آیتالله نجمالدین طبسی استاد خارج مهدویت حوزه علمیه قم در گفتوگو با خبرنگار آئین و اندیشه خبرگزاری فارس با اشاره به سالروز رحلت شیخ بهایی اظهار داشت: دوازدهم شوال المکرم سال 1031 هجری قمری سالروز رحلت شیخ بهایی است که نام کامل ایشان بهاءالدین محمد بن الحسین بن عبدالمحمد حارثی همدانی عاملی جبع بود که ساکن اصفهان بود.
وی در خصوص اینکه چرا به شیخ بهایی، «حارث همدانی» میگویند، اظهار داشت: چون نسب ایشان به حارث همدانی یار باوفای امیرالمومنین (ع) میرسد و خود همدان نیز قبیلهای از قبایل یمن است که از دوستداران امیرالمؤمنین (ع) بودند و حارث همدانی در ولایتمداری به علی (ع) معروف بود و همچنین طایفه ایشان نیز به دوستداران خاندان امیرالمؤمنین (ع) شهرت داشتند.
استاد خارج مهدویت حوزه علمیه قم عنوان کرد: شیخ بهایی از جایگاه علمی والایی برخوردار بود به گونهای که هر یک از علمایی که سخن از ایشان به میان میآورند با عظمت از او یاد میکند و بنده برای نمونه اسم چند کتاب را به همراه نظریه صاحبان آثار درباره شیخ بهایی ذکر میکنم.
وی ادامه داد: مرحوم حر عاملی در کتاب «عمل العامل» درباره شخصیت شیخ بهایی میفرماید «این بزرگوار از نظر فکر ،علم ، فقاهت، فضل، جلالت قدر، موقعیت، تألیفات خوب، سلیس و روان بودن قلم، حال این بزرگوار روشنتر از این است که ما درباره ایشان مطلبی بگوییم و شیخ بهایی از مهارت ویژهای برخوردار بود».
آیتالله طبسی ابراز داشت: همچنین مرحوم تفرشی در «نقدالرجال» میفرماید «شیخ بهایی، این بزرگوار جلیلالقدر و عظیمالمنزله است و من برای ایشان نظیری ندیدم که کسی وجود داشته باشد که در فنون اسلامی وارد باشد».
* جایگاه علمی شیخ بهایی
وی به سخن مرحوم کرکی درباره جایگاه علمی شیخ بهایی اشاره کرد و گفت: مرحوم کرکی میفرماید «شیخنا الامام الاعلام مولانا افضلالمحققین اعلم المدققین و خلاصة المجتهدین؛ ایشان عالمترین محقق و عصاره مجتهدین است» سپس میفرمایند «این بزرگوار در دوران خویش از تمام علما برتر بود و بعضی از علومی را که ایشان داشت نه علمای اهل زمان، نه علمای هم دوران و نه علمای قبل و شاید علمای بعد از او هم به این علوم دست نیافتهاند».
استاد خارج مهدویت حوزه علمیه قم اظهار داشت: مرحوم سید علی خان مدنی شیرازی متوفای سال 1173 هجری قمری در کتاب «ثلاثه عصر» درباره شیخ بهایی بحث مشروحی دارد که میگوید: «علامة البشر و مجددالدین الائمه علی رأس قرن هادی عشر» شیخ بهایی در قرن 11 هجری تجدید کننده دین اهل بیت بود. سپس میفرماید «ریاست و مرجعیت مذهب به ایشان منتهی شد».
وی تصریح کرد: همچنین شیخ بهایی در متون مختلفی تخصص داشت و علومی را دارا بود که همه را مبهوت خود کرده بود از این رو تمایلی بسیاری داشت که اختلاف و همنشینی با حکام و سلاطین نداشته باشد تا بتواند به کارهای خویش برسد اما بالاخره موقعیت او طوری بود که نمیتوانست به این آرزوی خود جامه عمل بپوشاند.
* شیخ بهایی تألیفات بسیاری در علوم مختلف داشت
آیتالله طبسی با اشاره به مهمترین آثار شیخ بهایی عنوان کرد: ایشان تألیفات زیادی در مباحث فقهی، علوم قرآنی، حدیث و اصول فقه، اعتقادی و ادبی داشت و بسیاری از آن به چاپ رسیده که میتوان به حبلالمتین، شرح فرائض نصیریه خواجه نصیر الدین طوسى، کشکول، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، شرح رسالة فی الصوم و شرح من لا یحضره الفقیه، فوائد صمدیه، لغز القانون و وسیلة الفوز و الامان فی مدح، حاشیه بر صحیفه سجادیه، الحدیقة الهلالیه، الحدیقة الاخلاقیة، شرح دعاى صباح و مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة اشاره کرد.
* مورد توجه ائمه اطهار (ع) بود
استاد خارج مهدویت حوزه علمیه قم با اشاره به توجه ائمه اطهار (ع) به شیخ بهایی، خاطر نشان کرد: آقای عزالدین قاضیالقضات اصفهانی نقل میکند که شبی خواب یکی از ائمه معصوم (ع) را میبیند که به من فرمود کتاب «مفتاحالفلاح» را نسخهبرداری کن و به آن عمل کن. قاضیالقضات اصفهانی میگوید از خواب پریدم و هرچه فکر کردم تاکنون چنین کتابی ندیده و نشنیده بودم و حتی علمای اصفهان نیز از آن خبر نداشتند.
وی ادامه داد: در آن زمان به دلیل لشکرکشی در برخی از نقاط کشور مرحوم شیخ بهایی در جبهه بود لذا وقتی شیخ بهایی بعد از مدتی به اصفهان باز میگردد قاضیالقضات اصفهانی نزد او رفته و از ایشان میپرسد «آیا کتابی با عنوان مفتاحالفلاح سراغ دارید؟» و شیخ بهایی در پاسخ او گفت «بله من چنین کتابی را در سفر نوشتهام اما تا به حال آن را به احدی نشان ندادهام» و قاضیالقضات اصفهانی میگوید «من امام معصوم را در خواب دیدم و ایشان فرمودند که بر عمل به این کتاب مداومت داشته باشم» که شیخ بهایی با شنیدن این مسئله بسیار گریست و کتاب را به او داد و گفت «از آن نسخهبرداری کن».
* ندایی که شیخ قبل از رحلتش شنید
استاد خارج مهدویت حوزه علمیه قم با اشاره به برخورداری شیخ بهایی از چشم و گوش برزخی، اظهار داشت: مرحوم مجلسی بزرگ پدر علامه مجلسی میفرمایند «6 ماه قبل از رحلت مرحوم بهایی خود ایشان ندایی را از قبر «بابا رکنالدین» میشنود در حالی که من نزدیک شیخ بهایی بودم اما متوجه این صدا نشدم. شیخ رو به من کرد و گفت صدا را شنیدید گفتم خیر ایشان گریست و دست به دعا برداشت. بعدها که ما اصرار کردیم، شیخ بهایی گفت به من خبر دادند آماده مرگ شو و بعد از 6 ماه ایشان رحلت کرد و بنده به اتفاق تمام طلاب و فضلای اصفهان و مردم عادی که حدود 50 هزار نفر میشدیم به تشییع ایشان رفتیم».
وی درباره اینکه اما این ندا چه بود، گفت: این ندا تنها یک کلمه بود «شیخ در فکر خود باش» و انصافا جا دارد ما چنین شخصیتهایی را مطالعه کنیم و ببینیم که چه سرمایههایی داریم و سپس آنها را به دیگران معرفی کنیم. در حال حاضر در جای جای اصفهان نیز آثاری درباره احیای خدمت به بشریت، کارهای خدماتی حمام و پلهایی که ساخته شده، همچنین هندسه حرمهای مطهر همگی متعلق به شیخ بهایی است.
آیتالله طبسی در پایان یادآور شد: شیخ بهایی، شخصیت بزرگواری بود که با علم خویش به جهان بشریت خدمت کرد و گویی ایشان هم اکنون زنده است. وی در مشهد مقدس در خانه خویش به خاک سپرده شد و در حال حاضر آن خانه نیز جزو حرم مطهر علی بن موسیالرضا (ع) است که بدین ترتیب شیخ بهایی هم در دنیا و هم در آخرت مجاور اهل بیت (ع) قرار دارد.
به گزارش فرهنگ نیوز، حجت الاسلام
علیرضا پناهیان در نخستین دوره کشوری همایش «خط امام» ویژه مسئولان بسیج
دانشجویی دانشگاههای سراسر کشور که در صحن دارالهدایه حرم مطهر رضوی
برگزار شد با طرح این پرسش افزود: مسألۀ ولایتمداری فقط در ارادت نسبت به
مقام معظم رهبری خلاصه نمیشود. هر یک از شما باید ببیند که نسبت به مؤمنین
ضعیفی که رفیق شما هستند یا در اطراف شما هستند، چگونه برخورد میکند؟ این
استمرار ولایتمداری است. ارتباط خوب مومنین با یکدیگر حتی با ضعفای از
مؤمنین دلیل صداقت انسان در ولایتمداری است. این تعامل و رابطۀ خوب در بین
ولایتمداران، نور و معنویت فوقالعادهای ایجاد میکند و تشعشعات این نور و
معنویت، همۀ عالم را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
در ادامه گزارش مشروح این سخنرانی را میخوانید:
پس از انقلاب اسلامی به وضوح میبینیم که تغییری در روند حرکت تاریخ بهوجود آمده است/ این تغییر را باید عمیقاً درک کنیم
اگر
کسی ایمان و اعتقاد مستحکمی نداشته باشد، وقتی تاریخ اسلام را مطالعه کند و
غربت اولیاء خدا و مظلومیتها و محرومیتهای مؤمنین را ببیند، تقریباً از
نصرت و پیروزی اسلام ناامید میشود و به پیروزی جبهۀ حق صرفاً به عنوان یک
آرمان نگاه خواهد کرد. منتها پس از انقلاب اسلامی، به وضوح میبینیم که
تغییری در روند حرکت تاریخ بهوجود آمده است، تغییری که روز به روز بیشتر
میشود. این تغییر را باید عمیقاً درک کنیم و الّا از زمان عقب خواهیم بود.
خصوصاً
در این دهۀ اخیر، نسبت به دو دهۀ اول انقلاب، تفاوتهای فاحشی بهوجود
آمده است. و این تفاوتها عمدتاً در این است که دیگر غربتها و مظلومیتهای
مؤمنین زیاد طول نمیکشد، حقّ زیاد پشت پرده نمیماند و چهرۀ نفاق به
سهولت و سرعت برملا میشود و حقانیت سخنان حق به آسانی به اثبات میرسد.
حقایقی که یکزمانی حتی تصور نمیشد قابل «درک» باشند، چه رسد به اینکه
قابل «اثبات» باشند، در اوج وضوح و روشنایی قرار میگیرند و به سهولت به
اثبات میرسند. شما با یک مقایسۀ سادۀ تاریخی به این نتیجه خواهید رسید.
یک
نمونه از این تفاوت را با این مقایسۀ ساده میتوان فهمید: ما در جنگ و
دفاع مقدس، از میان ارزشمندترین انسانهای این مملکت، حدود 250 هزار کشته
دادیم ولی در کلّ جهان، شاید یک تظاهرات هم به نفع ما برگزار نشد. اما الان
برای حدود دو هزار شهید در غزه، تقریباً در تمام نقاط جهان تظاهرات برگزار
میشود. ببینید اوضاع چقدر نسبت به آن موقع، متفاوت شده است! البته
مظلومیت مردم غزه از جهاتی بیشتر است ولی اصل مظلومیت همان است و چه بسا از
جهاتی ما مظلومتر بودیم.
امروز حقانیت سخنان حقّ در زمان کوتاهتری به اثبات میرسد و نفاق زیاد پشت پرده باقی نمیماند
امروز
میبینیم که حقانیت سخنان حقّ در زمان کوتاهتری به اثبات میرسد و نفاق
زیاد پشت پرده باقی نمیماند. یکی از شخصیتهای با سابقۀ انقلابی که بعد از
امام(ره) حاضر نشد از ولایت فقیه تبعیت کند، در جریان دادگاهی که در
ارتباط با روزنامۀ او تشکیل شده بود، رسماً گفت: فلسطینیها خودشان
میخواهند با اسرائیلیها صلح کنند ولی ما در این میان کاسۀ داغتر از آش
شدهایم و میگوییم اسرائیل باید از بین برود؟! آن موقع این صحبت خیلی
خطرناک به نظر میرسید، ولی پس از مدت کوتاهی ماجرای انتفاضۀ فلسطین و
کشتار مردم مظلوم فلسطین شروع شد و در نتیجه زمینۀ ترویج چنین سخنان
فریبندهای به طور کلی از بین رفت.
کمی قبل از آن هم یک جریان سیاسی در
کشور لزوم ارتباط با صدام را مطرح کرده و گفتند: امروز که صدام در مقابل
آمریکا ایستاده است مثل خالد بن ولید است و ما باید علیه آمریکا با صدام
همدست شویم! این جریان سیاسی در روزنامههای خودشان در تقابل با مقام معظم
رهبری که موافق همدستی با صدام نبودند، میگفتند: امام(ره) از دنیا رفت و
مبارزه با آمریکا هم از بین رفت! اما چیزی نگذشت که در جریان قتلعام قیام
مردم عراق(معروف به انتفاضۀ شعبانیه) توسط صدام، وابستگی تامّ و تمام صدام
به آمریکا مشخص شد. و لذا این گروه هم دیگر از شرم نمیتوانستند سر بلند
کند و سخن خود را تکرار کند.
چندی پیش برخی جریانهای سیاسی که راه حل
مشکلات را نزدیک شدن به غرب و به طور مشخص آمریکا میدانستند، با فاصلۀ چند
ماه، الان با دیدن چنین فجایع بزرگی که در غزه در حال رخ دادن است و
حمایتهای صریح غرب و آمریکا از اسرائیل، دیگر روی آن را ندارند که حرفهای
خود را تکرار کنند و کسی جرأت نمیکند تمایل خود به سازش با غرب و امریکا
را همچون گذشته اظهار نماید.
سرعت
زمانۀ ما در روشن شدن و اثبات حقّ، بسیار زیاد است / به کسانی که
میگفتند: «ما اسلحه نداریم که جنگ را ادامه دهیم!» باید مقاومت غزّه را
نشان داد
شرایط به گونهای شده که خداوند در مدت زمان کوتاهی
حقانیت حق را روشن میکند. گویا در شرایط کنونی خداوند دیگر ضرورتی برای
صبرهای طولانی نمیبیند. و ما در پی هر غربتی منتظریم به سرعت حق آشکار شود
و غربت حق برطرف گردد. ما واقعاً داریم در جهان متفاوتی زندگی میکنیم.
امروز
با واقعیتهای مختلفی که در کمال عظمت دارند خود را به ما نشان میدهند
حقانیت اموری که در سالهای قبل پنهان بوده نیز روشن میشود. مثلاً امروز
به آن کسانی که میگفتند: «ما اسلحه نداریم که جنگ را ادامه بدهیم!»
میتوان مقاومت غزّه را نشان داد تا مسأله کاملاً روشن شود. نیاز به توضیح و
تفسیر هم نیست. کافی است جنگ 33 روزه حزب الله لبنان را نشان دهیم. اگرچه
این همۀ مقاومتها نتیجۀ درسهایی است که مسلمانان از مقاومت ایران اسلامی
در برابر زورگویان گرفتهاند.
در مقام کار فرهنگی از سرعت زمانه عقب هستیم/ اگر ندانیم الان آخرالزمان هست یا نه ولی میبینیم که فتنهها موجب رسوایی نفاق میشود
سرعت
زمانۀ ما در روشن شدن و اثبات حقّ، بسیار زیاد است ولی ما در مقام کار
فرهنگی از سرعت زمانه به شدت عقب هستیم و به آن نمیرسیم. نمیتوانیم
تحولات سریع زمانۀ خود را تحلیل کنیم یا از روند چیرگی حقّ بر باطل تقدیر
کنیم. یعنی باز هم بسیاری از اتفاقات از کنار ما عبور میکنند و نمیتوانیم
حتی یک جمله دربارۀ آن بگوییم.
همین سال گذشته، آمار برخی از
فعالیتهای تکفیریها (در انحراف و جذب کردن افراد به سمت خودشان) خیلیها
را نگران کرده بود و میگفتند: وقتی یک جریانی بتواند هزاران عامل انتحاری
درست کند که خیلی راحت حاضرند دیگر مسلمانها را بکُشند، این خیلی خطرناک
است. خیلیها واقعاً نگران این بودند که تکفیریها چقدر میتوانند گمراهی
ایجاد کنند. اما در همین ماجرای اخیر غزه، موضعگیری تکفیریها در قبال
مسألۀ فلسطین باعث شد که امکان فریب آنها به شدت کاهش پیدا کند و قافیه را
ببازند و آبروی خود را به کلی از دست بدهند. هرچند قبل از این هم با احکام
مسخرهای مثل جهاد نکاح، و اخیراً با حرام خواندن نماز عید فطر، به کلّی
آبروی خودشان را بردهاند. اینها لااقل برای فریب دادن مردم هم نمیتوانند
آبروی خودشان را حفظ کنند.
سرعت تحولات زمانه، بسیار بالا رفته و همۀ
جریانهای باطل خیلی زود آبروی خود را از دست میدهند. در اینجا انسان به
یاد این حدیث شریف پیامبر(ص) میافتد که فرمود: «در آخرالزمان از فتنه
کراهت نداشته باشید که منافقین را نابود و رسوا میکند؛ لا تَکرَهُوا
الفِتنَهَ فِی آخِرالزَّمانِ فَاِنَّها تُبیرُ
المُنافِقِینَ»(کنزالعمال/٣١١٧٠) هر فتنهای در صدر اسلام یا بعد از آن رخ
میداد، چه بسا تا قرنها باعث غربت اسلام و مؤمنین میشد ولی در آخرالزمان
هر فتنهای ایجاد میشود به سرعت موجب از بین رفتن نفاق میشود. اگر ما
ندانیم الان آخرالزمان هست یا نه ولی میبینیم که فتنهها موجب رسوایی نفاق
میشود.
مقام معظم رهبری در سخنان خودشان مهمترین گراها و سرنخها را به
ما دادهاند. ولی گویی ما با این همه امکانات و مهمات در جبهۀ فرهنگی،
نیروی کافی نداریم که دشمن را بزنیم! یکی از این سرنخها و آدرسها همین
بود که اخیراً مقام معظم رهبری در صحبت با دانشجویان فرمودند: «ببینید!
دشمن ما این است؛ ببینید چطور دارند از جنایتکارهای عالم حمایت میکند...
ما باید تکلیف خود را با این دشمن روشن کنیم.» (امروز دنیاى استکبار و در
رأس آنها آمریکا از این فاجعهآفرینى، از این جنایت، از این خشونت غیر
قابل توصیف حمایت میکنند، دفاع میکنند...امروز منطق لیبرالدموکراسى -
این منطق و نظام فکرى که امروز کشورهاى غربى بر اساس آن دارند هدایت و
اداره میشوند - از کمترین ارزش اخلاقى برخوردار نیست. هیچ ارزش اخلاقى در
آن وجود ندارد، احساس انسانیت در آن وجود ندارد؛ در واقع دارند خودشان را
رسوا میکنند، دارند خودشان را در مقابل نگاه قضاوتگرِ امروز ملتهاى دنیا و
فرداى تاریخ، رسوا میکنند. ما این را بهعنوان یک تجربۀ مهم باید براى
خودمان حفظ کنیم و آمریکا را بشناسیم. آمریکا این است، نظام
لیبرالدموکراسى این است. این در عمل ما، در قضاوت ما، در برخورد ما، اثر
خواهد گذاشت و باید اثر بگذارد... در تحلیلهایمان، در قضاوتهایمان، در
عملکردمان بفهمیم با چه کسى طرفیم و اینهایى که در مقابل ما قرار میگیرند
چه کسانى هستند؛ تَهِ فکرشان چیست؛ ما باید تکلیف خودمان را مشخص بکنیم...؛
بیانات 1/5/93)
این گِرا و آدرسی که مقام معظم رهبری به ما میدهند
آنقدر باید برای ما مهم باشد که بتوانیم بسیاری از مشکلات فکری فرهنگی و
سیاسی جهان اسلام و جامعۀ خودمان را با آن حل کنیم؛ و از این نقطه به دشمن
ضربه بزنیم. چون در این صورت دیگر هیچ نوعی از گرایش به غرب، نمیتواند سر
بلند کند و در کلّ جهان هم هیچ کسی روی سخنان آمریکا حساب نخواهد کرد.
فتنههای امروز، نفاق در فضای کفر و نفاق در جهان اسلام و نفاق در جامعۀ ما را نابود میکند
امروز
داریم میبینیم که فتنهها دارد منافقین را نابود میکند؛ هم نفاق در فضای
کفر و هم نفاق در فضای اسلام را نابود میکند. یعنی هم نفاق امریکاییها
تحت عنوان دموکراسی و حقوق بشر را نابود میکند و هم انواع نفاق در جهان
اسلام را، و هم نفاق در جامعۀ ما را. امروزه حتی برخی از فتنهها قبل از
شروع شدن و شکل گرفتن، از بین میروند. و اگر هم هر فتنهای آغاز شود، زمان
زیادی طول نمیکشد که از بین میرود. به عنوان نمونه آیا با این رسوایی
آمریکا در زمینۀ حقوق بشر در حمایت از کشتار غزه، در جهان کسی هست که سخنان
آمریکا علیه حقوق بشر در ایران را بپذیرد؟!
این سرعتی است که خداوند به
تاریخ داده است. با این حساب، دیگر جای نگرانی و حزن و اندوه برای طولانی
شدن دوران آشکار شدن حق وجود ندارد. مقام معظم رهبری در سالهای اخیر بارها
در سخنان خودشان به وعدۀ نصرت الهی اشاره و تصریح کردهاند و به این آیه
قرآن اشاره فرمودهاند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا
اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ»(محمد/7)
الان افکار عمومی مردم منطقه و دنیا آمادۀ شنیدن حق است؛ از این فرصت استفاده کنید
یک
نمونۀ دیگر نیز همین محکوم کردن جنایات غزّه توسط شاه عربستان سعودی است،
البته با تأخیر بسیار زیاد! (فارس-13930510000450 و انتخاب- 174599) این
مسأله هم خبر از رسوایی و نابودی اینها دارد؛ اینهایی که مفتیهایشان همین
چند روز قبل میگفتند اولویت ما اسرائیل نیست و تظاهرات علیه اسرائیل حرام
است، حالا به فاصلۀ چند روز به قدری مفتضح شدهاند که مجبور شدهاند برای
جلوگیری از بیآبرویی بیشتر چنین بیانیهای بدهند. اینها دارند به
زبالهدانی تاریخ میپیوندند.
متاسفانه ما از این فضا عقب هستیم و
نمیتوانیم از آن بهرهبرداری کنیم. بیایید به فعالیت بپردازیم و از این
سرزمین حاصل خیز استفاده کنیم. اگر 24 ساعته هم در این زمینه کار کنیم، باز
هم وقت کم میآوریم. الان افکار عمومی مردم اروپا، آمریکا، آمریکای لاتین،
و همین منطقۀ خودمان آمادۀ شنیدن سخنان حق شماست. باید از این فرصت
استفاده کنید. وقت این رسیده که در چند پاراگراف کلّ فلسفۀ انقلاب اسلامی
را برای تمام مردم جهان بگویید. الان وقت آن است که دفاع مقدس را به مردم
جهان معرفی کنید؛ چون الان میفهمند و میپذیرند.
چرا سرعت اثبات حقّ و رسوایی منافقین بالا رفته است؟
فضای
تاریخ واقعاً عوض شده است و شاید یکی از معانی «پیچ تاریخی» همین باشد.
یعنی دیگر تاریخ مثل گذشتهها به نفع ظالمان، تا مدتهای طولانی ورق نخواهد
خورد. اما سؤال این است که چرا فضا اینطور شده است؟ چرا سرعت اثبات حقانیت
و روشن شدن حقّ و منکوب شدن باطل و رسوایی منافقین بالا رفته است؟
در
پاسخ به این سؤال نمیتوانیم به همین سادگی بگوییم: خداوند تصمیم گرفته است
روش خود را تغییر دهد! چون خداوند با یکسری قواعد کار میکند و جهان را
طبق یک سنتهایی اداره میکند. همچنین در پاسخ به این سؤال نمیتوانیم
صرفاً خوب بودن رهبران خودمان را مطرح کنیم، چون در تاریخ اسلام، غربت و
مظلومیت رهبران بزرگی مثل امیرالمؤمنین(ع) و اباعبدالله(ع) را دیدهایم و
الان رهبران ما خودشان را شاگردان مکتب امیرالمؤمنین(ع) و اباعبدالله(ع)
میدانند.
قطعاً یک اتفاقی در عالم افتاده است که این سرعت بالا رفته
است؛ کانون مرکزی این اتفاق «ولایتمداری» است. ولایتمداری مردمی که
مقاومتشان هم مرهون این ولایتمداری بود که درسآموز ملتها شدند.
تفاوت فضای امروز با گذشتۀ تاریخ، رشد ولایتمداری است
تفاوت
بسیار مهم فضای کنونی نسبت به گذشتۀ تاریخ اسلام، رشد ولایتمداری در میان
مومنان است. در صدر اسلام، ولیّ خدا بوده است ولی ولایتمدارانی که پای امر
او بایستند نبودهاند. ولایتمداری در زمان ما تازه یکمقداری رخ نشان داده
است؛ همینمقداری که الان میبینید و البته هنوز کامل نیست. حالا ببیند اگر
این ولایتمداری کامل شود چه خواهد شد! «باش تا صبح دولتش بدمد؛ کاین هنوز
از نتایج سحر است»
قرآن، نماز، روزه و سایر بخشهای دین، از قبل هم بوده
است و این تفاوت ناشی از این بخشهای دین نیست. این موضوعِ ولایتمداری است
که توانسته است اینقدر در تاریخ جهان تغییر و تحول ایجاد کند. و شما
میدانید که امامت اصل و اساس اسلام است(امام رضا(ع): إِنَّ الْإِمَامَةَ
أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی؛ کافی/1/200)
ولایتمداریِ
یک قوم و حرمتگزاری برای امر ولایت آثار و برکات بیشماری در جهان به جای
میگذارد، و محدود به همان منطقه باقی نمیماند. اگر فتنۀ 88 را از زاویۀ
ولایتمداری نگاه کنید، میبینید که نهتنها شعار توهین به اصل ولایت فقیه و
شخص ولایت فقیه در این مملکت نگرفت، بلکه یک خروشی در این مملکت در جهت
تثبیت ولایتمداری ایجاد کرد و این نور ولایتمداری باعث شد که نصرت خدا به
دنبال بیاید. شما یک فتنهای که علیه نظام ولایی بود را پشت سر گذاشتید،
خدا تمام جهان را به نفع شما تغییر داد؛ یعنی آثار و برکاتش فقط در همین
منطقۀ خودمان هم باقی نماند. ولایتمدارانی که در همین یکسال اخیر در منطقه
ظهور کردهاند را نگاه کنید. تقریباً در تمام خاورمیانه در یکسال اخیر،
آمار ولایتمداران نسبت به سالهای گذشته چند برابر شده است. این
ولایتمداران هم با یک احترام خاصی از مقام ولایت سخن میگویند، ببینید نور
این ولایتمداری در جهان چه خواهد کرد! این یک واقعیت در عالم است هرچند در
محاسبات بعضیها نمیآید.
توسعۀ ولایتمداری در چیست؟/ ولایتمداری در تبعیت از ولیّ زمان خلاصه نمیشود؛ رکن دوم ولایتمداری «ارتباط ولایتمداران با یکدیگر» است
سؤال
این است که الان ما در قبال این مسأله باید چکار کنیم؟ طبیعتاً باید این
ولایتمداری را توسعه دهیم، اما توسعۀ ولایتمداری در چیست؟ ولایتمداری در
تبعیت از ولیّ زمان خلاصه نمیشود؛ البته رکن اول ولایتمداری تبعیت توام با
بصیرت و اقبال دلها نسبت به جایگاه ولیّ زمان و اقناع اندیشههاست. اما
رکن دوم ولایتمداری «ارتباط ولایتمداران و مؤمنین با یکدیگر» است. کمااینکه
خداوند میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ
أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»(فتح/29) در اینجا
«رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» به همین مسأله اشاره دارد.
شخصی نزد امام محمد
باقر(ع) آمد و گفت: شما قیام کنید؛ ما تعداد زیادی هستیم که آمادهایم از
شما تبعیت کنیم. حضرت فرمودند: آیا اینگونه هست که یکی از شما بدون اجازه
به سراغ کیف پول(جیب) برادر دینیاش برود و به مقدار نیازش پول بردارد؟ عرض
کرد: خیر. حضرت فرمود: یاران قائم ما اینگونه هستند که به سراغ کیف پول
برادرشان میروند و به مقدار نیاز از آن برمیدارند و برادرشان هم مانع
نمیشود(قِیلَ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: إِنَّ أَصْحَابَنَا بِالْکُوفَةِ
لَجَمَاعَةٌ کَثِیرَةٌ فَلَوْ أَمَرْتَهُمْ لَأَطَاعُوکَ وَ اتَّبَعُوکَ
قَالَ: یَجِیءُ أَحَدُکُمْ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ مِنْهُ
حَاجَتَهُ؟ فَقَالَ: لَا... إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَتِ الْمُزَامَلَةُ
وَ أَتَى الرَّجُلُ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا
یَمْنَعُهُ؛ اختصاص شیخ مفید/ص24) یعنی ممکن است شما از امام خودتان تبعیت
کنید ولی رابطۀ شما با همدیگر هنوز در حدّ مطلوب و ایدهآل نیست. شما
ببینید آیا ما به اینجا رسیدهایم که انتظار داریم امام زمان(ع) تشریف
بیاورد؟!
نحوۀ
برخورد شما با سایر مؤمنین، در واقع استمرار ولایتمداری شماست/ ارتباط خوب
مؤمنین با یکدیگر حتی با ضعفای از مومنین دلیل صداقت در ولایتمداری است
این
ارتباط مؤمنین با یکدیگر در کجا باید درست شود؟ طبیعتاً باید در میدان کار
و تلاش و فعالیت درست شود. اگر همۀ شما بیکار باشید و فعالیت نکنید،
هیچوقت با هم اختلاف پیدا نخواهید کرد! مهم این است که در جریان کار و
فعالیت، خودتان را بسنجید و آفتها و آسیبها، خودشان را نشان دهند.
مسألۀ
ولایتمداری فقط در ارادت نسبت به مقام معظم رهبری خلاصه نمیشود. هر یک از
شما باید ببیند که نسبت به مؤمنین ضعیفی که رفیق شما هستند یا در اطراف
شما هستند، چگونه برخورد میکند؟ این استمرار ولایتمداری است. ارتباط خوب
مومنین با یکدیگر حتی با ضعفای از مؤمنین دلیل صداقت انسان در ولایتمداری
است.
فروتنی نسبت به مؤمنین، ویژگی مهم قوم مقدمهساز ظهور است
خداوند
میفرماید: «ای مؤمنین! اگر پای دین خودتان خوب نایستید، خداوند یک قوم
دیگری را خواهد آورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند،
آنها نسبت به سایر مؤمنین فروتن هستند و...؛ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا
مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ
یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ
عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ
لَوْمَةَ لائِمٍ»(مائده/54) این آیه دربارۀ مؤمنینی است که مژدۀ ظهور آنها
در آخرالزمان داده شده است. پیامبر(ص) فرمود که این آیه دربارۀ یاران
صاحبالزمان(ع) نازل شده است و وقتی از پیامبر(ص) پرسیدند آنها از کدام قوم
هستند ایشان به ایرانیها(قوم سلمان فارسی) اشاره فرمود(نزلت فی القائم و
أصحابه الذین یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ
لائِمٍ... سئل عن هذه الایة فضرب بیده على عاتق سلمان فقال هذا و ذووه؛
تفسیر نورالثقلین/1/641)
در این آیه، بعد از اینکه ویژگی محبت بین خدا و
این قوم را بیان فرموده، بلافاصله ویژگی بعدی این قوم را بیان میفرماید و
آن ویژگی این است که «نسبت به دیگر مؤمنین فروتن هستند» و بعد از آن،
ویژگیهای بعدی این قوم را بیان میفرماید. جالب اینجاست که آیۀ بعد از
این آیه نیز آیۀ ولایت امیرالمؤمنین(ع) است(إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ
وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ
یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُون؛ مائده/55) و در آیه بعد هم
میفرماید: «سرانجام غلبه با حزب خداست؛ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ
الْغَلِبُون»(مائده/56)
چرا بعضی حزباللهیها زیاد رفیق ندارند و همافزایی نمیکنند؟/ تعامل خوب و سازندۀ مؤمنین با یکدیگر استمرار ولایتمداری است
چرا
بعضی حزباللهیها زیاد رفیق ندارند؟ بعضیها آنقدر گوشتتلخ هستند که
نمیشود به آنها نزدیک شد! بعضیها ساز خودشان را میزنند و با همدیگر
همافزایی نمیکنند. به تیمهای همدیگر کمک نمیکنند، به رونق گرفتن بیشترِ
هیاتهای همدیگر کمک نمیکنند. مثلاً گروهی که دعای ندبه میگیرند، به
گروهی که دعای توسل میگیرند کمک نمیکنند. یا مثلاً کسانی که در زمینۀ
قرآن کار میکنند به کسانی که در زمینۀ مهدویت کار میکنند، کمک نمیکنند.
وجود
این همافزایی و این تعامل خوب و سازنده در بین مؤمنین، ادامه و استمرار
ولایتمداری است. اگر کسی اهل تعامل بسیار خوب و سازنده با مؤمنین بود، این
نشانۀ ولایتمداری اوست. کما اینکه امروز آنقدر حقّ واضح و آشکار شده است
که اگر کسی مرگ بر اسرائیل بگوید، دیگر هنر نکرده است. کسی هم که به فقط به
ولیّ ارادت داشته باشد، دیگر هنر نکرده است؛ باید دید آیا اهل تعامل خوب
با ولایتمداران و دیگر مردمان هست یا نه؟
رابطۀ سازندۀ بین ولایتمداران نور و معنویت فوقالعادهای ایجاد میکند که همۀ عالم را تحت تأثیر قرار میدهد
استمرار
ولایتپذیری و ولایتمداری در تعامل و رابطۀ خوب در بین ولایتمداران است.
این رابطه، نور و معنویت فوقالعادهای ایجاد میکند و تشعشعات این نور و
معنویت، همۀ عالم را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
خداوند در آیۀ آخر سورۀ
آلعمران میفرماید: «ای مؤمنین، صبر کنید(تکتک شما باید صابر باشید) و با
هم صبر و مقاومت کنید، و همافزایی کنید؛ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا
اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(آلعمران/200) ما فکر میکنیم اگر تک
تک مردم صابر باشند، یک جامعۀ صابر خواهیم داشت در حالی که این کافی نیست،
بلکه علاوه بر اینکه هر یک از ما باید صابر باشیم، باید «با هم صبر کنیم».
یعنی زندگی فردیِ خوب فایده ندارد، زندگی جمعیِ خوب لازم است.
در این
آیه «رابطوا» یعنی همافزایی کنید. بالاخره خداوند به هر کسی یک
تواناییها و استعدادهایی داده است که مؤمنین باید اینها را بهاشتراک
بگذارند، یعنی نیروهای خودشان را روی هم جمع کنند. البته این نیاز به از
خودگذشتگی دارد، چون در این میان امتیازات شخصی شما حذف میشود و ممکن است
شما دیده نشوید. اگر یک حزباللهی در این جهت تلاش نکند که عُرضههای
خودش را در کارهای دیگران پنهان کند، حتماً دچار خودخواهی و کار ناخالص
خواهد شد.
یکی از اتفاقاتی که در جبهههای دفاع مقدس افتاده بود، ارتباط
رزمندگان با همدیگر بود. بعید میدانم کسی توانسته باشد رفاقت و محبت شدید
بین رزمندگان را برای دیگران ترسیم کند. البته در دفاع مقدس این محبت و
ارتباط قوی بین همرزمان طبیعی بود ولی ما الان هم باید بین خودمان همان
فضا را ایجاد کنیم. این محبت شدید بین مؤمنین باید خودش را در ارتباطها و
در اتحادها نشان دهد. همین رفاقتها شعاعی از نور را ایجاد میکند و دیگران
را هم جلب میکند. این رفاقتها، تواضعآفرین است و نشأتگرفته از بذر
تواضع است و اگر نباشد، غرور و کبر و خودپسندی در چهرهها دیده خواهد شد.
ولایتمداری
اصحاب امام حسین(ع) در کربلا، در ارادتمند آنها به امام حسین(ع) خلاصه
نمیشد. بلکه نقطۀ لطیف ولایتمداری آنها در این تجلی پیدا میکرد که اجازه
ندهند حتی یکی از بچههای امام حسین(ع) و بنیهاشم قبل از شهادت آنها به
میدان برود...
به گزارش فرهنگ نیوز، «وقتی صدای
مقتلخوانی روز عاشورا را شنیدم دلم لرزید. تا قبل از آن آنقدر تفکرات
وهابیت در ذهنم رخنه کرده بود که با اینکه بر حق بودن حرفهای همسرم در
مورد تشیع را قبول داشتم اما نمیتوانستم آنها را بپذیرم تا اینکه آن نوای
آسمانی به گوشم رسید و انگار خدا درهای معرفتش را به روی دلم باز کرد».
این
حرفهای «سیتیورده الجنه» اندونزیایی است؛ زنی که همسرش شیعه شد و از
او نیز خواست مذهب تشیع را انتخاب کند. او ابتدا نمیپذیرفت ولی درنهایت
پذیرفت. شاید زمانی که بهعنوان مربی، دین وهابیت را تبلیغ میکرد هیچوقت
تصور نمیکرد که بخواهد روزی جزو شیعیان شود اما حالا بعد از گذشت چند سال
از شیعه شدنش معتقد است آرامشی نصیبش شده که حاضر نیست آن را با چیزی عوض
کند و خودش را مدیون امام حسین(ع) میداند. شوهرش (احمد مرزوقی) هم حرفهای
جالبی برای گفتن دارد. او که این روزها مشغول تحصیل در سطح 4 حوزه است خدا
را شکر میکند که شیعه است. هر دو لهجه شیرینی دارند و نکتههای شیرینتری
را برای ما روایت میکنند گفتگوی خبرنگاران عقیق و آیه را با این خانواده
مسلمان بخوانید:
* آقای مرزوقی! چه شد که سر از ایران و شهر قم و حوزه درآوردید؟
من
در دانشگاه ابن سعود شهر جاکارتای اندونزی تحصیل میکردم. ورود به این
دانشگاه خیلی سخت بود و من در رشته تخصصی زبان عربی درس میخواندم. آن زمان
مذهب من تسنن شافعی بود اما علاقه زیادی به خواندن کتابهای مختلف در مورد
تشیع داشتم و همیشه کنجکاو بودم بدانم این مذهب چه حرفی برای گفتن دارد.
همان زمان بود که با امام خمینی(ره) و کتابهایشان آشنا شدم. مطالعه
کتابهای ایشان در ذهنم جرقهای زد تا بیشتر در مورد مذهب تشیع بدانم. از
همان زمان شروع به تحقیق در مورد تفاوت شیعه و سنی کردم.
* آن زمان هنوز ازدواج نکرده بودید؟
خیر، وقتی ازدواج کردم هم هنوز شیعه نشده بودم اما تمایل زیادی به این مذهب پیدا کرده بودم و در این زمینه خیلی مطالعه میکردم.
* چطور با همسرتان آشنا شدید؟
یکی از آشنایان ما را به هم معرفی کرد.
* خانم الجنه! شما زمانی که با همسرتان ازدواج کردید میدانستید که ایشان میخواهند شیعه شوند؟
نه،
اصلا نمیدانستم. آن زمان که شوهرم در دانشگاه درس میخواند و مطالعات
خود را در مورد مذهب تشیع آغاز کرده بود من در دبیرستانی تحصیل میکردم که
وهابیها در آن نفوذ زیادی داشتند و هر روز کلاسهای مختلفی را برایمان
میگذاشتند که یکی از آنها «حلقههای معرفت» بود. من توسط معلمینم جذب این
حلقهها شدم. چند ماهی گذشت و تاثیر این آموزشها در من آنقدر زیاد شده
بود که به یک وهابی تمامعیار تبدیل شدم.
* پس با این تفاوت تفکر چطور با آقای مرزوقی ازدواج کردید؟
من
اصلا یکبار هم احمد را ندیده بودم. چون آن زمان غرق تفکرات وهابیت بودم.
در وهابیت قوانین و مسائل خاصی وجود دارد که از دین اسلام فراتر میروند.
یکی از این قوانین این بود که زن و مرد قبل از آنکه خطبه عقد بینشان جاری
شود حق ندارند همدیگر را ببینند. من او را ندیده بودم.
* پس با این حساب حتما بعد از ازدواج اتفاقات جالبی در زندگیتان افتاد؟ شما با دو عقیده کاملا متفاوت چطور با هم کنار آمدید؟
کمی
که از ازدواجمان گذشت تازه فهمیدم که احمد به مذهب تشیع علاقه دارد و در
حال مطالعات گسترده است. او هم متوجه شده بود که من به تسنن افراطی یعنی
همان وهابیت گرایش پیدا کردهام. خانواده من از این موضوع یعنی گرایشم به
وهابیت احساس خطر میکردند. پسرخالهام که از دوستان احمد بود از او خواست
فکری به حال من بکند. چون وهابیها همه چیز را حرام میدانند؛ وجود
تلویزیون در خانه، کار کردن در مناصب دولتی و خیلی چیزهای دیگر. طبیعی بود
که بین ما اختلافات زیادی بهوجود بیاید. کمی که از ازدواجمان گذشت شوهرم
گفت میخواهد شیعه شود. حالا خودتان تصور کنید منِ وهابی افراطی با یک شوهر
شیعه آن هم با تبلیغات منفیای که وهابیت در مورد شیعه انجام میدادند
واقعا نمیدانستم چه کار کنم.
* تبلیغات منفی وهابیت علیه شیعیان چطور انجام میشد؟
به
هر روشی که فکرش را بکنید. با دروغ، تهمت و افترا. مثلا در جلساتشان که
مردم اهل تسنن اندونزی حضور داشتند میگفتند شیعیان قرآنشان با مسلمانان
دیگر فرق دارد. یادم هست یکبار در یک سخنرانی کتاب «مفاتیحالجنان» را
نشان دادند و گفتند این قرآن شیعیان است!
* آقای مرزوقی! شما با این حساب نگران نبودید که اگر شیعه شوید بلایی سرتان بیاورند؟
نه،
اصلا نگران نبودم. البته مردم تقصیری ندارند. چون اخباری که از ایران در
اندونزی به گوش مسلمانان میرسانند خلاف واقع و دروغ محض است. مثلا این
طور عنوان میکنند که ایران با صهیونیستها رابطه دوستی پنهانی دارد در
حالی که این طور نیست. آنها به هر راهی که شده میخواهند شیعیان را بکوبند.
البته وظیفه شیعیان در این زمینه سنگین است و کوچکترین کوتاهی در آن
عواقب جبرانناپذیری دارد.
* منظورتان از این وظایف سنگین و ضرورت کوتاهی نکردن شیعیان چیست؟
در
کشورهای مسلمان مثل اندونزی و مالزی ایران را به نام یک کشور شیعه و هر
ایرانی را یک شیعه میدانند. به همین دلیل وهابیهای افراطی که در سالهای
اخیر نفوذشان در اندونزی بیشتر از قبل شده از هر موضوعی علیه شیعیان
استفاده میکنند. همین مسئله وظیفه شیعیان را سختتر میکند. شیعیان باید
در رفتارشان دقت بیشتری داشته باشند. بزهکاری در هر کشور و ملتی هست اما در
اندونزی این طور علیه شیعیان تبلیغ میشود که همه آنها خلافکارند.
متاسفانه بیشتر از 200 نفر از ایرانیان بهظاهر شیعه بهدلیل قاچاق مواد
مخدر در زندانهای اندونزی بهسرمیبرند و چند نفری از آنها به همین جرم
اعدام شدهاند. وهابیها دستاویز خوبی برای زیر سوال بردن شیعیان و تبلیغات
منفیشان پیدا کردهاند.
* خانم
الجنه! بالاخره تکلیف وهابیت شما و تشیع همسرتان چه شد و به چه نتیجهای
رسیدید؟ آن طور که شما از جو خانهتان گفتید حتما بحث و مشاجره بینتان
زیاد اتفاق میافتاد. درست است؟
بله، قهر و دعوا و مشاجره
بیشتر از جانب من بود. همسرم من را دعوت به مطالعه میکرد و با استناد به
منابع در مورد عقلانیت تشیع ساعتها برایم حرف میزد و با مهربانی از من
میخواست با دلم به این حرفها گوش دهم اما من نمیتوانستم بپذیرم.
حرفهای همسرم آنقدر منطقی و قابل قبول بود که من هیچ بهانهای برای رد
کردنشان نداشتم اما انگار در گوشهایم پنبه کرده بودند.
* این داستان تا چه زمانی ادامه داشت؟
این
مسئله همینطور ادامه داشت تا اینکه یک روز همسرم یک سیدی به من داد و از
من خواست به آن گوش دهم. به او گفتم محتوای سیدی چیست، که گفت آن را گوش
کن. هیچوقت آن روز را از یاد نمیبرم. سیدی را در دستگاه گذاشتم و به آن
گوش دادم. صدای مقتلخوانی روز عاشورا بود. نمیدانم آن روز چه اتفاقی
افتاد و در دلم چه گذشت اما انگار خدا درهای دلم را باز کرد. من همان زمان
بود که بدون هیچ مقاومتی مذهب تشیع را با جان و دل پذیرفتم و از آن روز
امام حسین(ع) و زیارت عاشورا به یکی از دلبستگیهایم تبدیل شد. معتقدم اگر
امام حسین و کربلا نبود مذهب تشیع این طور پابرجا باقی نمیماند. بهنظر
من امام حسین(ع) تنها کلید بیدار کردن دلهای خفته است. آن همه حرف و دلیل
نتوانست مثل مقتلخوانی روز عاشورا این طور بر دلم تاثیر بگذارد و تردیدم
را به یقین تبدیل کند. همسرم نیز میگوید معارف حسینی نقش زیادی در هدایتش
داشتهاند. وهابیها امروز متوجه تاثیر عجیب واقعه کربلا روی مسلمانان
شدهاند؛ تا جایی که در عاشورای سال گذشته با نفوذی که در حکومت دارند
توانستند برگزاری هر نوع مراسم عزاداری امام حسین(ع) توسط شیعیان را ممنوع
کنند. وهابیها با چاقو، شمشیر و اسلحه به محافل شیعیان اندونزی حمله
میکنند و مانع فعالیت آنها میشوند. این در حالی است که اندونزی کشور
آرامی است و مردمش بسیار مهربانند.
* آن زمان که شیعه شدید هنوز در اندونزی زندگی میکردید؟
بله
* واکنش خانوادهتان نسبت به تغییر مذهب شما چه بود؟
خانوادهام
از تشرف من به مذهب تشیع استقبال کردند بهطوری که همه اعضای خانوادهام
تحت تاثیر این اتفاق معنوی در زندگی من قرار گرفتند و با حرفهای منطقیای
که همسرم در مورد تشیع میگفت آنها هم شیعه شدند.
* حتما دوستان وهابیتان از این تصمیم شما شگفتزده شدند. درست است؟
دقیقا
باید گفت شگفتزده شدند. آنها برخوردهای تند و زننده و غیرانسانیای با من
داشتند. چون باور این مسئله برایشان سخت بود. آخر من یکی از عزیزان آنها
بودم و بهعنوان مربی وهابیت در برنامههایی که برای کودکان و نوجوانان
برگزار میکردند فعالیت میکردم. وقتی متوجه شیعه شدنم شدند جلوی پایم تف
میانداختند و به من ناسزا میگفتند و جواب سلامم را نمیدادند.
* از برگزاری کلاسهای وهابیت برای جذب نوجوانان و جوانان در اندونزی گفتید. لطفا کمی در مورد روشهای آنها توضیح دهید.
وهابیهای
افراطی در سالهای اخیر فعالیت گستردهای را برای جذب مسلمانان اهل تسنن
در اندونزی انجام دادهاند. جالب است که برای جذب آنها از روشهایی استفاده
میکنند که خودشان در جلسات آموزشی از حرام بودن آنها میگویند. برای مثال
آنها موسیقی را حرام میدانند اما برای جذب نوجوانان اندونزیایی در
برنامههایشان از موسیقیهای آنچنانی استفاده میکنند. آن زمان که من در
کلاسهایشان درس میخواندم میگفتند کار کردن در مناصب دولتی حرام است اما
حالا بسیاری از همانها در مناصب مختلف دولتی در اندونزی مشغول کارند!
روشهای آنها خاص خودشان است. آنها قرآن را میخوانند اما آن را به روش
خودشان و به نفع خودشان تفسیر میکنند. هزاران بار خدا را شکر میکنم که
بهوسیله امام حسین(ع) ما را هدایت کرد
به گزارش فرهنگ نیوز، طبق اخبار منتشر شده در خبرگزاری شین هوا پلیس در دو عملیات جداگانه موفق به کشته شدن ۱۱ مظنون به عملیات تروریستی در سین کیانگ چین که متهم به کشته شدن ˈجمعه طاهرˈ امام جماعت مسجد عیدگاه کاشغر، نیز بودند، شد.
شین هوا اما
داستان باور نکردنی در ماجرای کشته شدن مظنونان در منطقه خودمختار هوتان در
جنوب چین ارائه داد. در این گزارش عنوان شده بود که بیش از ۳۰۰۰۰ نفر
شهروند غیر نظامی چینی در محاصره و دستگیری مظنونان به پلیس کمک کرده
بودند. در این گزارش مشخصا گفته نشده بود که این مظنونان در ابتدا دقیقا چه
جرمی مرتکب شده بودند و چرا مورد تعقیب قرار گرفته بودند اما در ادامه
میافزاید که انها در تلاش بودند که بمب به سمت جمعیت پرتاب کنند که با
هوشیاری پلیس هدف قرار گرفتند.
سناریوی دستگیری تروریست به کمک
۳۰۰۰۰ شهروند به اجرای برنامه ای در چین با عنوان " جنگ خلق " بر علیه
تروریست بر میگردد که بیشتر توسط جانگ چون شیانگ رییس حزب کمونیست چین در
سینکیانگ مطرح شده بود. این استراتژی حمابت مردم عادی برای جنگ بر علیه
تروریست را حیاتی میداند و تلاش دارد که به شهروندان چینی نحوه مبارزه با
تروریست و نیز گزارش در مورد هر گونه فعالیت تروریستی و افراطی گری مذهبی
از منظر دولت مردان چینی را آموزش دهد. به طوریکه نیروهای امنیتی چین
جوایزی تا ۸۰۰۰۰ دلار برای گزارش در مورد فعالیتهای تروریستی در نظر گرفته
اند و در شهرهای بزرگ لوازم کمک اموزشی با عنوان فعالیت شهروندان در
مبارزه بر علیه تروریست و نیز آموزش دفاع شخصی را پیشنهاد میدهند.
رسانههای
دولتی چین همواره بر اتحاد اقوام تاکید میکنند و همواره خشونت را بر خلاف
روح اسلام میدانند و ادعا دارند که دولت چین در تلاش است تا اقلیت مسلمان
نشین ایغور را در لیست گروههای مبارز بر علیه تروریست وارد نماید و هرگونه
شائبه تروریستی بودن این اقلیت را از بین ببرد.
طبق گزارش شینهوا باید همه اقلیتهای قومی و مذهبی با هم متحد شوند و بر علیه سه عنصر جدایی طلبی، افراطی گری و تررویست مبازره کنند.
با
این وجود، و به نقل از تحلیگر رویترز گروههای تندور مذهبی در سین کیانگ در
تلاش هستند که اقلیت مسلمان نشین ایغور را به سمت خویش متمایل نشان دهند و
با استفاده از ترور امام جماعت بزرگترین مسجد سینکیانگ که مورد حمایت
شدید حزب حاکم کمونیست چین بود سعی در افزایش فشار به مسلمانان ایغور برای
ایستادن در برابر دولت مرکزی چین دارند. به گفته مچائیل گریفیث تحلیلگر
ارشد در امور آسیا، تندروهای مذهبی در چین با کشتن جمعه طاهر این پیام را
به مسلمانان ایغور مخابره کردند که اگر تمایل دارند در کنار دولت چین
بمانند ممکن است به مانند جمعه طاهر با وجود تدابیر امنیتی که برای وی از
جانب دولت مرکزی چین در نظرگرفته بودند ترور شوند.
در حقیقت
ایغورهای ساکن چین بر سر دو راهی مانده اند. از یک طرف آنها خشونت و
افراطیگری را بر نمیتابند و از طرف دیگر محدودیت و سختگیریهای دولت
چین آنها را به ستوه آورده است. بر طبق گزارش رویترز تعریف چین از تروریست و
افراطیگری شامل فعالیتهای معمولی مذهبی مانند مطالعه قرآن به صورت
شخصی نیز میشود و دولت چین برای دادن هر گونه اطلاعات در این زمینه پاداش
تعیین کرده است که در راستای افزایش نظارت شهروندان بر یکدیگر میباشد.
اما
برنامه افزایش نظارت شهروندی میتواند منجر به افزایش تنشها درگروههای
قومی و مذهبی شود و میتوان خشونت های سال ۲۰۰۹ بین اقلیت مسلمانان ساکن
سین کیانگ و جمعیت رو به افزایش و مهاجرهان را از این منظر مورد ارزیابی
قرارداد. که منجر به کشته شدن۸۰۰ نفر که اکثراً از ایغورها مسلمان بودند
شد.
در حقیقت میتوان پیشبینی کرد که اجرای چنین برنامه هایی از
جانب دولت مرکزی چین برای جاسوسی و گزارش درباره فعالیتهای دیگر اقوام
مخصوصاً هنگامی که مرتبط با فعالیتهای مذهبی باشد میتواند به افزایش
تنشها و درگیری مشابه در آینده ای نزدیک مخصوصا درمنطقه مسلمان نشین سین
کیانگ بینجامد.