.
گریه‌کنان به‌طرف پاسگاه می‌دود تا به مرکز قصر شیرین خبر دهد:
- همه‌شان اسیر شدند
-همه‌شان اسیر شدند. تانک‌ها خودی نبود، کار ارتش نبود.

عکس شهید در اسارت

پدر هم به عشق پسر اسیر می‌شود

فرمانده حمدالله دکامی و جمعی از نیروهایش در روز یکم مهرماه سال 1359 در منطقه ترشاوه از مرز استان کرمانشاه به اسارت نیروهای بعثی ارتش عراق درمی‌آیند.ظاهر و مدارک حمدالله نشان از سپاهی بودن او دارد و همین بهانه ای است تا بیشتر از بقیه شکنجه شود.

خبر تحرکات مرزی عراق و آغاز جنگ به گوش پدر می‌رسد، اما هرچه با محل خدمت حمدالله تماس می‌گیرید کسی پاسخگو نیست، خبرهای اسارت کم وبیش به گوشش می رسد اما او باور نمی‌کند. آخرسر هم خودش راهی ترشاوه می‌شود تا پسرش را پیدا کند، بعد از چند روز که با پای پیاده در آن منطقه به دنبال پسر گشته، خسته و ناتوان به دست نیروهای عراق اسیر می‌شود.

در اردوگاه اسرای جنگی دوباره تعدادی اسیر جدید را آورده‌اند.لحظاتی می‌گذرد. درِ دخمه که باز می‌شود حمدالله در میان اسرای تازه‌وارد چهره آشنای پدر را می‌بیند. دیدن اسارت پدر، سختی اسارت را برایش دوچندان می‌کند.

رهایی از بند اسارت
سال‌های اسارت به‌سختی می‌گذرد با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ هم خبری از آزادی اسرا نمی‌شود گویا همه آن‌ها را فراموش کرده‌اند، این جمله ایست که از دل و ذهن همه اسرا می‌گذرد.روزهای پس از پایان جنگ سخت‌تر از روزها و سال‌های قبل می‌گذرد اما سرانجام روز بیست و ششم مردادماه سال ۱۳۶۹ خبر آزادی و بازگشت به میهن جان تازه ای به پیکر نحیف و درهم‌شکسته اسرا می‌بخشد.

شهید دکامی در روزهای آغازین آزادی در کنار مرحوم ابوترابی

حمدالله در سال‌های اسارت به‌عنوان بهترین یار و مددکار مرحوم حاج‌آقا ابو ترابی در کنار آن عارف وارسته قرار داشت. او در سال‌های اسارت به حفظ کامل قرآن کریم و نهج‌البلاغه با ترجمه و تفسیر این دو کتاب بزرگ پرداخت. و به‌عنوان یکی از بهترین آموزگاران قرآن و نهج‌البلاغه در سال‌های اسارت و بعدازآن در مجالس و محافل پاسداران و بسیجیان انقلاب به شمار می‌آمد.

شهادت در مسیر خدمت
سال‌ها پس از پایان دوران اسارت، سردار حمدالله دکامی فرمانده نیروی مقاومت غرب کشور می‌شود.

شهید دکامی به همراه فرزندان

شهادت

در پاییز سال ۱۳۸۰ و مصادف با ماه مبارک رمضان،  پس از پشت سر گذاشتن ده‌سال اسارت در دست دشمن و یازده سال خدمت در سپاه، در حین مأموریت دچار سانحه رانندگی شده و به مقام رفیع شهادت نائل می‌گردد.

فرازی از آخرین سخنرانی شهید دکامی زاده
اگر دشمن با ما وارد جنگ هم بشود، کاری از پیش نخواهد برد؛ فقط ما را اذیت می‌کند. ما اذیت می‌شویم؛ حرفی نیست ولی از پا در نمی‌آییم. چقدر زیبا قرآن می‌فرماید: "إِن تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ" در اینجا تالمون از الم است، یعنی درد و رنج. اگر به شما درد و رنج می‌رسد نگران نباشید، به آن‌ها هم می‌رسد. منتها شما "تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لا یَرْجُونَ" هستید. شما امیدوار به فضل خدا هستید، هدف‌دارید، اما آن‌ها این امید را ندارند. ما ضرری نمی‌کنیم.

این آرمان و اراده بلندی که ان شاءالله بر آن هستیم، برای ما جز نیکویی چیزی به دنبال ندارد. وعده قرآن است که در رویارویی با آن‌ها، ای پیامبر اسلام بگو: "هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ" آیا دشمنان جز دو نیکویی، برای ما انتظار می‌کشند؟ دو موضع بیشتر مستقبل نیست؛ یا کشته می‌شویم که به نفع و آرزوی ماست و یا آنان را می‌کشیم که بهتر. فرقی نمی‌کند هر دو خوب است. وقتی گفته می‌شود در مکتبی که شهادت است، شکستی نیست، این شعار نیست.

امیدواریم ان شاء الله خداوند متعال آنچه را که به مصلحت و خیر ماست، برای ما پیش بیاورد. البته برای من از همین لحظه انتظار کشته شدن در راهش است. امیدوارم به‌حق امام حسین (ع) شما هم دعا کنید. ولی برای شما آرزوی عمر طولانی و باعزت و نابودی دشمنان به دست شما و هم رزمان و برادران شما دارم. بعد از عمر طولانی در دنیا، ان شاء الله خداوند اجر شهید را نصیبتان بفرماید.

شهید دکامی در کنار فرماندهی سپاه

پاسخ فرزند شهید اندرزگو به علی مطهری...

پاسخ فرزند شهید اندرزگو به علی مطهری

فرزند شهید اندرزگو از علی مطهری خواست تا با تجدید نظر در مواضع خود به زینتی برای شهید مطهری تبدیل شود.

به گزارش فرهنگ نیوز، سیدمحسن اندرزگو، فرزند شهید سیدعلی اندرزگو با اشاره به سخنان حاشیه‌ساز علی مطهری درباره مسئله حصر و فتنه 88، با تأکید بر "بنده مدت‌هاست با شنیدن این مواضع آقای علی مطهری افسوس خورده و نگران آینده و اعتبار پدر ایشان هستم" خاطرنشان کرد: از مدت‌ها پیش بر آن بودم تا پاسخی به علی مطهری بدهم، اما همواره به‌احترام پدر بزرگوارشان شهید آیت‌الله مرتضی مطهری سکوت و برای هدایت آقای علی مطهری دعا می‌کردم، اما بعد از اتفاق دیروز در مجلس مصمم شدم تا در این باره سخنانی بگویم، چرا که دیدم به نظامی که حاصل خون پدران بنده و علی مطهری و سایر شهدای انقلاب است، جسارت‌های متعددی صورت گرفت.

وی افزود: اولین حرف من به جناب آقای علی مطهری آن است که برادر عزیز، قطعاً می‌دانید که آنچه امروز موجب شده رسانه‌های ضدانقلاب و برخی رسانه‌های حامی فتنه داخل حرف و عکس شما را به تیتر یک خود تبدیل کنند، نه صرفاً به‌خاطر شخص شما و حرف‌های شما، بلکه انتساب نسبی شما به یکی از بزرگان انقلاب، یعنی شهید آیت‌الله مرتضی مطهری است و حضرت‌عالی به‌یقین می‌دانید که اگر چنین نسبتی در میان نبود، هیچ‌گاه شما و حرف‌های‌تان در رسانه‌های ضدانقلاب و حامی فتنه برجسته نمی‌شدید؛ چه آنکه حتماً خودتان نیز اذعان دارید که حرف‌های شما نه یک سری مطالب مستند و جدید، بلکه ادعاهایی تکراری است که دائماً از سوی رسانه‌ها و عناصر به‌اصطلاح اپوزیسیون نیز مطرح شده است.

فرزند شهید اندرزگو خطاب به علی مطهری ادامه داد: با توجه به آنچه عرض کردم، اولین توصیه برادرانه و خاضعانه بنده به شما آن است که بیایید مصداق حدیث شریفه امام صادق(ع) مبنی بر: کونوا لنا زیناً ولاتکونوا علینا شیناً (زینت و آبروی ما باشید، نه باعث شرمندگی ما) برای پدرانمان (شهید اندرزگو و شهید مرتضی مطهری) زینت باشیم، نه آنکه با مواضع خود که در راستای  مواضع ضدانقلاب و دشمنان قسم‌خورده جمهوری اسلامی بیان می‌شود، آنها را در پیشگاه خداوند متعال و مردم انقلابی ایران شرمگین سازیم.

سیدمحسن اندرزگو، تأکید کرد: جناب آقای علی مطهری، توصیه بعدی من به شما آن است که نگاه کنید و ببینید اینک در کدام جبهه ایستاده‌اید و چه‌کسانی از مطالب شما خوشحال می‌شوند؟ شما درباره حصر از کسانی حمایت می‌کنید که پس از انتخابات سال 88 که به‌جهت مشارکت بی‌نظیر مردمی،‌ می‌رفت تا به اعتبار و حیثیت بی‌نظیری برای ایران میان ملت‌های جهان تبدیل شود، با ادعای دروغ و به خیابان کشاندن مردم، 8 ماه ناآرامی و فتنه را در کشور رقم زدند و موجب خسارات جانی، مالی و اعتباری غیرقابل حسابی برای کشور و ملت بزرگ ایران شدند.

این فرزند شهید اندرزگو افزود: شما (علی مطهری) با برداشت‌های شخصی و تفسیرهای کاملاً‌ غلط و غیرحقوقی از قانون اساسی، درخواست رفع حصر افرادی (موسوی و کروبی) را مطرح می‌کنید که قطعاً با توجه به جنایات آشکار و لطمات فراوانی که اینها به کشور و نظام وارد کردند، "حصر" کمترین اقدامی بود که شورای عالی امنیت ملی می‌توانست برای آنان مدنظر داشته باشد.

وی تصریح کرد: آقای علی مطهری، حتماً با این جمله حضرت امام(ره) که فرمودند: "حفظ نظام اوجب واجبات است" آشنا هستند؛ و قطعاً دیدند که در ماجرای فتنه 88 آقایان موسوی و کروبی با همین نظامی که حفظ آن از اوجب واجبات است، چه کردند و چه اقداماتی انجام دادند. آش آقایان موسوی و کروبی در اقدام علیه نظام آن‌قدر شور شد که سلطنت‌طلبان، منافقان، رژیم صهیونیستی، آمریکا، انگلیس و جمیع مستکبران تمام‌قد به میدان آمده از فتنه‌انگیزی‌های آنان حمایت کردند.

سیدمحسن اندرزگو با بیان اینکه موسوی و کروبی، با آبروی جمهوری‌ اسلامی‌ ایران بازی کرده آن را به تاراج بردند که شهید بزرگوار مرتضی مطهری و شهدای ایثارگر و گران‌قدری همچون شهید سیدعلی اندرزگو در این راه جان خود را فدا کردند، تأکید کرد: بنده با خیرخواهی و ارادت نسبت به آقای علی مطهری به‌جهت انتساب ایشان به شهید کم‌نظیری مانند شهید مطهری، از ایشان می‌خواهم بار دیگر در روشی که در پیش گرفته تأمل کرده و ببینند در کدام صف ایستاده‌اند.