علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه
علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

شاهراه «تراوایی» وزارت ارتباطات...

شاهراه «تراوایی» وزارت ارتباطات

اغتشاش های جدید در راه است

بسیار بعید است با ادامه پایمردی منطقی دستگاه دیپلماسی کشور بر حقوق و منافع ملی، آمریکا با دولت یازدهم رفتاری بهتر از یک سال اخیر داشته باشد اما آیا دولت متوجه تحرکات واضح فتنه‌گران کمین کرده در اطرافش برای مدیریت ایام شکست نقشه سازش با آمریکا و اغتشاش سیاسی- اقتصادی در کشور هست؟ بستر مدیریتی چنین اغتشاشی کجاست؟

به گزارش فرهنگ نیوز، نوع آرایش تشکیلاتی برخی احزاب و گروه‌های وامدار فتنه سبز و رصد تحرکات جهانی، نشان از آن دارد که برنامه یک اغتشاش همه‌جانبه جدید با هدف برهم زدن آرامش و امنیت کشور به عنوان پلان B نقشه «سازش با آمریکا و اسرائیل» وجود دارد.

از تلاش افراطیون بهایی، منافق، سلطنت‌طلب و احزاب منحله‌ای همچون جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب برای یارگیری مجدد از نسل جدید دانشگاهی و تصرف گلوگاه‌های آرامش در مراکز آموزش‌عالی گرفته تا تحرکات سریع فتنه‌گران در حوزه‌های شهری و تست روانی مردم با گروگانگیری معیشت در حوزه اقتصاد با انگیزه کارشکنی در برنامه‌های دولت! چینش نیروها و تلاش برای بازسازی آرایش درونی اغتشاشگران بدون تغییر عقبه فکری، هر متفکر متخصصی را متوجه همان اتاق فکر قدیمی «فتنه ۸۸» می‌کند.

صدالبته که مدیران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ میان مسؤولان جمهوری اسلامی از احمدی‌نژاد گرفته تا روحانی تفاوتی قائل نیستند. مروری کوتاه بر رفتارهای آمریکا در عرصه سیاست خارجی در مواجهه با نرمش سیاسی– گفتمانی بروز یافته در عملکرد وزارت امور خارجه دولت حسن روحانی خود دلیلی واضح بر این مدعاست.

تا اینجای کار برخلاف آنچه برخی دولتمردان دولت یازدهم می‌اندیشیدند «کدخدا» نه‌تنها تفاوتی میان گفتمان «اعتدال» و سیاست دولت‌های قبلی قائل نشده بلکه با بی‌اعتنایی عمدی به تلاش‌ دستگاه دیپلماسی دولت جدید عملا بسیار گستاخ‌تر از گذشته خلف وعده می‌کند!

با احتساب همه این موارد دیر یا زود دولت روحانی ناچار خواهد شد برای صیانت از آبرو و حیثیت خود نیز که شده به سیاست غلط «اعتمادسازی یکجانبه» پایان دهد و دست بر زانوی پتانسیل‌های ملی گذارد و مسیر تبدیل ایران به ابرقدرتی جهانی را مجددا با سرعتی قابل قبول در پیش گیرد. بسیار بعید است با ادامه پایمردی منطقی دستگاه دیپلماسی کشور بر حقوق و منافع ملی، آمریکا با دولت یازدهم رفتاری بهتر از یک سال اخیر داشته باشد اما آیا دولت متوجه تحرکات واضح فتنه‌گران کمین کرده در اطرافش برای مدیریت ایام شکست نقشه سازش با آمریکا و اغتشاش سیاسی- اقتصادی در کشور هست؟ بستر مدیریتی چنین اغتشاشی کجاست؟

دلایل بسیار زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد بستر مدیریتی نقشه‌های آینده آمریکا و چند کشور ابرقدرت جهانی، «فضای سایبر» خواهد بود. امروز در شرایطی قرار داریم که سرعت انتشار اخبار در فضای برخی شبکه‌های اجتماعی- موبایلی از خبرگزاری‌های جهانی و ملی نیز فزونی یافته است. نرم‌افزارهای ساده اما بی‌رقیبی همچون وایبر با ماهیت اسرائیلی «نبض اخبار» در کشورمان را در دست گرفته‌اند. اتفاقا تست‌زنی فضای اجتماعی کشور هم‌اکنون توسط مدیران این فضا در حال انجام است.

به طور مثال امروز همگی می‌دانیم ابزار پیشروی داعش در منطقه بیش از آنکه «نظامی» باشد «روانی» است. جنگ تمام‌عیار مبتنی بر بستر عملیات روانی داعش کمی پیش از این در کشور خودمان، ایران، با همین اپلیکیشن‌های ساده تلفن همراه تست زده شد. تصویر تکان‌دهنده جنازه چند سرباز ایرانی که چند سال پیش در درگیری با اشرار در منطقه سراوان به شهادت رسیده بودند، به عنوان جنایت داعش در منطقه غرب کشور جا زده شد. به علت عدم تامین زیرساخت‌های لازم امنیتی- تکنولوژیک و عدم تسلط دولت بر فضای گسترده خبری کشور در نرم افزارهای تلفن همراه، اکثر قریب به اتفاق مخاطبین ایرانی این بلوف روانی را باور کردند. اینکه در شهرهای مرزی کشور پس از این مانور قدرتمندانه روانی بر مردم چه گذشت را احتمالا فقط خدا می‌داند و لاغیر! تقریبا ۴۸ ساعت به طول انجامید تا برخی مدیران رسانه‌های خودمان از بی‌اساس بودن این تصاویر پرده برداشتند اما دولت جمهوری اسلامی به عنوان مدیر واحد و قدر قدرت جامعه ایرانی شاید حتی متوجه تاثیر چنین تست‌زنی و اعمال قدرتی در فضای حاکمیتی خود نشد! 

در شرایطی که حتی تصور تعدی به مرزهای ایران توسط وحوش داعش یا تروریست‌های صهیونیست با واکنش سهمگین جان برکفان ارتشی، سپاهی و بسیجی ایرانی مواجه خواهد شد «نقض حاکمیت ایران» در فضای مجازی به صورت مکرر در حال انجام است و متاسفانه شاهد هستیم تعبیه این شاهراه تروایی نیز در خود دولت و توسط شخص وزیر ارتباطات صورت گرفته است!

بخش اعظم هولناک بودن اشغال سایبری ایران در همین بی‌اخطاری است که هم‌اکنون شاهدش هستیم. از ملزومات ساماندهی اغتشاش در یک کشور مدیریت فضای خبری داخلی است. اگر کودتای ۲۸مرداد حاصل مدیریت تیمی بی‌بی‌سی و شعبان بی‌مخ بود، می‌توان به فضایی اندیشید که همکاری مشترک وایبر و داعش یا فتنه‌گران و واتس‌آپ به تولید پیامک‌های کذب درون شبکه‌ای در بستر ۳G و ۴G به عنوان شاهراه ارتباطی جدید کشور بینجامد.

فراموش نکنیم اصل شایعه کذب «تقلب در انتخابات» در بستر ساده‌ای مثل پیامک موبایلی ساماندهی شد و مدیریت این فضا بنا بر مانور قدرت وزیر وقت خارجه آمریکا، هیلاری کلینتون در دست شبکه‌های اجتماعی چون توئیتر و فیس‌بوک بود که به علت بی‌علاقگی و کم‌کاری عمدی مدیران وزارت ارتباطات هنوز به واسطه عدم قانونگذاری منجر به امضای تعهدنامه و قراردادهای داخلی الزام‌آور در حوزه قوانین حاکمیتی جمهوری اسلامی نشده است. این در شرایطی است که دولت‌های چین، ترکیه و بسیاری از کشورهای دیگر به واسطه امضای تعهدنامه‌های الزام‌آور، فعالیت چنین شبکه‌هایی را ملزم به پیروی از قوانین حاکمیتی داخلی خود کرده‌اند.

قطعا تقابل با تکنولوژی جدید و ایجاد انحصار اجتماعی در جهان ارتباطات مدنظر هیچ متخصصی نیست. تاکنون مراجع عظام تقلید، متخصصان و نهادهای بالادستی مشرف به چنین فضای بی‌قانون و بی‌مرزی، بارها راهکارهای غلبه بر مخاطرات سایبری را به مجموعه وزارت ارتباطات و شخص رئیس‌جمهور محترم یادآور شده‌اند. تامین زیرساخت‌های ملی، بسترسازی در فضای مجازی، تهیه نرم‌افزارهای بومی، انعقاد معاهدات چندجانبه میان غول‌های سایبری و ایران و از همه مهم‌تر، نظام‌مند کردن محیط مجازی کشور به واسطه تامین ملزومات برتری تکنولوژیک و قانونی در این فضا به جای افتتاح بی‌ضابطه و بی‌پشتوانه عرصه‌های جدید تکنولوژی ارتباطی با قابلیت نقض حداکثری فضای حاکمیتی کشور با تعجیل غیرقابل توجیه، از وظایف هر دولت متعهدی است که صیانت از مرزهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور را بر خود فرض می‌داند. در غیر این صورت باید به انگیزه‌های درونی مدیران وزارت ارتباطات و برخی دولتی‌ها شک کرد. اکنون سوال اساسی این است که آیا ما با ژنرال‌های سایبری دشمن در اندرونی خصوصی قلعه‌های حاکمیتی‌مان می‌جنگیم؟
منبع: وطن امروز

 

نامه آیت‌الله قاضی که رهبری به آن اشاره کردند...

نامه آیت‌الله قاضی که رهبری به آن اشاره کردند

«مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى رضوان‌الله علیه در ورود ماه ذى‌القعده یک مکتوبى، نامه‌اى دارند به دوستانشان، به مریدانشان و شاگردانشان که در این کتابى که شرح حال ایشان است، درج شده است... یک قصیده‌ى خیلى شیوایى ایشان انشاء می‌کند که اول آن این است: «تنبه فقد وافتکم الاشهر الحرم».

به گزارش فرهنگ نیوز ، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ابتدای دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، درباره‌ی اعمال و مراقبت‌های وارد شده در ماه ذی‌القعده نکاتی را بیان کردند. ایشان در ضمن این نکات به نامه‌ای از مرحوم آقای قاضی اشاره کردند و گفتند: «مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى رضوان‌الله علیه در ورود ماه ذى‌القعده یک مکتوبى، نامه‌اى دارند به دوستانشان، به مریدانشان و شاگردانشان که در این کتابى که شرح حال ایشان است، درج شده است... یک قصیده‌ى خیلى شیوایى ایشان انشاء می‌کند که اول آن این است: «تنبه فقد وافتکم الاشهر الحرم». این قصیده را ایشان مفصل [گفته‌اند]؛ و توصیه‌هایى دارند نسبت به شاگردانشان. فرصتى است براى ما، براى مردم که ان‌شاءالله از برکات این ماه - که آغاز سه ماه متوالى حرام است - بهره ببریم.»

به گزارش رجانیوز، به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی آیت الله خامنه‌ای،متن کامل نامه‌ی ایشان به همراه ترجمه‌ی اشعار عربی به نقل از جلد نخست کتاب آیت‌الحق که مورد اشاره‌ی رهبر انقلاب قرار گرفته بود از این قرار است:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

الحمدلله رب العالمین، والصلاة و السلام على الرسول المبین و وزیره الوصى الأمین، و ابنائهما الخلفاء الراشدین، و الذریة الطاهرین و الخلف الصالح و الماء المعین، صلى‌الله و سلم علیهم أجمعین.

تنبّه فَقَد وافَتکم الأشهرُ الحُرُم                                                       تیقّظ لکی تزدادَ فی الزاد و اغتنم

ترجمه: بیدار باش که ماه‌هاى حرام فرا رسیده‌اند؛ شب‌زنده‌دارى کن تا بیشتر بهره‌مند شوى و فرصتها را غنیمت بدان.

فقم فی لیالیها و صم من نهارها                                                         لِشُکر إله تمّ فی لطفه و عم

ترجمه: شبها بیدار شو و روزها روزه‌دارى کن، جهت سپاس از خدائى که نعمت و لطف او فراگیر بوده است.

و لا تهجعن فی اللیل إلا أقله                                                         تهجّد و کم صبّ من اللیل لم ینم

ترجمه: فقط پاسى از شب را بخواب و بقیه را در خواب و بیدارى باش، چون عاشقان (ایشان را روش خواب چنین بود که چندین بار تا صبح برمى‌خاستند و نماز مى‌خواندند و بار آخر نمازهاى شفع و وتر و فریضه را انجام مى‌دادند)

و رتّل کتاب الحق و اقرأه ماکثا                                                       بأحسن صوت نوره یشرق الظلم

ترجمه: کتاب خدا را تلاوت نما و آن را با تأمل قرائت کن، با بهترین صداها که نور آن تاریکی‌ها را روشن مى‌گرداند.

فلم تحظ بل لم یحظ قط بمثله                                                          و أخطأ من غیر الذی قلته زعم

ترجمه: که نه تو و نه دیگران هرگز مانند آن را نخواهند یافت و هرکس غیر از این گوید در اشتباه است.

و سلّم على أصل القرآن و فصله                                                          بقیة آل اللّه کن عبده السّلم

ترجمه: بر قرآن و آنان که بدان عمل نموده و آن را تشریح نمودند، این وابستگان به خدا، درود فرست و بنده‌ی خدا باش.

فمن دان للرحمن فی غیر حبهم                                                       فقد ضل فی إنکاره أعظم النعم

ترجمه: هرکس بخواهد بدون عشق ورزیدن به خاندان نبوت (علیهم‌السلام) به خدا نزدیک شود حتماً گمراه شده است، به خاطر نادیده گرفتن بزرگترین نعمت خداوند متعال.

فحبّهم حبّ الإله استعذبه                                                           هم العروة الوثقى فبالعروة اعتصم

ترجمه: عشق به ایشان عشق به خداست، پس به آنان پناه ببر که ایشان ریسمان مستحکم هستند.

و لا تک باللاهی عن القول و اعتبر                                                   معانیه کی ترقى إلى أرفع القمم

ترجمه: از قرآن غافل مباش و از معانى آن پند و درس بگیر تا به مکانهای رفیع برسى.

علیک بذکر اللّه فی کل حالة                                                          و لا تن فیه لا تقل کیف ذا و کم

ترجمه: همواره ذکر خداى گو، بدون حد و مرز، و هرگز تردید به خود راه مده.

فهذا حمى الرحمن فادخل مراعیا                                                        لحرماته فیها و عظّمه و التزم

ترجمه: که آن‌ها (ماههاى) رحمت خداوندى‌اند، پس با حفظ حرمت و رعایت بر آنها وارد شو و آنها را بزرگ شمار و خود را بر آنها متعهد دان.

فمن یعتصم باللّه یهد صراطه                                                      فإن قلت ربی اللّه یا صاح فاستقم

ترجمه: هرکس به خداى متعال متوسل شود، به راه راست خدا هدایت خواهد شد، دوست من! هرگاه الله را خداى خود نامیدى دیگر استوار باش (و به راه خود ادامه بده).

خداوند متعال فرماید: «وَ مَنْ یعْتَصِمْ بِاللّٰهِ فَقَدْ هُدِی إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (هرکس به دین خدا متمسک شود محققاً به راه مستقیم هدایت یافته است) (آیه ‌١٠١‌ آل عمران)؛ و فرمود: «وَ اِسْتَقِمْ کمٰا أُمِرْتَ»؛ و فرمود: «إِنَّ اَلَّذِینَ قٰالُوا رَبُّنَا اَللّٰهُ ثُمَّ اِسْتَقٰامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ اَلْمَلاٰئِکةُ» (آنان‌که گفتند خداى یکتا است و بر این ایمان ماندند فرشتگان بر آنان نازل مى‌شوند) (آیه ‌٣٠‌ فصلت(

برادران عزیز هوشیار باشید-خداوند شما را توفیق طاعت دهد-که وارد ماه‌هاى حرام مى‌شویم؛ نعمت‌هاى خداوند بر ما چه بزرگ و کامل است؛ آنچه-قبل از هر چیز- بر ما واجب است توبه‌اى همراه با شرط و شروط مخصوص به خود و نمازهاى معروف به آن، و آن‌گاه دورى جستن از گناهان کبیره و صغیره در حد توان است.

پس شب جمعه-در شب جمعه یا روز آن-یا روز یکشنبه نماز توبه را به پا دارید و سپس آن را روز یکشنبه دوم ماه تکرار کنید. (شاید در آن هنگام روز یکشنبه با دوم ماه مصادف بوده است-مترجم)

سپس مراقبت صغرى و مراقبت کبرى، محاسبه و معاقبه را به آنچه شایسته‌تر است و آن طریق که بهتر است انجام مى‌دهید، که در آنها یادآورى و تذکر است براى کسانى که خواهان یادآورى و داراى ترس مى‌باشند؛ سپس از صمیم قلب نیت کنید و بیمارى‌هاى گناهان خود را معالجه نمائید و به‌وسیله استغفار نابسامانى‌هاى درون خود را سامان دهید.

و بپرهیزید از هتک حرمت‌ها. زیرا هرکس چنین کند، اگرچه خداوند کریم او را هتک نکند، اما از او هتک حرمت خواهد شد.

چگونه مى‌توان دلى را که شک و شبهه پریشان نموده است رها کرد و آن را به راه راست هدایت نمود و آن را از سرچشمه زلال سیراب کرد؛ باید از خدا کمک بگیریم که اوست بهترین یارى‌دهنده.

۱خود را به انجام فرائض در بهترین اوقات آن، با نوافل آنکه مجموعاً پنجاه و یک رکعت مى‌شود، مکلف نمائید. و اگر ممکن نشد چهل و چهار رکعت بخوانید. و هرگاه گرفتارى‌هاى دنیوى شما را مشغول داشت این نباید کمتر از نماز (اوابین) که همان هشت رکعت نافله ظهر است، باشد.

۲نوافل را بجا آور مخصوصاً نماز شب را که چاره از آن نیست. عجب مى‌دارم از آن‌کس که کمال مى‌طلبد اما شب‌زنده‌دارى نمى‌کند. سراغ نداریم که کسى بدون آن به کمالاتى رسیده باشد.

۳قرآن کریم را با صداى نیکو و حزن‌انگیز به هنگام شب تلاوت نمائید که شراب مؤمن است.

۴وردهاى معمول را که همواره در اختیار شما است انجام دهید و سجده‌ی معروفه را از پانصد تا یک هزار ملازم باشید.

۵. همچنین به زیارت هرروزه حرم مبارک حضرت على (علیه السلام) -براى کسانى که مجاور هستند-و رفتن هرچه بیشتر به مساجد معظمه و سایر مساجد ملتزم شوید، که حالت مؤمن در مساجد مانند ماهى است در آب.

۶. و هرگز بعد از نمازهاى واجب تسبیح حضرت صدیقه (صلوات‌الله علیها) را ترک نکنید که آن ذکر کبیر است و لااقل در هر مجلسى یک دوره آن ترک نشود.

۷و دعاى فرج جهت ظهور حضرت حجت (صلوات‌الله علیه)، به هنگام قنوت وتر بعد از نوافل شب و بلکه در هر روز و در همه دعاها، از ضروریات است.

۸خواندن زیارت جامعه-منظور جامعه کبیره است-در هر روز جمعه از دیگر ضروریات است.

۹تلاوت قرآن کریم کمتر از یک جزء نباشد.

۱۰دوستان نیکوکار را زیاد ملاقات کنید، که آنان برادران راه و همراهان تنگه‌ها هستند.

۱۱و اهل قبور را به هنگام روز، یک در میان، زیارت کنید؛ شب به زیارت قبور نروید.

ما را چه به دنیا که مغرور بدارد ما را؛ آن ما را گرفتار نموده و به خود مى‌کشاند، در حالى‌که از آن ما نیست. طوبى و خوشى دائم براى کسانى که بدن‌هاى آنها در عالم خاکى است اما دلهایشان در لاهوت (یعنى در عالم احدیت و عزّ پروردگار) است؛ آنان عده محدودى هستند اما واقعیت و اصالت آنها بیشتر و افزون‌تر است.

من آنچه را مى‌شنوید مى‌گویم و از خدا آمرزش مى‌طلبم.

(آخر ج۲ /‌١٣۵٧‌/ه)


اینجا همان مدینه فاضله‌ای است که وعده‌اش را داده بودند.

اینجا همان مدینه فاضله‌ای است که وعده‌اش را داده بودند

«خورشیدی» برای اینکه ثابت کند علی‌رغم فرماندهی دسته، خود را کوچک‌تر از همه می‌داند شروع کرد به بوسیدن و پاک کردن گرد و خاک پوتین‌های تک‌تک بچه‌ها.
به گزارش فرهنگ نیوز ، مسعود ده‌نمکی در وبلاگ شخصی‌اش نوشت: بعد از چند روز آموزش و تمرینات فشرده نظامی گروهان را برای راهپیمایی و آشنایی با منطقه به اطراف اردوگاه کورزان بردیم؛ مسیری طولانی را پیاده‌روی کردیم؛ گردان هنوز تجهیزات دریافت نکرده بود و فقط من یک سلاح با خودم حمل می‌کردم.

در مسیر برگشت به اردوگاه ناگهان با صدای انفجار یک نارنجک در اطرافمان ستون را متوقف کردم، بعد از شکست منافقین در عملیات مرصاد عده‌ای از آنها با لباس‌های مبدل در منطقه دیده شده بودند. شناسایی آنها از خودی‌ها خیلی سخت بود.

چندنارنجک دیگر در اطراف‌مان منفجر شد، با خودم گفتم شاید آنها از نیروهای خودی باشند و ما را با ستون منافقین اشتباه گرفته باشند و شاید هم آنها جز منافقین باشند و ما در کمین افتاده باشیم چند تیر هوایی شلیک کردم.

آنها هم چند تیر به سمت من شلیک کردند. تیرها بعد از برخورد به صخره‌ها کمانه می‌کردند، در این مدت فرصتی پیش آمد و نیروهای گروهان در پشت صخره‌ها سنگر گرفتند.

با صدای بلند از هویتشان پرسیدم و آنها هم با زبان فارسی از هویت‌ ما پرسیدند. منبع و جهت صدا را که شناسایی کردم چند تا از بچه‌های قدیمی گروهان را با ایما و اشاره از چند جهت به سمت منبع صدا فرستادم تا در صورت درگیری به آنها نزدیک شده باشیم. موقعیت آنها بهتر از ما بود، آنها بر بالای ارتفاعات بودند و ما در دره و سینه‌کش کوه بودیم.

 تا بچه‌های ما خودشان را زیر سخره‌ها و سنگرهای نیروهای مهاجم برسانند با چند سؤال فنی از آنها و پاسخ‌های آنها متوجه شدم که احتمالاً آنها نیروهای دژبان‌ و نگهبان مقرهای لشکرهای هم‌جوار هستند.

به آنها گفتم اگر شلیک‌ نکنند خودم به تنهایی نزد آنها می‌روم آنها هم قبول کردند، اولش فکر کردم وقتی این حرف را بزنم حتماً برخی از نیروها مانع از این کار من می‌شوند و مثلاً می‌گویند تو فرمانده گروهان ما هستی و  اگر تو را اسیر بگیرند آن وقت ما چه بکنیم؟  اما اینطور نشد و کسی به من اعتراضی نکرد! نه اینکه ترسیده باشم ناخودآگاه یاد بچه‌های قدیم‌تر جنگ افتادم که در این جور مواقع برای فداکاری با هم رقابت می‌کردند.

 

قبل از اینکه به سمت نیروهای ناشناس بروم اسلحه را به دست پیک گروهان دادم و گفتم هر اتفاقی برای من افتاد و وقتی من شروع به داد و فریاد کردم تو آتش تهیه به سمت ما و به سمت صخره‌ها بریز تا نیروهای گروهان عقب بکشند و پراکنده بشوند؛ دست‌هایم را بالا بردم و آهسته آهسته خودم را به نیروهای ناشناس رساندم.

دروغ چرا با خودم توقع داشتم برخی از نیروهای جدید به عنوان تعارف هم که شده مانع از این بشوند که من خودم را  تسلیم کنم چون بدون حضور فرمانده همیشه شیرازه نیروها زود از هم می‌پاشد. 

به یاد از خودگذشتگی بچه‌های قدیمی گردان افتادم. ایام عملیات والفجر ۸ در فاو سید محمد ابوالمعالی از طلبه‌های باصفای محله‌مان بود که با هم در گردان و در یک گروهان و در یک دسته بودیم.

در حال پیشروی در جاده فاو ام‌القصر بودیم. خط شکسته شده بود و درگیری به شدت ادامه داشت. با شلیک دوشکاها و تیربارها نیم‌خیز می‌شدیم و گاهی می‌نشستیم و گاهی ستون به هم می‌خورد ولی هر بار که به خودم می‌آمدم می‌دیدم سید در جلوی من حرکت می‌کند وقتی دلیلش را پرسیدم گفت چون تو بچه‌تر هستی و پدرت مخالف جبهه آمدن تو بوده بگذار اگر به کمین عراقی‌ها برخوریم من نفر جلویی باشم تا درگیر بشوم و تو در امان بمانی!

اما از این جور شجاعت‌ها در بین بچه‌های روزهای آخر جنگ خیلی خبری نبود و اگر هم بود همان نسل قبلی و به قول خودمان آدم‌های ثابت پای کار جنگ و  بازماندهای نسل کربلای ۵ بودند. یک قول و نظر در جبهه وجود داشت که اخلاص و نورانیت بچه‌های اوایل جنگ بیشتر بود این را همه می‌گفتند، می‌گفتند خدا در هر عملیات خوب‌ترها و گل‌های سرسبد سپاه‌اش را گلچین می‌کند و هر بار عده‌ای از صافی خدا رد می‌شوند.

خوبترها در عملیات‌های قبل از رمضان رفتند؛ واقعاً اخلاص بچه‌های شهید عملیات خیبر مثال‌زدنی بود. بعد هم در ‌عملیات بدر خیلی‌ها که خاص بودند شهید شدند و بعد در والفجر ۸ دیگر کف‌گیر به ته دیگ خورد و در کربلای ۵ و ۸ هم ته‌مانه‌های آن نسل نورانی رفتند و حالا دیگر در عملیات مرصاد تک گل‌های این باغ هم پرپرشده بودند و جنگ به آخر راه رسیده بود.

وقتی خودم را تسلیم می‌کردم با اینکه تقریباً مطمئن بودم آنها جزو منافقین نیستند ولی به هر حال باید احتیاط می‌کردم تا خدای نکرده این شک دو طرفه به فاجعه تبدیل نشود. با مقداری مذاکره مسئله حل شد.

دژبان‌ها که رفتند  نیروها را روی صخره‌ ای ‌نشاندم و از آنها خواستم روی تکه کاغذهایی که بینشان تقسیم کردم  نقطه نظراتشان را درباره این گردان و گروه‌ها و سبک کار من و مشکلات احتمالی بنویسند. نمی‌دانم اسمش را می‌شود تقلید گذاشت یا نه؟ ولی این همان کاری بود که وقتی دفعه اول به جبهه آمدم مسئول دسته ما انجام داد.

عجب شبی بود یک شب سرد در زمستان سال ۶۴  و در پادگان دوکوهه، رزم شبانه مفصلی داشتیم حسابی تکانمان دادند. شلیک‌ها و انفجارهای بی‌امان و راهپیمایی طولانی نفس همه را بریده بود.

وقتی کار تمام شد نزدیک اذان صبح همه ما را کنار خاکریزی نشاندند. خورشیدی اسم مسئول دسته ما بود. بعد از موعظه‌های اخلاقی مفصل با توجه به نزدیک شدن ایام اعزام به خط پدافندی مهران و احتمال شهادت برخی از بچه‌ها همه را قسم به حضرت زهرا داد که هیچ کس در قبال کاری که او می‌خواهد انجام دهد از جای خودش بلند نشود و بعد برای اینکه ثابت کند علی‌رغم فرماندهی دسته، خود را کوچکتر از همه می‌داند شروع کرد به بوسیدن و پاک کردن گرد و خاک پوتین‌های تک‌تک بچه‌ها.

با این کار او، صدای گریه و شیون بچه‌ها بلند شد. هر کسی با خدای  خودش نجوا می‌کرد عجب کلاس اخلاقی بود. او می‌خواست تا حلالش کنیم عملیات نزدیک بود و می‌ترسید در دوران مسئولیتش حق کسی ضایع شده باشد یا ناخواسته بی‌احترامی نسبت به کسی شده باشد (و یا در همین رزم‌های شبانه با داد و فریاد و شلیک باعث ترس کسی شده باشد.)

با خودم ‌گفتم خدای من اینها دیگر کی هستند اینها همان نمونه انسان‌های کاملی هستند که در کتب عرفانی  خوانده بودم فکر می‌کردم دیگر امثال آنها را باید در افسانه‌ها جست‌وجوکرد، اینجا همان مدینه فاضله‌ای است که وعده‌اش را داده بودند.


تقبیح فرزندآوری و تخریب روحانیت!

نگاهی به فیلم «فرشته‌ها باهم می‌آیند»

تقبیح فرزندآوری و تخریب روحانیت!

در فیلم‎هایی که با موضوع «روحانیت» و زندگی آن‌ها ساخته شده است، سازندگان در صدد تجویز نسخه برای این قشر از جامعه هستند و با سوژه قرار دادن آن‌ها، تلاش می‎‏کنند آنچه را که با ساخته‎های ذهنی‎‌شان سازگار است، به مخاطب القا کنند.
 
به گزارش فرهنگ نیوز ، بعد از ساخت فیلم توهین‎آمیز «مارمولک» در سال ۸۲ با محوریت قشر روحانی جامعه که حاشیه‎های زیادی به همراه داشت، استفاده از سوژه‌ی «روحانی» در فیلم‏های مختلف، به روشی برای جذب مخاطب تبدیل شد که در این میان، برخی فیلم‎سازان سعی بر برجسته کردن ویژگی‎های مثبت و ترسیم بایسته‎های روحانیون ایده‎آل داشته‎اند و برخی دیگر به بهانه‌ی انتقاد، علاوه بر تخریب این طیف، ساختار و نظام دینی را مورد هجمه قرار داده و می‏دهند. برخی زندگی خصوصی آن‌ها را جذاب یافته‎اند و برخی دیگر رفتار اجتماعی آن‌ها و گروهی نیز هر دو بعد را مورد توجه قرار داده‎اند.

اگر از زاویه‎ای متفاوت به موضوع فیلم‎های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی، در چند ماه گذشته نگریسته شود، می‎توان به‌صورت صریح و واضح، طرح مسائل سیاسی و اجتماعی روز جامعه و همچنین انعکاس سیاست‎های کلان کشور را مشاهده نمود که البته با توجه به ذائقه‌ی تولیدکنندگان آن‌ها، یا وجهه‌ی تبلیغی دارند و یا انتقادی.

از جمله مسائل کلان جامعه که به صور مختلف در فیلم‏ها بروز و ظهور یافته، تغییر سیاست‎های جمعیتی کشور از سوی مقام معظم رهبری و طرح بحث دریافت یا عدم دریافت یارانه از سوی دولت یازدهم است. حال چند سؤال مطرح می‎شود که هدف از طرح ابعاد مختلف زندگی و فعالیت «آخوند یا روحانی» بر روی پرده‌ی سینما و در میان سینماگران چیست؟ فیلم «فرشته‎ها با هم می‏آیند» با طرح مسائل جزئی زندگی یک طلبه و ورود هم‌زمان سه فرزند به زندگی وی، در کدام طیف قرار می‏گیرد و آیا به‌طور کلی می‏توان این فیلم را در چارچوب ذکرشده گنجاند؟

پاسخ به این سؤالات، با توجه به سوابق نه چندان درخشان منوچهر محمدی، تهیه‌کننده و حامد محمدی، کارگردان فیلم، نیاز به تدقیق و بررسی دارد؛ چراکه این پدر و فرزند، سابقه‌ی ساخت و نویسندگی فیلم‎های قابل تأملی چون «مارمولک»، «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» با موضوع روحانیت، زندگی طلبگی و خانواده‌ی شهدا را دارند. فیلم‎هایی که توانسته‎اند با استفاده از عدم آگاهی برخی مسئولین، حمایت مادی و معنوی آن‌ها را جلب نمایند و به‌عنوان فیلم‎هایی «ارزشی» و «قابل تقدیر» طرح گردند.

تناقض عنوان و محتوا

از عنوان فیلم که «فرشته‎ها با هم می‎آیند» نام دارد و تبلیغات آن، چنین برمی‎آید که موضوع اصلی، «فرزندآوری»، تشویق خانواده‎ها به داشتن فرزند بیشتر و استقبال از حضور آن‌ها در زندگی باشد؛ در صورتی که با مشاهده‌ی فیلم و تحلیل محتوای آن، نه تنها بازخورد مثبتی نسبت به این مسئله مشاهده نمی‎گردد، بلکه سیاست‎های کلان جمعیتی کشور در چند سال اخیر، تقبیح شده و مورد انتقاد قرار می‎گیرد.

در سکانس درمانگاه، که احمد (جواد عزتی در نقش طلبه) و همسرش لیلا (نازنین بیاتی) برای سونوگرافی مراجعه کرده‏ اند، خانم بارداری با نگاهی معنادار به احمد و با لحنی کنایه‎آمیز خطاب به او می‎گوید: «یه روز می‌گن یه بچه کافیه، روز بعد می‏گن که به هر بچه یه میلیون می‎دن، امروزم می‎گن: بچه‌ی بیشتر، زندگی قشنگ‏تر!»

احمد با لحنی مهربان، یک شکلات به بچه‌ی او می‎دهد و می‎گوید: «بچه به این گُلی، برکت زندگیه!» و هم‌زمان، دکتری که لیلا (همسر احمد) را معاینه کرده و متوجه سه قلو بودن فرزندان او شده، از اتاق خارج می‎شود و این خبر را به احمد می‎دهد. خانم ناراضی از سیاست‎ جمعیتی فرزند بیشتر، با لحنی کنایه‌آمیز که خنده‌ی تماشاگران حاضر در سینما را به همراه دارد، خطاب به احمد می‎گوید: «خوب، حالا دیگه برکت از سروکول زندگی‌تون بالا می‎ره!»

بعد از تولد فرزندان، احمد و لیلا با دردسرهای زیادی مواجه می‎شوند؛ به نحوی که احمد برای تأمین هزینه‎های آن‌ها مجبور است سه شغل (طلبگی، سیم‎کشی برق ساختمان و بازیگری) داشته باشد و حتی به بازیگری در سینما، که از آن اکراه دارد، روی بیاورد و برخی شب‎ها نیز به منزل نمی‌آید. این مسئله به‌خوی نشان می‎دهد که لفظ «فرشته» در عنوان فیلم، کاربردی معکوس و کنایه‎آمیز دارد؛ چراکه از فرزندان زیاد به‌عنوان عوامل سختی، مشقت و «دیو»گونه یاد شده است! با این وجود، محوریت در فیلم با فرزندان، که به نظر می‏رسد فلسفه‌ی وجودی آن را تشکیل می‏دهند، نیست و زندگی و فعالیت‎های اجتماعی طلبه مورد نظر است که در ادامه مورد بحث و بررسی قرار می‎گیرد.

روحانی ساخته‌ی ذهن کارگردان یا مُبلِّغ دین؟!

اگر موضوع فیلم، با توجه به توضیحات فوق، توصیف وضعیت «روحانی یا طلبه» باشد نیز ناقص و نارساست؛ چراکه در آن، «تبلیغ» و وظیفه‌ی دینی و اجتماعی او حذف شده و نشانه‎ای از درس، بحث و وعظ وجود ندارد! به نظر می‏رسد تأکید بیش از حد بر عمل‏گرایی، موجب غفلت از مبانی فکری و تقویت علم دینی شده است؛ چراکه «احمد» یا در کلاس درس حاضر نمی‏شود و یا در صورت حضور، به انجام کارهای شخصی می‏پردازد و اثری از یادداشت کردن مباحث طرح‌شده توسط استاد نیست.

در سکانس اولی که از حضور احمد در حوزه‌ی محل تحصیل او نشان داده می‎شود، استاد در حال صحبتی با موضوع «رزق مادی و معنوی خداوند در زندگی» است که احمد در حال محاسبه‌ی هزینه‌ی وسایل مورد نیاز فرزندان خود و اولویت‌بندی آن‌هاست! از این تصویر چنین برداشت می‎شود که مابقی طلاب و حتی استاد احمد، در پی فراگرفتن نظری دین به‌صورتی شعارگونه هستند، اما احمد که طلبه‎ای عمل‌گرا و استثنایی است [!] به صورت عملی آن را در زندگی تجربه می‎کند و توجهی به بُعد نظری بحث ندارد!

در سکانس دوم حوزه، بعد از انتشار تصویر تبلیغاتی او در فیلمی که در آن بازی کرده است، هیچ‎یک از طلاب با «احمد» ارتباط ندارند و حتی جواب سلام او را نمی‏دهند؛ به نحوی که احساس همذات‌پنداری با احمد را تقویت می‎کند و حس انزجار و تنفر نسبت به دیگر طلبه‎ها را شدت می‎بخشد. بعد از این ماجراست که احمد در جواب نارضایتی همسرش نسبت به بازیگری او، نقل به مضمون، می‎گوید: «من هم می‏تونستم مثل بقیه به درس و بحثم و بعدشم منبر برسم!»

یعنی در مقابل عمل او، درس و بحث و منبر رفتن، اعمالی کم‌اهمیت‏اند! این مسئله را به‌خوبی می‎توان از اظهارنظر قابل تأمل حامد محمدی، نویسنده و کارگردان فیلم دریافت که می‏گوید: «من فکر می‌کنم مردم ما هم در جامعه متوجه آدم خوب و بد شده‌اند. همین مردم به دکتر روحانی رأی میلیونی دادند [!] اما در جای دیگر روحانی داریم که در نمازجمعه چه عباراتی استفاده می‎کند! پس مردم این تفاوت را متوجه شدند. در فیلم‏های من می‌گویند چرا این روحانی‎ها منبر نمی‎روند. در حالی که به عقیده‌ی من، منبر آن‌ها عملی است.شخصیت روحانی فیلم‏های فرشته‎ها با هم می‌آیند و طلا و مس، منبرش در رفتار با خانواده و مردم است.» (محمدی، ۲ مرداد ۱۳۹۳)

این در حالی است که مقام معظم رهبری در باب اهمیت تبلیغ و هدف آن فرموده‎اند: «هدف از حرفه‌ی‌ تبلیغ و گویندگى دینى، عبارت است از موعظه براى تزکیه‌‌ی مردم، تبیین معارف دینى براى بالا رفتن سطح آگاهى دینى مردم و بیان مصایب و مراثى حضرت ابى‌عبدالله (ع)؛ یعنى ارائه‌ی‌ الگویى به مردم براى کیفیت بخشیدن به حرکت در راه هدف‎هاى بزرگ. همه‌ی‌ این چیزها جزء اشرف هدف‎هاست؛ هم تزکیه، هم بالا بردن افکار و آگاهی‎هاى مردم، هم ارائه‌ی‌ الگو براى جهاد و تلاش فى‌سبیل‌الله. این فن را نباید کوچک گرفت. منبر رفتن و سخن گفتن در امر دین، جزء شریف‏ترین کارهاست و باید و شاید که شریف‎ترین انسان‌ها و عالم‌ترین و آگاه‌ترین آن‌ها به مسائل اسلامى و عامل‌ترین آن‌ها به احکام شرعى، در این راه قدم بردارند و آن را براى خود افتخارى بدانند.» (امام خامنه‎ای، ۲۰ تیر ۱۳۷۰)

در خصوص طلبه‌ی محبوب مورد نظر کارگردان و تهیه‌کننده (آنچه از فیلم استنباط می‎شود) باید گفت کسی است که کار باغبانی انجام می‏دهد، خیلی نسبت به حق‎الناس حساس است، در هیچ اداره و ارگانی آشنا و پارتی ندارد، سر کلاس درس حاضر نمی‏شود، اهل مباحثه و تبلیغ و منبر نیست، برای تأمین معاش خانواده‎اش حاضر است به هر کاری روی بیاورد حتی بازیگری در سینما، سیم‎کشی ساختمان انجام می‎دهد، به کارگران کمک می‏کند، در بچه‎داری و پخت‌‌وپز به همسرش کمک می‏کند، از حق ارث خود در جهت کمک به برادرش می‏گذرد، در راستای خوش‎خدمتی به دولت، یارانه دریافت نمی‏کند! زمانی که صاحبخانه‌ی احمد، پس از بازگشت از مکه و مطلع شدن از افزایش سه‌نفره‌ی تعداد اعضای خانواده احمد، قصد اضافه کردن کرایه‌ی خانه را دارد، از او می‎پرسد: «حساب کردی ببینی یارانه‎ات چقدر می‌شه؟!» و لیلا پاسخ می‎دهد: «احمدآقا از اول ازدواجمون، یارانه نگرفته!»

او همچنین به دیگر همکلاسی‎هایش درس دین‌داری عملی می‏دهد! در دیالوگ‎های میان احمد و سپه‎شور، در حالی که یقه‌ی لباس او را گرفته، می‎پرسد: «این حدیث از کیه؟!» و سپه‎شور با قرائت ترجمه آن می‏گوید: «کسی ‎که برای کسب روزی حلال تلاش کند، مانند مجاهد فی‌سبیل‏الله است!»[۱] احمد تأکید می‏کند: «نگفتم ترجمه‌ی فارسی‌شو بگی! گفتم از کیه؟!» و سپه‎شور نمی‏تواند جواب بدهد! کارگردان بدین‎ وسیله می‏خواهد اثبات کند طلبه‏ای که خیلی به لباس و کلاس و بحث اهمیت می‏دهد و معتقد است «این لباس حرمت داره!» نه تنها عامل به آموخته‏ها نیست، بلکه حتی از پاسخ‌گویی به یک سؤال ساده و مشهور، عاجز است!

حامد محمدی (کارگردان) هدف خود را از طرح این مسائل، چنین بیان می‎کند: «نقطه‌ی مقابل آن [احمد] در فیلم، یک روحانی دیگر [سپه‌شور] است که غیبت او را می‌کند. او هم با کارگران برخوردی از سر تکبر و غرور دارد و هم غیبت احمد را می‌کند. این‌‌ها تصویری از بخشی از فرهنگ غلطی است که در این سال‌ها در کشور ما باب شده است، بگم‌بگم‌هایی که مطرح می‌شود و هیچ مدرکی برای آن نیست!» (محمدی، ۱۳ مرداد ۹۳)

نکته جالب توجه این است که کارگردان مدعی است انعکاس روحانی ساخته و پرداخته شده در ذهن و فیلم او، کاملاً درست بوده و در واقع خدمت بزرگی به جامعه‌ی روحانیت است! «کاری که ما الآن انجام می‌دهیم، کاری است که خود روحانیت باید انجام می‌داد و به هر دلیلی تا الآن انجام نداده است. شاید دلیل این بوده که توانایی‌اش را نداشته‌اند و یا امکاناتش نبوده و یا اصلاً دغدغه‌ی آن را نداشتند و فکر کردند لازم نیست درباره‌ی این موضوعات حرف بزنند. کاری که ما در طلا و مس و یا فرشته‌ها... کردیم، کاری است که خود روحانیت باید انجام می‌داد و نداده است و حالا ما این کار را انجام می‎دهیم. هیچ توقعی هم نداریم که از طرف برخی دوستان مورد تمجید قرار بگیریم، ما را اذیت نکنند، کاری هم به کارمان نداشته باشند، برایمان کافی است. [...] من به‌عنوان یک ایرانی تصور می‎کنم اندک وظیفه‎ام این است که هرازگاهی به آنان یادآوری کنم که شما باید به اینجاها هم فکر کنید. آقایون روحانی، علما، بزرگان این‌ها هم وظیفه شماست، خیلی چیزها را فراموش نکنید، فکر نکنید همین درس‌های علمی و منبر کفایت می‎کند. اتفاقاً من فکر می‎کنم باید کمی جلوتر را ببینیم و به آنان یادآوری کنیم که چه مسائل دیگری هم وجود دارد.» (همان)

نکته جالب توجه این است که در فیلم «طلا و مس»، نوشته حامد محمدی، طلبه‌ی نقش اول فیلم، سید رضا (بهروز شعیبی) نیز اهل وعظ و خطابه نیست، در کلاس‏هایش به‌صورت منظم حاضر نمی‏شود، کار یدی انجام می‏دهد (برای امرار معاش خانواده و تأمین هزینه‎های درمانی همسرش، قالی‌بافی می‏کند) و صدای استاد را از پشت در حجره می‎شنود! یعنی حضور در کلاس درس از اهمیت چندانی برخوردار نیست و فرد باید عامل به دین باشد!

انتساب اعمال خلاف اخلاق، قانون و شرع به اکثریت روحانیون

در نخستین برخوردهای صاحبخانه با احمد، ذهنیت کارگردان نسبت به اکثریت روحانیون، مشابه آنچه در فیلم مارمولک مشاهده می‎گردد، خود را می‏نمایاند! صاحبخانه (رضا ناجی) با مشاهده‌ی قبض برق و مبلغ زیاد آن، خطاب به احمد می‎گوید: «شما تو اداره‌ی برق، آشنا ماشنا نداری که سر برج، کنتور ما رو کمتر بنویسن؟!» و احمد پاسخ می‎دهد: «این کنتوره! رادیو که نیست دستکاری‌اش کنی، درست بشه!»

صاحبخانه در سکانس دیگری از احمد می‎پرسد: «شما یه آشنا دارید که این کار ما رو حل کنه؟!» و احمد پاسخ می‎دهد: «من دادگستری آشنا ندارم!» صاحبخانه می‎گوید: «شما چه آخوندی هستی که هیچ‎جا آشنا نداری!»

راننده‌ی وانتی که وسایل احمد را حمل می‎کند، می‎پرسد: «آخرش چند حساب کردن؟!» احمد می‎گوید: «باهامون راه اومدن!» و راننده پاسخ می‎دهد: «مگه می‏تونن با شما راه نیان!»

صاحبخانه به احمد می‎گوید: «هرچقدر هم طول بکشه، عمر ما کفاف نمی‎ده به حج واجب برسه! مگر اینکه شما پارتی ما بشی!»

تنزل شأن روحانیت تا حد یک فرد استخاره کُن. در جای دیگر، صاحبخانه از در حیاط وارد می‎شود و خطاب به احمد، که در حال گل‎کاری و باغبانی است، می‏گوید: «حاج‌آقا! باز افتادی به جون این گل‎ها که چی؟! پاشو آستیناتو بالا بزن، برای ما یه استخاره بگیر!... ما مثل شما نیستیم که مکه نرفته، بشیم حاج‌آقا!»

در سکانس درمانگاه که زن باردار، احمد را مورد خطاب قرار داده و از سیاست‎های جمعیتی انتقاد می‎کند، احمد که روحانی است، نماد نظام حاکم بر جامعه انگاشته می‎شود و به سیاست‎های موجود، اعتراض صورت می‎گیرد.

هدیه دختر صاحبخانه به لیلا می‎گوید: «این احمدآقای شما تو کدوم دسته‎ است؟!» و منظور او روحانی حکومتی یا غیرحکومتی است!

در سکانس رفتن صاحبخانه به مکه، وی «ال‌ان‌بی»[۲] ماهواره و وصیت‌نامه خود را به احمد سپرده و قول می‏دهد که پس از بازگشت از عمره، دیگر به ماهواره نگاه نکند، اما پس از بازگشت، آن را از احمد گرفته و به کار خود ادامه می‏دهد! (وجود ریاکاری و نفاق در میان کسانی که به مکه می‏روند، حاج‌آقا مورد خطاب قرار می‏گیرند و به این امور اهمیت می‏دهند. ناگفته نماند که صاحبخانه در هنگام تمرین مناسک حج در حضور احمد، به‌صورت تمسخرآمیزی که خنده‌ی حضار در سینما را برمی‎انگیزد، به تمرین حمد و سوره و ادای صحیح تلفظ آن‌ها می‏پردازد!)

در سکانس انتخاب احمد به‌عنوان بازیگر سینما، لیلا به او می‏گوید: «احمدآقا! فیلمش درباره‌ی صیغه و زن دوم و سوم نباشه!» بدین معنا که این مسائل مربوط به اکثریت روحانیون است!

در سکانس‎ درگیری احمد با روحانی دیگری به نام «سپه‎شور»، به او می‏گوید: «آقای سپه‎شور! اگر مجتهد شدی، اسمتو عوض کن! این اسم مناسب نیست!» با کنایه به روحانیون که در صورت رسیدن به مقام اجتهاد، اسم خود را تغییر می‏دهند!

به تصویر کشیدن صحنه‌های خلاف عرف

در دقایق اولیه‌ی فیلم، احمد و لیلا، در حال پختن غذاها و شیرینی‎های ویارشده توسط لیلا هستند که احمد با حرکاتی زشت و با فاصله‎ای بسیار کم، شروع به قلقلک دادن شکم برآمده‌ی لیلا می‏کند که از مقابل دوربین دور شده و به داخل اتاق می‏روند و صدای جیغ لیلا به گوش می‏رسد!

در سکانس حمام کردن نوزادان تازه متولدشده، لیلا با حجابی نیم‎بند، در حال شستن نوزاد است که احمد وارد حمام می‎شود و در حالی که یکی از بچه‎ها را از او گرفته و دیگری را به او می‎دهد، می‏گوید: «از وقتی که مادر شدی، خوشگل‎تر شدی!» و دوربین از پشت شیشه‌ی حمام، صحنه‌ی خم شدن احمد را نمایش می‏دهد!

نتیجه‎گیری

در همه‌ی فیلم‎هایی که با موضوع «روحانیت» و زندگی آن‌ها ساخته شده است، به نظر می‎رسد سازندگان در صدد تجویز نسخه برای این قشر از جامعه هستند و با سوژه قرار دادن آن‌ها، نه تنها هدف شناساندن این طیف به مخاطب و برقراری ارتباط میان آن‌ها و حتی معرفی روحانی مورد نظر اسلام نیست، بلکه هریک تلاش می‎‏کنند آنچه را که با ساخته‎های ذهنی‎شان سازگار است، به مخاطب القا نمایند و اثبات کنند که تعداد وسیع خارج از محدوده‌ی مورد انتظار، مقبولیت و پذیرش اجتماعی ندارند و روحانی مطلوب و مورد تأیید، کسی است که در هیچ نوع جایگاه اجتماعی و سیاسی اشتغال و فعالیت نداشته باشد و صرفاً رفتارهای عامه‎گرایانه و پوپولیستی[۳] انجام دهد؛ در صورتی که این طیف از روحانیون را نمی‎توان به‌صورت کامل صادق و منطبق با اصول و توصیه‎های اسلام دانست؛ همچنان‌که مقام معظم رهبری فرموده‎اند: «اگر نقش روحانیت، به‌عنوان محور حرکات مردم در جمهوری اسلامی بخواهد محفوظ بماند، راهش این است که روحانیت دو چیز را در خودش تقویت کند و وقتی هم که آن را دارد، حفظش کند. اول، خبرویتش در دین؛ دوم، محبوبیتش در میان مردم.» (حدادی، ۱۳۸۵: ۱۴) لذا شناخت ناقص و ناصحیح از موضع و جایگاه این قشر مهم در جامعه و انعکاس برداشت‎های شخصی و منفعت‎طلبانه، نمی‏تواند تصویری مفید و دقیق از آن‌ها ارائه دهد.

منابع

۱. بیانات امام خامنه‎ای در دیدار با روحانیون و مبلغان در آستانه‌ی ماه محرم، برگرفته از تارنمای پایگاه اطلاع‎رسانی دفتر مقام معظم رهبری، ۲۰ تیرماه ۱۳۷۰، به نشانی:

http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=۵۳۹#

۲. حدادی، محمدرضا (۱۳۸۵)، آخوند باید روحانی باشد، توصیه‎های رهبر انقلاب برای حوزه‎های علمیه، تهران، نشر فراندیش.

۳. نشست فیلم «فرشته‎ها با هم می‎آیند» در فرهنگ‌سرای نیاوران، برگرفته از تارنمای خبرگزاری مهر، ۲ مرداد ۱۳۹۳، به نشانی: http://www.mehrnews.com/detail/News/۲۳۳۷۵۶۵

۴. مصاحبه‌ی حامد محمدی درباره‌ی فیلم «فرشته‎ها با هم می‏آیند»، برگرفته از تارنمای خبرگزاری خبرآنلاین، ۱۳ مرداد ۱۳۹۳، به نشانی:

http://www.khabaronline.ir/%۲۸X%۲۸۱%۲۹S%۲۸pln۵۴qcoygdnjpibv۵salwef%۲۹%۲۹/detail/۳۶۸۳۲۴/culture/cinema

[۱].«الکادُّ عَلى عِیالِهِ مِن حَلالٍ کَالمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللّهِ»

[۲] .LNB)Low-noise block converter(

[۳]. Populism