علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه
علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

سرداری به بزرگی وحدت شیعه و سنی


افسران - خاطره ای جالب از شهید شوشتری/جنگ تن به تن شهید شوشتری با پسرخاله صدام / سرداری به بزرگی وحدت شیعه و سنی

 گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ بچه روستا بود و در یک زندگی سخت و فقیرانه بزرگ شده بود و فردی رنج کشیده و بسیار محکم بود. به همین خاطر در طول زندگی خودش، به محرومان توجه ویژه داشت و خدمت به آنان را عبادتی بزرگ می دانست. در رخدادهای کردستان و غایله گنبد کاووس در سال‌های 1358 و 1359 به عنوان یک رزمنده‌، کیلومترها از خانه خود مهاجرت کرده و در خط مقدم انقلاب حاضر می‌شد و از انقلاب و تمامیت ارضی کشورش دفاع می‌کرد. با آغاز جنگ، فرماندهی لشکر 5 قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیت های این فرمانده بزرگ بود.


سال های متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا را نیز عهده دار بود، بارها در جمع همرزمانش گفته بود: «آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود.»


از اول فروردین ماه 1388 نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهده دار شد و موفق گردید با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگی ناپذیر ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید.


سردار شوشتری در تدارک برگزاری همایش وحدت -میان عشایر شیعی و سنی کشور- سران طوایف منطقه پیشین در محدوده منطقه سرباز استان سیستان و بلوچستان بود که صبح روز یک شنبه 26مهر1388 توسط عامل انتحاری عبدالمالک ریگی به فیض عظیم شهادت نائل آمد. در این اقدام تروریستی، 42 نفر از جمله سرداران شهید شوشتری و محمدزاده همراه با تعدادی دیگر از فرماندهان سپاه، مردم و شیوخ اهل سنت و مولوی‌های بلوچ سیستان و بلوچستان به شهادت رسیدند تا درخت یکپارچگی و وحدت انقلاب از قطره قطره خون شهدای بی‌گناه سرزمین‌مان جان تازه ای گیرد.


 در ادامه به گوشه از شخصیت شهید وحدت، سردار نورعلی شوشتری از نگاه دیگران می پردازیم؛

 

غلام رسول ارباب زهی/ از اهالی بلوچ


شهادت شهید شوشتری دل ما اهل سنت را خون کرد و مردم منطقه را از خدمات شایسته این سردار رشید اسلام محروم ساخت. سردار شوشتری در مدت کمی که در سیستان و بلوچستان فعالیت خود را آغاز کرده بود توانست اقدامات مفیدی برای مردم منطقه انجام دهد که احداث بیمارستانهای مجهز صحرایی در مناطق محروم بلوچستان از جمله همین اقدامات است.


پیش از احداث این بیمارستان ها مردم منطقه مجبور بودند کیلومترها مسافت را برای بهره مندی از خدمات درمانی در شهرهای بزرگ طی کنند اما با احداث این بیمارستانها که حتی امکان انجام پیشرفته ترین جراحی ها را با حضور پزشکان حاذق و متخصص فراهم ساخته بود مردم منطقه با خیالی آسوده و به راحتی از این خدمات بهداشتی و درمانی استفاده می کردند.


شهادت سردار شوشتری گرچه برای همه مردم منطقه واقعه ای بسیار تلخ بود اما خوشحالیم از اینکه به لطف خون پاک این شهید و برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی اقدامات سردار شوشتری ابتر و ناتمام باقی نماند و پس از شهادت او نیز شاهد افتتاح چند بیمارستان دیگر در مناطق بلوچستان بودیم.


سردار شوشتری با شناخت درستی که از مردم بلوچ منطقه حاصل کرده بود توانست امنیت را نیز در استان پهناور سیستان و بلوچستان بومی سازی کند و حفظ و حراست مرزها را به دست جوانان غیرتمند طوایف بلوچ بسپارد. دفاع از مرزهای میهن اسلامی برای اهل سنت همچون دفاع از ناموس و شرف آنها ارزش دارد و شهید شوشتری به خوبی این نکته را دریافته بود.

 

خضوع همیشگی شوشتری در مقابل استاد/ سردار اسماعیل قاآنی


بنده با سردار شهید شوشتری در دوره دافوس، هم دوره بودم. اگرچه اساتیدی که در دوره دافوس بودند بعضاً چه در ارتش و چه در سپاه تجربه جنگ داشتند ولی غلبه فکر کلاسیک کاملاً بر تدریس آنها حاکم بود. وقتی بحث به سمت کارگاه های آموزشی و مباحث میدانی کشیده می شد استدلال های کسانی چون شوشتری –که خیلی هم توجه داشت تا شأن اساتید را حفظ کند و چیزی نگوید که استاد به قول متعارف کم بیاورد- نسبت به حرف اساتید کاملاً برجسته بود. وقتی بحث به مصادیق کشیده می شد تسلط شهید شوشتری بر بحث کاملاً مشخص بود. استدلال ها و حرف های شهید شوشتری برای موضوع درس در واقعیت روی زمین بسیار ملموس، نسبت به صحبت های برخی اساتید، منطقی و اجرایی تر بود.

 

امروز پدر خود را از دست دادیم/ حسین اسماعیل‌زهی از بزرگان طوایف بلوچستان


در برخی مناطق سیستان و بلوچستان به دلیل محرومیت زیاد مردم، حتی ازدواج‌ها و طلاق‌ها ثبت نمی‌شود و اگر شوهر زنی بمیرد، آن زن نمی‌تواند ثابت کند که شوهر خود را از دست داده تا تحت پوشش قرار بگیرد. در منطقه ما 346 زن بی‌سرپرست بدون هیچ کمکی و در نهایت محرومیت زندگی می‌کردند.

 

من اوضاع و احوال آن‌ها را با رئیس کل دادگستری استان در میان گذاشتم و با هم به خدمت سردار شوشتری رفتیم. وقتی او از جریان باخبر شد، با ناراحتی زیاد به ما گفت: هرچه زودتر آن‌ها را تحت پوشش کمیته امداد قرار دهید و برای‌این کار هم هیچ احتیاجی به آوردن مدارک نیست.

 

شوشتری به ‌اینجا نیز اکتفا نکرد و دستور داد تا برای آن‌ها اشتغال‌ایجاد شود و امروز همان زنان بی‌سرپرست، تحت پوشش و حقوق‌بگیر کمیته امداد هستند و شخصا دستور رسیدگی به وضعیت زندگی زنان بی‌سرپرست، کودکان یتیم و خانوادهای محروم منطقه را می‌داد و در زمان شهادت او وقتی من از زاهدان به منطقه کورین برگشتم دیدم که زنان 70ساله به همراه کودکان، در شهادت او گریه می‌کردند و می‌گفتند امروز پدر خود را از دست دادیم.

 

سردار مرتضی قربانی/جنگ تن به تن با سرهنگ جاسم


در عملیات والفجر عراقی ها در محاصره ما بودند. آن ها در شرایطی بودند که تسلیم نمی شدند و منتظر پشتیبانی بودند. آن جا شاهد بودم که شهید شوشتری با شجاعت علیه چند گروه عراقی وارد عمل شد و موفق هم بود.


پس از آن خود شوشتری برایم تعریف می کرد که «اسلحه کلت همراهم بود که فشنگ هایش تمام شده و دستم خالی بود که با سنگ به صورت عراقی ها می زدم تا توانستم از آن ها اسلحه به غنیمت بگیرم» شوشتری با مقاومت خود سرانجام توانست تعدادی از آن ها را به اسارت درآورد و معتقدم نحوه حضور عملیات شوشتری آن جا یک معجزه بود.


شوشتری در همین محور با فرمانده واحدهای عراقی سرهنگ جاسم( پسرخاله صدام) که آن جا در محاصره بودند به صورت تن به تن درگیر شد و با قنداقه اسلحه اش فک او را شکست. سرهنگ جاسم پس از آن به علت خونریزی در یکی از بیمارستان ها درگذشت.


پیش از آن درگیری و آن هنگام که سرهنگ جاسم در محاصره بود، صدام مدال شجاعت «رافدین» را که بالاترین نشان شجاعت عراق بود به همراه پست وزارت دفاع را به او از طریق بی سیم اعطا کرد که سرانجام توسط سردار شوشتری به درک واصل و مدال رافدین به مدال اسفل السافلین جهنم تبدیل شد و در واقع جاسم و صدام آرزوی افتخار را با خود به گور بردند.

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.