حجت الاسلام والمسملین هاشمی رفسنجانی در این سخنرانی خود گفت: "میدانم رهبری راضی نیستند از اینکه ایشان بگویند سال فرهنگ ولی عساکری پیدا شوند که فقط دنبال این باشند که مثلاً اگر کسی خوب میخواند او را از میدان در کنند. اگر کسی که قیافه زیبایی دارد، خانمی، او را نگذارند پیدا شود و امثال اینجور چیزها، این حالت پیش میآید، مناظر خوب را از دست مردم بیرون کنند".
بسم اللّه الرّحمن الرّحیمالحمدللّه والسلام علی رسول اللّه و آله
خیلی خوشحالم از اینکه در این اجلاسی که شخصیتهای ارزشمند کشورمان و انقلابمان حضور دارند، فرصتی پیدا شد که صحبتی بکنم و بهتر دیدم صحبت را از مطالبی که خودتان اینجا مطرح کردید سوژه بگیرم و درباره آنها حرف بزنم. شاید مناسبترین هم باشد.
البته من اگر میدانستم این برنامه مربوط به آثار هنری و ]صدا برای دو ثانیه نامفهوم است[ میشود قبول نمیکردم. برای اینکه تنزل میکند اجلاس برای سطح پایینی که این درست نیست.
اجلاس الآن انشاءالله میخواهد انشاءالله مبنای یک حرکت بسیار بنیادی و ضروری قرار گیرد در برنامههای کتابخانه و اسناد ملی.
اتفاقاً یک کتاب در اینجا معرفی نشد که من دیگر این را معرفی میکنم چون بحثم اصلاً از اینجاست و آن روشنفکری دینی و آزاداندیشی دینی است که خودم نوشتم. افکارم را در آنجا تنظیم کردم که من اگر میتوانستم و آقایانی که مسئولند آن را تهیه میکردند و الآن به همه مهمانان یک نسخه میدادیم، جزو اهدافم این است که در همین بحث اثر را پیش بیاید میگویم.
نکات مهمی در اظهارات شما بود ]صدا برای دو ثانیه نامفهوم [ و جناب دکتر صالحی که پایه خوبی برای بحث گذاشتند. مطالب فرهنگی و اخلاقی و اینکه رسالت اول این سازمان عظیم است و انشاءالله موفق باشد.
جناب آقای دکتر ارمکی مطالب مفیدی گفتند که من استفاده کردم. جناب آقای دکتر مهدوی شجاعانه به مسائل حساس کشور که مورد نیاز جامعه ما واقعاً هست.
جامعه ما الآن از حالات سنتی عبور کرده و بهفضل وجود میلیونها تحصیل کرده یا عمومی یا دانشگاهی و یا در فرهنگ عمومی کشور ما الآن یک جامعه فرهیختهای داریم بنیان جامعه ما و لازم است که بحثهایی نوعی که آقای دکتر مهدوی مطرح کردند، یک مقدار جدی گرفته شود که پیشرفت کنیم.
در این مسائلی که میخواهم عرض بکنم، سخن اصل خودم را از صحبت آقای مهدوی میگیرم. اتفاقاً کتابی هم که میخواهم عرض کنم که به شما هم تقدیم خواهد شد، اگر باشد، من الآن میدانم نیست چون این کتاب، یک کتابچه کوچکی است، نداریم، مبنایش تعقل است. ایشان هم در حرفشان نکته اساسی این بود که جامعه ما باید اخلاقی شود و از این دگمهایی که سنت بر ما تحمیل کرده، رها کند. نه اینکه آن سنتها را فراموش کنیم ولی به هر حال ما باید شرایط زمان و مکان را که از دستورات نظام اسلامی است، باید مراعات کنیم و من فکر میکنم مهمترین کاری که الآن ما باید در کشور انجام دهیم، عقلانی کردن مدیریت، جامعه، امور اساس از خانواده، مدرسه، دانشگاه و مدیریتها و همه جا گرفته، باید عقل را در نظر بگیریم. این خیلی جاها جایش است و این بسیار آسیب میرساند البته آنهایی که نمیگیرند یک دلیلی برای خودشان دارند. یک چیزی، روالی، سنت قدیمی و یا روایت از جای دیگر؛ که نمیتوانند این کار را بکنند.
همه اینها حجت است. من نمیگویم آنها بیاعتبار است. میگویم عقل سرمنشأ اینها باید باشد و ما باید به اینها توجه کنیم.
در اسناد معتبر ما که همه قبول دارند و منکر ندارد این است که 2 پیغمبر برای انسان است. یک پیغمبر ظاهر که انبیا هستند و یک پیغمبر باطن که عقل است. یعنی عقل ما بهعنوان یک رسول خداوند در وجود ما گذاشته شده و ما نمیتوانیم از این پیغمبر غفلت کنیم. علتش هم این است دوره پیغمبران بنا بوده تمام شود. پیغمبر اسلام آمد و دین خاتم را آورد. دیگر بعد از این بنا نیست دینی بیاید و دینی که در 1400 سال پیش آن هم در جزیرة العرب با جامعه محدودی که آنجا بود آمده طبیعی است آنموقع شرایطی نبوده که همهچیز را باز و جزئیات را بگویند.
خیلی چیزها بهصورت کلی گفته شده و اینها باید عقل دخالت کند و با عقلانیت ما اینها را تکمیل کنیم.
برای اینکه یک کمی هم از خستگی و طولانی شدن جلسه دربیاییم، برادرمان آقای دعایی خاطره گفتند. من هم یک خاطره از ایشان میگویم.
همانطور که گفتند ما از همان روزهای اول مبارزه با آقای دعایی و بعضی دوستان دیگر در میدان بودیم. همه هم اسم مستعار هم داشتیم که استفاده میکردیم. عنوان ایشان علی خراسانی بود و علی اراکی بود. با این اسمها کارهای مثلاً مخفیمان را انجام میدادیم. بعثت که ایشان چاپ میکردند. خوب، در این کارها بالاخره لو رفتیم.
بعد از سال 46 در جشنهای رژیم پهلوی که جشن گرفته بودند، من خودم یک مقالهای نوشتم بهنام عزایی بهنام جشن، و چاپ کردیم، ایشان پلیکپی کردند و منتشر شد، این لو رفت. گرفتند، بردند شکنجه دادند، به من رسیدند و به ایشان. چون من تهیه کرده بودم و ایشان چاپ و منتشر کرده بود و پولش را داده بودیم، رسید به همه. من را گرفتند آقای دعایی را هم میخواستند بگیرند نتوانستند پیدایش بکنند. من را تحت فشار گذاشتند که این آقای دعایی را باید بگویی من گفتم خوب، سیدی است از طلبهها، من چه میدانم؛ معمولاً همدیگر را میدیدیم و بعضی وقتها نمیدیدیم.
ما چند شب در قزلقلعه کارمان این بود که پشت تو اتاق بهصورت تاریک نگه میداشتند و از پشت شیشه تو حیات ]بهمدت یک ثانیه صدا واضح نیست[ رئیس زندان طلبههایی که تقسیم شده بودند و چهرهشان شبیه ایشان بود میآوردند در حیات نور میتاباندند من ببینم، ببینم ایشان همان است یا نه. نه نبود. واقعاً هم نبود. ایشان دست خیلی خوبی داشت در فرار کردن. (خنده شرکت کنندگان) پیغام دادیم که بالاخره نمانید، خیلی جدی شده بود، چیزی هم نبود. حالا یک بیانیهای و یک اعلامیهای اما چون سوابق داشتیم دنبال میگشتند. ایشان در رفت، رفت عراق. تا اینجا هم خیلی خاطره نیست از اینجا خاطره پیدا میشود.
رفتند عراق، امام هم که آنجا بودند. خوب، خوب بود برای ایشان رفت در نجف. جایی که همه آرزو داشتیم برویم ایشان فرار کرد و رفت آنجا ما ماندیم زندان. (خنده شرکت کنندگان)
یکدفعه ما صدای ایشان را از رادیو عراق شنیدیم (رادیو فارسی، نهضت روحانیت در ایران بود) خیلی خوب صحبت میکرد و بهترین بلندگوی ما بود. تا آن تاریخ ما فقط با اعلامیه و سخنرانیهای محدود حرفهایمان را میزدیم ولی از آن به بعد دیگر رسانه بسیار وسیع داشتیم که شاید بسیاری از شما یادتان باشد ولی جوانها اصلاً آن را ندیدند.
فقط یک غصه داشت ایشان و خاطره شیرین من اینجاست. فقط یک غصه داشت. ایشان مادری در ایران داشتند، مادر پیری که خوب هم مادر ناراحت بود که بچهاش فراری است و نیست، هم ایشان ناراحت بود که مادرش را نمیبیند. حالا من باید این مادر را برسانم به آقای دعایی با آن شرایط سیاسی بدی هم که داشتیم بالاخره در قوم و خویشهای ما که خیلیهاشون از عراق هستند، چون از خانواده آیتالله صاحب عروة الوثقی زیادند در ایران. هویه داشتند، هویه عراقی و با همان هویه میآمدند و میرفتند. عکسی هم رویش نبود و ما هویه یک خانمی را از همین قوم و خویشهایمان گرفتیم و به مادر آقای دعایی دادیم و خودم ایشان را با اینکه تحت فشار بودم و شاید متواری هم بودم سوار ماشین خودم کردم و بردم در یک گاراژ با یک قالیچه دستباف ایرانی که هدیه برای ایشان بود ایشان را سوار ماشین کردیم، رفت و یک چیزی را بهنام کتاب درست کردیم مثلاً کتاب مفاتیح جلدش و همهجایش را و آنجا چیزهای زیادی را که لازم داشتیم برای فلسطینیها، اطلاعات داخل برای امام همه را دادیم. آن پیرزن نمیدانست شاید یکجا گیر بیفتد ولی برد، برد، رسید و من از آن کاری که کردم همیشه مشعوف هستم. که آن مادر را به آن پسر خوب رساندم و الآن هم قبرشان در نزدیک قبر حاج آقا مصطفی هست ظاهراً، هان، آقای دعایی؟ زیر ناودان طلاست. یکی از خوبیهای آن زن به این پسر این بود که به آن سعادتها رسید و خاطرهای است و از این خاطرات زیاد است.
اما بحث اصلی ما. من شروع میکنم آن جزوهای که نوشتم بهنام آزاداندیشی است و آزاداندیشی را من دو جور ترسیم کردم، یکی اینکه آزاداندیشیای که کاملاً مطلق، ولی عدهای هستند نمیخواهند در چهارچوب خاصی فکر کنند و هرچه فهمیدند. آزاداندیشی ما باید در چهارچوب باشد و چهارچوب اسلام ما. در چهارچوب اسلام میخواهیم آزاداندیشی کنیم و فهم اسلام این دو تا را با هم مقایسه کردم، امتیازهایی را به او دادم و امتیازهایی را به این دادم. رسیدم به اینکه مسئله اصلی اینجا عقل است، همان حرفهای مرحوم شیخ اعظم انصاری را نقل کردم که ایشان میگویند عقل را یکی از چیزهایی که همه فقها میگویند قطع حجت است، اگر به مسئلهای قطع پیدا کردید نمیتوانید عمل نکنید، این حجت است برای شما. فقها این را حجت میدانند، و این قطع عقلانی است.
ممکن است از سند نقلی برسیم اما عقلانی است که آدم میرسد، بحثها را از اینجا شروع کردم، یک سند بزرگ معروف است احتمالاً میدانید شاید شنیدید یا شاید نشنیدید، آوردم آنجا که این سند در تحف العقول ــ از کتابهای مهم ریشهدار و روایی ما ــ است خیلی قدیمی است، اصلاً اسمش را میفهمید تحف العقول؛ یعنی تحفههای عقلها؛ اسم کتاب است همهاش هم روایت است، یک روایت نقل میکنند از امام هفتم امام کاظم(ع) که به شاگردشان هشام من حکم وصایایی دارند این مهم است خیلی و من این را آنجا نقل کردم و میتوانید بخوانید. این هشام از شخصیتهای نادر روزگار است؛ قبلاً مذهب انحرافی داشت، مثلا مثل طالبانیسم حالا و خوارج و امثال اینها؛ امام صادق(ع) با استدلال و منطق او را قانع کردند و شد شاگرد مخلص امام صادق(ع) و بعد هم حواری حضرت موسی کاظم(ع) شد.
احتجاجات و مباحثات و آنچه که ما مناظره میگوییم مهمترین احتجاجات تاریخ است که این آقا در مسائل فکری و عقیدتی انجام داده است در مسائل فکری و عقیدتی.
امام کاظم(ع) ایشان را تقویت میکند. یک مکالمهای یا توصیههایی بسیار طولانی 10 ــ 15 صفحه مثلاً بیش از 100 توصیه امام میکنند. در قبل آن میگویند همانطور است که گفتم، در معارف اسلام دو حجت و دو نعمت برای انسان قرار داده شده، یکی دین یعنی شرع بهعنوان افکاری که انبیا با وحی آوردند، و عقل، هر دوی اینها حجتاند، حجت ظاهر و حجت باطن.
بعد از این مجموعه معارفی که امام کاظم(ع) به هشام میگوید 95 درصد آن عقلی است و 5 درصد آن نقلی است، واقعاً خواندنی است.
آخر که میرسد نکتهای دارد که آن نکته با این بحث فرهنگی امروز ما و شعار سال ما که رهبری گفتهاند کاملاً مربوط میشود و من آرزو دارم که بتوانم اقدامی بکنم که نجات بدهم این پیشنهاد رهبری را از این تلقی که از فرهنگ در کشور هست.
الآن شما دارید میبینید. بحث فرهنگی که میشود، قشر زیادی از جامعه سنتی ما مثلاً همین زن، موی زن، آرایش زن یا فیلم یا موسیقی، مسائلشان اینها است. هر جایی که این چیزها را میبینند حساس میشوند، دعوا میکنند و جلسه را به هم میزنند، خیال میکنند فرهنگ همین است، فرهنگ این نیست، این اگر باشد یک از هزارم مسائل فرهنگی است.
حالا من میخواهم این را عرض کنم. امام کاظم(ع) در آخر میفرمایند این نکتهای که مطرح میکنند میگویند محور همه اینها عقل است. در مقابل عقل، جهل را میگذارند که همه رذایل اخلاقی جهل است و همه فضایل اخلاقی و مکارم اخلاقی از لشکریان عقل است. میشمارند، 75 مورد را امام میشمارند که لشکریان عقل چه هستند و لشکریان جهل چه هستند.
این رذایل اخلاقی که همه قبول داریم، یعنی شما منکری برای آن در جامعه پیدا نمیکنید، منتهی فراموش شده فرهنگ ما اینهاست، یعنی اگر این مکارم اخلاقی را ما بتوانیم در جامعهمان شکل دهیم آن جامعه موعود الهی است. آن مدینه فاضله است که انجام شده است.
فضائل اخلاقی 75 مورد است و در مقابلش هم 75 مورد رذیله اخلاقی است، مثلاً فرض کنید امانت، در مقابلش خیانت. فرض کنید صداقت، در مقابلش ریا و خودنمایی. فرض کنید شجاعت، در مقابلش ترس از وارد شدن به حقیقت. همه اینها 75 تاست. همه آنها را در اینجا آوردیم و ترجمه هم کردیم، میبینید.
در اینجا ما اخلاقمان اینهاست. من میخواهم به آقای دکتر صالحی بگویم اگر بناست واقعاً امسال اقدام فرهنگی بکنید و بیان این اسمی که رهبری بر روی امسال گذاشتند خدمتی که میتوانیم بکنیم این است که فرهنگ اسلامی را تعریف کنیم. چیست این فرهنگ؟ فرهنگ را نگاه کنید؛ این را اگر تعریف کنیم و بهجای خودش انجام دهیم جامعه ما را اینها تقویت میکنند. همه این کارهای ضداخلاقی که دارد در جامعه انجام میشود. خیانت؛ در مقابلش یک اصل بزرگی است که میتواند آن جامعه را حفظ کند.
ما اگر آن اخلاق را مراعات بکنیم هیچوقت دستدرازی به مال مردم نمیکنیم. هیچوقت فساد در جامعه ما نمیشود. انجام وظیفه، کسی که غیرمسئولانه درباره انجام وظیفه برخورد کند این نقطه مقابلش است. تمام نیازهای یک جامعه سالم در همین یک روایت آمده و اینها چیزهایی نیست که کسی نداند.
جدا جدا کتابهای اخلاقی را میبینید. کتابهای اخلاقی که همه علما مینویسند هریک از اینها یک بابی دارد. حسد، یک باب خاص خودش را دارد و یک رذیله اخلاقی است. در مقابل دروغگویی چیست؟ وفای به عهد در مقابلش چیست؟ چهکسی منکر است وفای به عهد بهعنوان یک فضیلت است؟ چهکسی منکر امانت است؟ چهکسی منکر عمق سخنچینی است که دوبههمزنی است؟ چهکسی منکر عمق تهمت است؟ که اینهمه دارد جامعه را به فساد و تشنج میکشاند. سوءظن؛ یکی از بدترینها است. سوءظن الآن دارد مثل خوره جامعه را میخورد و هرکس به هرکسی سوءظن دارد. اینها همه مؤلفههای یک فرهنگ اسلامی است.
البته یک فرهنگ ملی هم هست و خیلی از آنها را ملت ما از قدیم قبول داشتند و این میتواند فرهنگ را معرفی کند که آن فرهنگ در نهایت مصداق خاص رهبری باشد و میدانم رهبری راضی نیستند از اینکه ایشان بگویند سال فرهنگ ولی عساکری پیدا شوند که فقط دنبال این باشند که مثلاً اگر کسی خوب میخواند او را از میدان در کنند. اگر کسی که قیافه زیبایی دارد، خانمی، او را نگذارند پیدا شود و امثال اینجور چیزها، این حالت پیش میآید، مناظر خوب را از دست مردم بیرون کنند.
این تصورات، تصورات منفی در اصل دین ما آمده است وگرنه اینها چیزهایی نیست که ما فکر میکنیم حالا مثلاً امروز داریم میگوییم. اینها چیزهایی است که در زمان پیغمبر و از زبان خود پیغمبر بیان شده است. تجسس از بدترین رویههای ضداخلاقی است. ما حق نداریم به زندگی مردم وارد شویم و تجسس کنیم. حق نداریم به عقاید مردم وارد شویم و ببینیم فکرشان چیست. ما حق نداریم اسرار مردم را حتی برویم بفهمیم، چه برسد به اینکه افشا کنیم. بزرگترین گناه را بهاسم امنیت مرتکب میشویم.
شنود بگذاریم در خانههای مردم و روی موبایلهای مردم و در ماشینهای مردم، در هرگوشه زندگی مردم. اینها همه ضداخلاقی است. غیبت کردن؛ این آثار که در غیبت وجود دارد، اینها همه گناه است و نقطه مقابلش هم ثواب دارد. جامعه را باید با اخلاقیات اسلام که شیره کشیده اخلاقیات همه ادیان است، چون دین خاتم است، باید اینجوری دربیاریم.
انشاءالله من کمک میکنم، آقایون شروع کنند، یک مبنای اساسی برای معنا و مصداق فرهنگی که رهبری الآن میخواهند انشاءالله انجام بدهند.
یک چیز ظاهری هم که حالا فرهنگ، وسائل فرهنگی میموند الآن، همین مجموعه است. این کتابخانه ملی چون با سن من هم همراهی کرده، یک سال پیش از تولد من کلنگ این کتابخانه زده شده؛ در رژیم قبلی، یعنی سال 1312. سه سال بعد از تولد من، سال 1316، این کتابخانه شروع کرد، ولی پیشرفت خوبی نکرد. باز که انقلاب پیروز شد رفتیم دنبال مسائل کتابخانه دیدیم کتابخانه همینطور بهصورت انبار است، یک کتابهایی جمع شده است. اداره کوچکی هم بود. در موزه ملی و امثال اینها متفرق است. انبارهایی است که استفادهای نمیشود. قانونی در مجلس گذراندیم که، قانون قانون خوبی است برای کتابخانه. بعد در ریاست جمهوری اولین کسی که متصدی کتابخانه شد بعد از او آقای محمد رجبی بود از فرزندان مرحوم آقای دوانی؛ آدم فاضل و خوشفکری بود. وقتی که جناب آقای خاتمی از وزارت ارشاد دولت من استعفا داد؛ یعنی اذیتش کردند تا استعفا بدهد؛ وقتی ایشان استعفا داد، آن آقای رجبی آمد گفت: آقای خاتمی اولویت دارد و من بهاندازه ایشان این صلاحیت را ندارم؛ اینجا جای خیلی مهمی است؛ خودشان آمدند گفتند، کم از این چیزها پیدا میشود، خودشان تحویل دادند و گفتند که من خواهش میکنم آقای خاتمی بیاید.
آقای خاتمی که آمدند دستمان خالی بود، یعنی جایی نداشتیم، نه اداره درستی داشتیم و نه انباری نه کتابخانه درستی. ما طراحی کردیم اینجا را بهعنوان میدان فرهنگ که آقای دکتر احمدی، خداوند رحمتشان کند، در اینجا پیشتاز بودند، خوب، ایشان اصلاً هویتشان فرهنگی بودند. آمدیم اینجا میدان عظیمی طراحی کردیم، اینجا ساختمانی نبود، بیابان عباسآباد و ارتفاعات تپه ماهوریها بود. یک میدان عظیمی طراحی کردیم 4 ساختمان بزرگ؛ یکی کتابخانه، دو تا فرهنگستان و یکی اسناد ملی و چیزهای دیگر. بنا شد این زیباترین میدان ایران شود تا فرهنگ را اینجا نمایش دهد. و با مناظری که همهشان فرهنگ را ارائه دهد، کتابخانه زودتر شروع شد. همه طرحها را میآوردند ما در دولت بررسی و تصویب میکردیم. طرحهای خیلی خوبی هم بود. اسناد را هم باز به این دلیل اولویت دادم؛ خوب، کتابخانه شروع شد، البته یکی از بهترین طراحان و مهندسان کار اینجا را بهعهده گرفت و کارهایی کرده که خود ایشون باید تعریف کند. اکثر مصالحی که اینجا میبینیم نسوز است. برای اینکه کتابخانه یک جایی نیست که این اسناد آسیب ببیند. و چیزهای زیادی که اینها را باید خود آقای دکتر صالحی و دیگران توضیح دهند، خیلی زیاد است. طراحی کتابخانه ملی انجام شد. اسناد ملی، ما وقتی که احتیاج به اسناد قدیمی داشتیم دیدیم که بایگانیهای متروک، یعنی ادارات، وقتی به اسنادشان نیاز نداشتند اینها را عمدتاً بایگانیهایی میکردند که فقط میتواند انباری باشد. یک ساختمان چندطبقه در نازیآباد تهران بود که اینها مثل گونی آنجا جمع شده بود، انبار پر شده بود. در زیرزمین همه ساختمان ادارات اینها بود. شروع کردیم اینها را جمع کردیم. خیلی از اینها داشت فاسد میشد. دانش ترمیم را آوردیم و شروع کردیم. کمکم منجر شد به همین مرکز اسناد ملی که بعد با کتابخانه ملی ادغام شد و الآن مجموعه خوبی هستند. اسناد ما خیلی باارزش است و خیلی هم سند داریم ما. ما یک کشور تازه به دوران رسیده نیستیم. ما یک کشوری هستیم که هزاران سال سابقه تمدن دارد. درست است این تمدن در یک جایی جمع نشده است ولی خرده خرده در خیلی جاها پیدا میشود، اسناد زیادی پیدا میشود.
همین کتابهای دستنویس و امثال اینها را شما نگاه کنید میبینید مال قرون سابق است ولی بهقدری زیباست که، کاغذی که آنموقع در سمرقند ایرانیها از چوب میساختند و تبدیل میکردند به چوب خاصی. اینها اسنادش اینجا هست. ابریشمهایی که درست میکردند. چیزهایی که با ابریشم مینوشتند و کارهای تزئیناتی که داشتند. ما واقعاً یکی از مجموعههای عظیم دنیا هستیم در اسناد. همانطور که در آثار باستانی اکثر موزههای مهم دنیا یکی از نقاط مثبتشان آثار باستانی ایران است که در این حفاریها و باستانشناسیها و اینها پیدا کردند. چون آنها میآمدند، ما که بلد نبودیم، در ایران میبردند هرچه میخواستند، و قراردادشان همین بوده. من یادم است که آقای دکتر حبیبی برای اینکه شاهنامه شاه طهماسب را از وین به ایران بیاورد چه تلاش مهمی کرد تا آن اثر تاریخی مهم را در مقابل یک تابلوی البته نفیس ولی خوب در جمهوری اسلامی قابل عرضه نبود. از این تابلوهای عجیب و غریب عریان بود. با او عوض کرد و آن را آورد؛ خیلی دقت میکرد اینجور برای کار.
من فکر میکنم الآن هم لازم است آقای صالحی را حمایت کنیم، هم اسناد را تقویت کنیم، هم اسناد خوبمان را از دنیا بگیریم. قرارداده؛ میتونیم بگیریم ما از اونها. اونها هم نهایتاً بخشیش رو میتونیم از اونها بگیریم. بهعلاوه توی خانهها، توی خیلی چیزها بعضاً از این چیزها هست. یکوقتی یهودیها یکی از کارهای مهمشان و پولسازترین چیزشان این بوده که در ایران میرفتند اسنادی از این قبیل و کتابهای خطی را پیدا میکردند و میرفتند و به موزههای دنیا بهقیمت گزاف میفروختند و هنوز هم همین چیزها هست و داره انجام میشه.
من فکر میکنم یک وظیفه بسیار مهمی هست برای این مرکز که اسناد را بیشتر کنه و به مردم هم معرفی کنه. الآن اینجا برای مطالعه خیلی میآیند. نزدیک 2 هزار نفر در روز به سالن اینجا برای مطالعه میآیند، در سالنها جا نمیشود، چون هر کتابی را هر چیزی را بخواهند. وقتی نقصی دارند مرتبط نیستند با کتابخانههای بزرگ دنیا. قانون داریم و باید بشود. ما باید بهگونهای باشیم که محقق که اینجا نشسته باید بتواند وصل شود مثلاً به کتابخانه کنگره آمریکا؛ هر کتاب و هر اثری را از همینجا مطالعه کند، باید بتوانیم مبادله کنیم.
واقعاً باید حرکت بزرگی انجام شود، این میدان حیف است، الآن بیش از 20 سال از دولت من گذشته است، ما خیال میکردیم تا آخر دولتمان این میدان را میسازیم، خوب، نتوانستیم، این میدان باید آماده باشد، توریستهای دنیا که میآیند یکی از مهمترین جاهایی که عرض کردم اینجا را ببینند، خیلی دیدنی میشود اگر به همان طرحی که درست کرده بودیم این تکمیل شود، البته ممکن است امروز بهتر از آن را مهندسها درست کنند. ولی به هر حال این میدان ناتمام مانده است و مجموعه زیبایی که درست شده بود، آن مجموعه ظاهراً یک مقدار بههم خورده است و این خوب نیست، ما خیلی امید داریم به اینکه اینجا را تبدیل کنیم به جایی که سند واقعی تمدن ایران باشد، البته یک نکتهای هم خدمت آقای دکتر مهدوی بگم، چون ایشان یکی از حرفهایشان این بود که گفتند اکتفا شد به ترجمه؛ بله ما مرحله اول دنیای اسلام این بود که ترجمه کردیم و بیت العترت که درست کرده بودند، دو سه قرن ترجمه کرده بودند، ترجمه فرهنگی هم بیشتر از جندیشاپور ما رفته بودند و ترجمه میکردند ولی بعد از ترجمه دوران تحقیق رسید، آن تحقیقهایی که براساس آنها شد این تمدن اسلامی را ساخت.
تمدن اسلامی خیلیهاش از ترجمهها استفاده شد ولی تحقیقات؛ مثلاً ابوعلی سینا از آن ترجمهها استفاده کرد؛ خودش میگوید: من وقتی کتاب ماوراء الطبیعه ارسطو را میخواستم بخوانم 40 بار خواندم تا بفهمم ارسطو چه میگه؟ آنقدر دقت میکردم تا بفهمم که قضایا چیست. ولی آنچه بعداً بهصورت فلسفه ابوعلی سینا ایجاد کرد اگر ارسطو هم زنده شود نمیفهمد، آنقدر عمیقتر از آن و بالاتر از آن است. در پزشکی ما با تحقیقاتمان بسیار پیشرفت کردیم. اونی که اروپاییها در جنگهای صلیبی از ما گرفتند و بردند اون ثروتی بود که اون ثروت توانست اروپا را مثل امروز در بیاورد، اروپایی که خوب، قرون وسطا بود. اروپاییها حقیقتاً در جاهلیت مطلق بودند زمانی که اسلام داشت بهتدریج میآمد بالا.
گفتم این حرف درستی است که ما از ترجمه شروع کردیم ولی حق محققین ما که دوره تحقیق این را من خواهش میکنم یکجوری در درسها و کتابها مندرج کنید و یهوقت فکر نشود که اسلام فقط ترجمه کرده؛ بله اول آنکار شده ولی تحقیقاتمان خیلی مهمتر است؛ رازیها، ابوعلی سیناها، ابنرشدها، ابوریحانها و فارابیها اینها دیگر مترجم نبودند اینها محققانی بودند که آثارشان دنیا را روشن کرده است و باید روی این هم واقعاً حسابی باز کنیم؛ ولی مهمتر از همه این است که جامعهمان را عقلانی بکنیم و جلوی این دگماتیسمی که داره رنج میدهد حتی دانشگاههای ما را باید یکجوری به عقلانیت برسیم و این هم تعریف فرهنگ را میتوانیم درست کنیم؛ فرهنگ را درست تعریف کنیم، تا آقا میگن فرهنگ، یهبار آقا به من گفتن، همان دوره ریاست جمهوری من، ایشان تهاجم فرهنگی را مطرح کردند بعد دیدند در نماز جمعهها و اینها همه رفتند سراغ اینکه اون مثلاً روسریاش اینطوریه، اون مانتوش اینطوریه، اون اینطوریه، آقا گفتن: ما چی گفتیم به اینها و اینها دارن چی میگن. بله، عفت یکی از همان وجوه فرهنگی ماست اما خیلی چیزها باید اضافه شود، صلابت، راستگویی، مال مردم نخوریم، انفاق، کمک، امداد، همه اینها چیزهایی است که جزو فرهنگ باید دیده شود و البته احکام هم دارد. ما شما را به خدا میسپاریم و امیدواریم که از این اجلاس یک حرکت خوب فرهنگ شناسی اسلامی عمیقی با کمک جامعه شناسان و اساتید دانشگاه و محققان ما آغاز شود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
به گزارش فرهنگ نیوز ، محصولات غرفه مبلغ تفرقه میان شیعیان و اهل سنت در نمایشگاه کتاب پس از گذشت هشت روز از شروع بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب تهران جمع آوری شد.
بنا بر گزارش خبرنگار فرهنگ نیوز از نمایشگاه کتاب ، حضور انتشارات آثار سید صادق شیرازی در بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب تهران که با عدم استقبال بازدیدکنندگان مواجه شده بود، در روزهای پیش حاشیه ساز شده و مورد اعتراض بسیاری از بازدید کنندگان به دلیل مواضع انحرافی و تفرقه انگیز صادق شیرازی و منتسبان وی قرار گرفت.
اعتراض بازدیدکنندگان نمایشگاه کتاب به حضور کتب مبلغان تفرقه بین مسلمین
در همین خصوص فارس از جمع آوری برخی محصولات این غرفه در نمایشگاه کتاب خبر داد و نوشت:شب گذشته مامور کمیته جمع آوری کتاب در نمایشگاه کتاب تهران با مراجعه به غرفه صادق شیرازین تمامی لوح های فشرده، پوستر و بنرهای غرفه وی را جمع آوری کرد. مسئولان نمایشگاه کتاب این مورد را تایید کرده و به متخلفان تذکر دادند در هیچ صورت از تخلفات چشم پوشی نخواهند کرد.
اعتراض بازدیدکنندگان نمایشگاه کتاب به حضور کتب مبلغان تفرقه بین مسلمین
همچنین این جریان انحرافی، سال گذشته بدعت جدیدی را به نام هفته برائت، هم زمان با هفته وحدت میان شیعه و سنی برقرار نموده و در طی مراسماتی خرافی به تشدید اعمال تفرقه آمیز خود پرداختند.
با توجه به اعتراضات بازدیدکنندگان نمایشگاه کتاب نسبت به عرضه کتاب های این جریان انحرافی، لازم است مسئولان برگزاری نمایشگاه کتاب نظارت جدی و دقیق تری را نسبت به حضور چنین محصولاتی در نمایشگاه داشته و از حضور چنین محصولاتی جلوگیری به عمل آورند.
به گزارش فرهنگ نیوز ،
امروز، مسؤول دفتر رهبر معظم انقلاب اعلام کرده است: مشغله های فراوان
باعث شد رهبر انقلاب امسال از نمایشگاه کتاب بازدید نداشته باشند.
میدانیم
که حضرت آیتالله العظمی خامنهای، در دوران ریاست جمهوری خویش، نمایشگاه
کتاب تهران را بنیان گذاشتند و به جز هشت دوره (شش دوره عدم حضور اعتراضی +
دو دوره عدم حضور در تهران)، در همه ۱۹ دوره دیگر آن شرکت داشتهاند.
برنامه دیدن رهبر معظم انقلاب در ربع قرن گذشته، به شرح زیر بوده است:
۱) دوره یکم: ۱۸/۸/۱۳۶۶ ـ رییسجمهور: سید علی خامنهای
۲) دوره دوم: [بیتا] ۳) دوره سوم: ۱۹/۲/۱۳۶۹ ـ رییسجمهور: اکبر هاشمی رفسنجانی
۴) دوره چهارم: ۱۸/۲/۱۳۷۰
۵) دوره پنجم: ۱۷/۲/۱۳۷۱
۶) دوره ششم: ۲۱/۲/۱۳۷۲
۷) دوره هفتم: ۲۰/۲/۱۳۷۳
۸) دوره هشتم: ۲۶/۲/۱۳۷۴
۹) دوره نهم: ۲۲/۲/۱۳۷۵
۱۰) دوره دهم: ۱۴/۲/۱۳۷۶
۱۱) دوره یازدهم: ۵/۳/۱۳۷۷ ـ رییسجمهور: سید محمد خاتمی / وزیر ارشاد: سید عطاءالله مهاجرانی
۱۲) دوره دوازدهم: عدم دیدن ـ برگزاری یک نمایشگاه محدود کتاب در بیت رهبری (۲۸/۲/۱۳۷۸)
۱۳) دوره سیزدهم: عدم دیدن
۱۴) دوره چهاردهم: عدم دیدن ـ وزیر ارشاد: احمد مسجدجامعی
۱۵) دوره پانزدهم: عدم دیدن
۱۶) دوره شانزدهم: عدم دیدن
۱۷) دوره هفدهم: ۲۳/۲/۱۳۸۳ ـ وزیر: احمد مسجدجامعی
۱۸) دوره هجدهم: عدم دیدن ـ همزمانی با سفر معظمله به استان کرمان
۱۹) دوره نوزدهم: ۲۱/۲/۱۳۸۵ ـ رییسجمهور: محمود احمدینژاد
۲۰) دوره بیستم: ۱۵/۲/۱۳۸۶
۲۱) دوره بیست و یکم: ۲۲/۲/۱۳۸۷
۲۲) دوره بیست و دوم: عدم دیدن ـ همزمانی با سفر معظمله به استان کردستان
۲۳) دوره بیست و سوم: ۲۲/۲/۱۳۸۹
۲۴) دوره بیست و چهارم: ۲۱/۲/۱۳۹۰
۲۵) دوره بیست و پنجم: ۱۷/۲/۱۳۹۱
۲۶) دوره بیست و ششم: ۱۴/۲/۱۳۹۲
۲۷) دوره بیست و هفتم: عدم دیدن ـ دلیل اعلامشده مشغلههای فراوان ـ رییسجمهور: حسن روحانی / وزیر ارشاد: علی جنتی
رهبر
معظم انقلاب در سالهای ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۳ از پنج دوره نمایشگاه کتاب تهران دیدن
نکردند که علت این عدم حضور، اعتراض ایشان به رویکرد فرهنگی دولت سید محمد
خاتمی بود.
عدم حضور رهبری در نمایشگاه دوازدهم چنان پیام پررنگی
داشت که سید عطاءالله مهاجرانی برای گریز از تبعات سنگین این اعتراض رهبری،
دست به اقدامی جبرانی زد و چهار روز پس از پایان نمایشگاه کتاب تهران، با
برگزاری یک نمایشگاه کتاب کوچک در محل بیت رهبری، کوشید دیداری میان رهبر
معظم انقلاب و ناشران ترتیب دهد. اما در همان دیدار مورخ ۲۸/۲/۱۳۷۸ ، رهبر
معظم انقلاب به شکل ضمنی، سیاستهای فرهنگی دولت خاتمی را مورد انتقاد قرار
دادند و شیوههایی از مبارزه با کارهای فرهنگی منفی را برشمردند.
با
توجه به این پیشینه، دوره ۲۷ نمایشگاه کتاب تهران، ششمین دورهای خواهد
بود که میزبان رهبر انقلاب نمیشود. هر چند علت عدم بازدید، مشغلههای
فراوان رهبری اعلام شده اما رسماً هیچ نمایندهای هم برای دیدن نمایشگاه
کتاب، تعیین نگردیده است. این نکته، از سوی رییس دفتر ایشان مورد تأکید
قرار گرفته و آیتالله محمدی گلپایگانی، حضور خود را یک علاقه شخصی توصیف
کرده است.
مسأله عدم دیدن بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب تهران توسط
رهبر معظم انقلاب، مساله مهمی است که نباید از کنار آن ساده گذشت. سال
۱۳۹۳، از سوی رهبر معظم انقلاب، سال «اقتصاد و فرهنگ» نامیده شده و ایشان
در بیانات خود، اهمیت فرهنگ را بالاتر از اقتصاد دانستهاند.
به برنامه کاری عمومی ایشان در روزهای برگزاری نمایشگاه کتاب تهران نگاهی بیندازیم:
۱ـ
در چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت، همزمان با یکمین روز نمایشگاه کتاب تهران، رهبر
معظم انقلاب از گروه صنعتی مپنا دیدن فرمودند و توجه ویژه خود به کارگران
را، نشان دادند.
۲ـ در دوشنبه ۱۵ اردیبهشت، همزمان با ششمین روز
نمایشگاه کتاب تهران، رهبر معظم انقلاب با مسؤولان جمعیت مامایی کشور دیدار
داشتند و بر اهمیت افزایش نسل، تأکید فرمودند.
اما چه شده است که مهمترین یار کتاب در جمهوری اسلامی ایران، برای ششمین بار، به نمایشگاه کتاب تهران تشریف نمیآورند؟
براساس
اعلام مسؤول دفتر رهبر معظم انقلاب، مشغلههای فراوان، علت این عدم بازدید
بوده است. بنابرین معلوم میشود مسائلی وجود داشته که اهمیت آنها، بالاتر
از اهمیت دیدن چند ساعته نمایشگاه یا دستکم ارسال نماینده برای بازدید آن
بوده است.
به بیان دیگر،
۱ـ یا در هفته جاری، کشور درگیر مسایل بسیار حساسی است که شخص رهبری درگیر تصمیمگیریهای کلان درباره آن هستند؛
۲ـ
یا به دلایلی، نمایشگاه کتاب تهران در ۲۷مین دوره خود، دچار کاهش اهمیت
از نگاه رهبری شده و ایشان، برنامههای دیگر را بر این دیدار دوستداشتنی و
خاطرهانگیز ترجیح دادهاند؛
۳ـ و یا به دلیل اعتراض به رویکردهای
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی برگزاری نمایشگاه کتاب تهران،
این برنامه در اولویت قرار نگرفته است اما به دلیل سیره رهبری مبنی بر
حمایت علنی و همهجانبه از قوه مجریه، نارضایتی از عملکرد یک وزارتخانه
دولت، به کل قوه مجریه تعمیم داده نشده است چرا که العاقل یکفیه الاشاره!
با
توجه به موضعگیریهای رییسجمهور در افتتاحیه نمایشگاه کتاب تهران علیه
مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی ـ که هماکنون خود ریاست آن را برعهده
دارد ـ و رفتار بحرانزای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در عزل مدیران موفق
دوره قبل، حمله به چارچوبهای قانونی و …، به نظر میرسد دولت باید با
تجدیدنظر اساسی در رویکرد فرهنگی خود، پاسخی عملی و درخور به دغدغههای
رهبر معظم انقلاب و مردم ارایه کند.
با نگاهی تاریخی، سید عطاءالله
مهاجرانی در کسوت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سعادت همراهی رهبر معظم
انقلاب را برنامه دیدن یک دوره از نمایشگاه کتاب تهران را داشت اما
متاسفانه علی جنتی، در نخستین دوره پذیرش مسؤولیت وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی، از این توفیق، محروم شده است.
در واقع علی جنتی نخستین وزیر
فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی در ربع قرن اخیر است که حتی یک دوره هم،
میزبان عالیترین یار کتاب در جمهوری اسلامی ایران، نبوده است./منبع: سایت
تردید
دیر زمانی وضع ما خیلی خوب بود روزی سه چهار دیگ چلو میفروختیم و مشتریها فراوان بودند، اما یکباره اوضاع زیر و رو شده، مشتریها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمیشود ...؟
شیخ تأملی کرد و فرمود:
«تقصیر خودت است که مشتریها را رد میکنی»!
مرشد گفت: من کسی را رد نکردم، حتی از بچهها هم پذیرایی میکنم و نصف کباب به آنها میدهم.
شیخ فرمود:
«آن سید چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و از در مغازه بیرون کردی؟!»
مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست، و پس از آن تابلویی بر در مغازهاش نصب کرد و روی آن نوشت:
« نسیه داده میشود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود!!»
منبع:
کتاب کیمیای محبت، محمد محمدی ری شهری