علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه
علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

هم صدایی BBC با رسانه های زنجیره ای...

هم صدایی BBC با رسانه های زنجیره ای

بی بی سی فارسی اقدام اخیر آمریکا مبنی بر صادر نکردن روادید برای حمید ابوطالبی گزینه اعلام شده از سوی ایران برای تصدی نمایندگی این کشور در سازمان ملل و جلوگیری از دفن جاسوس آمریکایی در اصفهان را چالش جدیدی برای آمریکا و ایران دانست.

به گزارش فرهنگ نیوز ، این روزها معرفی حمید ابوطالبی به عنوان نماینده جدید ایران در سازمان ملل و واکنش آمریکا مبنی بر عدم صدور ویزا برای وی تیتر اول بسیاری از رسانه‌های خارجی را به خود اختصاص داده است.

بی بی سی فارسی اقدام اخیر آمریکا مبنی بر صادر نکردن روادید به حمید ابوطالبی گزینه اعلام شده از سوی ایران برای تصدی نمایندگی این کشور در سازمان ملل و جلوگیری از دفن جاسوس آمریکایی در اصفهان را چالش جدیدی برای آمریکا و ایران دانست.

بی بی سی فارسی مدعی شد اگر روحانی دربرابر مواضع تندروها در مورد "عدم دفن فراری در اصفهان" و "اصرار بر حضور ابوطالبی در نیویورک" تسلیم شود، روابط تهران- واشنگتن با چالش مواجه خواهد شد.

این شبکه وابسته به بیگانه با همراهی غربی ها با مطرح کرند قطعنامه اتحادیه اروپا و مسائل داخلی ایران قصد دخالت در امور ایران را دارند.

این در حالی است که رسانه های زنجیره ای در داخل نیز در اقدامی هماهنگ با رسانه های معاند و ضد نظام در غرب خواسته فرای را یک خواسته قانونی می دانند و از طرف دیگر از روحانی خواسته اند تا به جای ابوطالبی گزینه دیگری معرفی کند.

همچنین این شبکه با خط ونشان کشیدن برای ایران که دست آورد های خود را به باد دهد نوشت: همچنین از دولت روحانی خواسته اند که به خواسته های محافضه کاران در این مورد گردن فرودآود تا این نگرانی که فضای بدون تنش و مثبت گفت‌وگوها در اندک مجالی که از توافق شش ماهه ایران و پنج به علاوه یک باقی مانده در هم بشکند و دستاوردهایی که هنوز تحقق ملموسی نیافته‌اند یکباره به باد بروند.

به نوشته این پایگاه اینترنتی دو راه حل برای خروج ایران از بن بست وجود دارد: یکی از راه حل ها را انتخاب کند از میان دو راه حل کوتاه مدت (معرفی دیپلماتی دیگر) و بلند مدت (پی‌گیری موضوع آقای ابوطالبی از طریق مراجع بین‌المللی و تلاش برای همراه کردن افکار عمومی در جهان) برای خروج از این بن‌بست راه دوم را برگزیده است.

 

در همین حال دفن یک جاسوس را با مسئله ویزا نداند به آقا ابوطالبی را در یک درجه اهمیت دانسته اند

در همین حال دفن یک جاسوس را با مسئله ویزا نداند به آقا ابوطالبی را در یک درجه اهمیت دانسته اند و گفته اندعمل به وصیت ریچارد فرای، ایران‌شناس آمریکایی و به خاک سپاری او در کنار زاینده رود هم به موضوعی برای کشمکش میان تندروهای درون حاکمیت ایران و میانه‌روهای خواستار بهبود روابط ایران با غرب تبدیل شده است.

همچنین این سایت بیگانه از جانب جریان اصلاح طلب بیان داشته اند که آنها حاضر هستند از آمریکا عذر خواهی کنند و باید این کار را انجام دهند زیرا معتقد هستند برای گروگانگیری سه دهه پیش دیپلمات‌های آمریکایی دیگر پخته شده اند و می شود بدون بیم به خاک آمریکا راهشان داد.

منبع: دانا

روز تکریم مادران و همسران شهدا و وفات حضرت ام البنین (س)گرامیباد.


ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود

وان دل که باخود داشتم با دلستانم میرود

سلام راوی مجنون،سلام راوی خون


سروده ای از سید حمیدرضا برقعی: سلام راوی مجنون،سلام راوی خون

باسلام وارزوی طول عمر غزلی پیشکش به شهید آوینی... البته در این شعر سعی کردم اسم بعضی از نوشته های شهید اوینی رو بیارم:

سلام راوی مجنون،سلام راوی خون
نگاه کن! که نگاهت غزل غزل مضمون

تو در مسیر خدا در میان خوف و رجا
نشسته روی لبانت تبسمی محزون

به اعتقاد تو سیاره رنج می خواهد
جهان چه فایده لبریز باشد از قارون

جهان برای تو زندان،برای تو انگور
جهان دسیسهء هارون و نقشهء مآمون

درون من برهوتی است از حقیقت دور
از این سراب مجازی مرا ببر بیرون

چگونه طاقت ماندن؟ مرا ببر با خود
از این زمانه به فردای دیگری ،اکنون

نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است
سپاه چشم تو کرده است فکه را مجنون
به سمت عشق پریدی خدانگهدارت
تو مرتضا ی و دستان مرتضی یارت...

AVINI___1

سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده ی شهید سید مرتضی آوینی در تاریخ 1372/2/2


سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده ی شهید سید مرتضی آوینی در تاریخ 1372/2/2

نباید بگذارید کارهای ایشان زمین بماند...

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی. اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و باز شناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است.

به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ی کسانشان به شما که بیشترین غم . سنگین ترین غصه را دارید تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می بیند واقعا آرامش پیدا نمی کند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می دهد.

من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم. و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود. اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می دهد.

من خانواده ی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه اش.)

وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کردکه به جبهه برود می دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.»

یعنی منظره این را نشان می داد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. این عکس حال مخصوصی دارد.)

اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد.» (یعنی همان احساسی را که من از مشاهده ی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می کرد.)

می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»

در این مورد هم همین است. یعنی وقتی شما می دانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز می کند یعنی آن چیزی که همه ی عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته های وادی های عشق و شور معنوی وعرفانی یک عمر به دنبالش گشته اند و دویده اند او با این فداکاری و این شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است خوشحال می شوید که فرزندتان به اینجا رسیده است.

امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عالی کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیادی نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبتی نکرده بود. من با ایشان خیلی کم هم صحبت شدم. منتها آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم. هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند. لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم. ایشان دو- سه مرتبه آمد اینجا و روبه روی من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در ایشان حس می کردم و همین جور هم بود. همین ها هم موجب می شود که انسان بتواند به این درجه ی رفیع شهادت برسد.

خداوند ان شاء الله دلهای داغدیده و غمگین شما را خودش تسلی بدهد. اگر ما به حوزه ی آن شهادت و شهید و خانواده ی شهید نزدیک می شویم برای خاطر خودمان است. بنده خودم احساس احتیاج می کنم. برای ما افتخار است که هر چه می توانیم به این حوزه ی شهادت و این شهید خودمان را نزدیک بکنیم.

چند روز پیش توفیق زیارت مقبره ی این شهید را پیدا کردیم. پنج شنبه ی گذشته رفتیم آنجا و قبر مطهر ایشان و آن همرزم و همراهشان –شهید یزدان پرست- را زیارت کردیم. ان شاءالله که خداوند درجاتشان را عالی کند و روز به روز برکات آن وجود با برکت را بیشتر کند. کارهایی که ایشان داشتند ان شاءالله نباید زمین بماند. ان شاالله برای روایت فتح یک فکر درست و حسابی شده است که ادامه پیدا کند.

نباید بگذارند که کارهای ایشان زمین بماند. این کارها، کارهای با ارزشی بود. ایشان معلوم می شود ظرفیت خیلی بالایی داشتند که این قدر کار و این همه را به خوبی انجام می دادند. مخصوصا این روایت فتح چیز خیلی مهمی است. شب هایی که پخش می شد من گوش می کردم. ظاهرا سه- چهار برنامه هم بیشتر اجرا نشد.

حالا یک مسئله این است که آن کاری را که ایشان کرده اند و حاضر و آماده است چگونه از آن بهره برداری بشود. یک مسئله هم این است که کار ادامه پیدا کند. آن روز که ما از این آقایان خواهش می کردیم و من اصرار می کردم که این روایت فتح ادامه پیدا کند درست نمی دانستم چگونه ادامه پیدا کند. بعد که برنامه ها اجرا شد دیدیم همین است. یعنی زنده کردن ارزش های دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطره ها را یکی یکی از زبان ها بیرون کشیدن. و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت می کرد. و هر چه هم پیش می رفت بهتر می شد. یعنی پخته تر می شد. چون کار نشده ای بود. غیر از این بود که بروند در میدان جنگ و با رزمنده حرف بزنند. آن کار خیلی آسان تر بود. این کار هنری تر و دشوارتر و محتاج تلاش فکری و هنری بیشتری بود. اول ایشان شروع کرد و بعد کم کم بهتر و پخته تر شد. من حدس می زنم اگر ایشان زنده می ماند و ادامه می داد این کار خیلی اوج پیدا می کرد. حالا هم باید این برنامه دنبال شود. تازه در همین میدان هم منحصر نیست. یعنی بازآفرینی آن فضا از راه خاطره ها یکی از کارهاست. در باب جنگ و ادامه ی روایت فتح کارهای دیگری هم شاید بشود انجام داد. حیف است که این کار تعطیل شود. من خیلی خوشحال شدم از این که زیارتتان کردم.