به گزارش فرهنگ نیوز، دانشجویان دانشگاه تهران در حمایت از آیتالله نمر و محکومیت حکم اعدام این روحانی برجسته انقلابی گردهمایی بزرگ "اعدام حقیقت" را برگزار میکنند.
این مراسم ساعت ۱۴:۳۰ روز یکشنبه ۲۷ مهرماه در تالار شیخ انصاری دانشکده حقوق و علومسیاسی دانشگاه تهران به همت انجمن اسلامی دانشجویان مستقل این دانشگاه برگزار میشود.
حسن رحیمپور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در برنامه "اعدام حقیقت" سخنرانی خواهد کرد و تعدادی از شخصیتهای سیاسی و نمایندگان مجلس حضور مییابند.
به نقل از راشاتودی، این هواپیما از نوع بوئنیگ X-۳۷B بوده و با هدف توانایی گشت زنی در مدار زمین طراحی و ساخته شده است.
هنوز جزئیات عملیاتی که این هواپیما به موجب آن دو سال در مدار زمین بوده فاش نشده اما آنچه مسلم است جاسوسی و جمع آوری اطلاعات اصلی ترین برنامه این هواپیما است که بعد از گذراندن بیش از ۶۷۰ روز در فضا، در جنوب کالیفرنیا به زمین نشسته است.
این هواپیما بی سرنشین که البته بیشتر شبیه فضاپیما است در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۲ آخرین عملیات خود را آغاز کرده بود. در ابتدای سال جاری میلادی گزارش هایی در مورد این وسیله جاسوسی منتشر شده و اعلام شده بود که ممکن است هدف از ساخت آن آزمایش توانائی های فضائی پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) بوده باشد.
پروژه X-۳۷B ابتدا در ناسا شروع شد و سپس در سال ۲۰۰۴ به وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا منتقل شد. تست پرتاب X-۳۷B در تاریخ هفتم آوریل ۲۰۰۶ در پایگاه نیروی هوایی ادواردز انجام گرفت. این پرنده بیخلبان مارس سال ۲۰۱۰ توسط نیروی هوایی آمریکا به طور جدی به جو فرستاده شد.
پنتاگون مستمراً از توضیح درباره ماموریت آن سر باز زده است اما مشتاقان امور فضایی ملاحظه کردهاند که مسیر حرکت آن به گرد زمین تقریباً بر مسیر ماهواره تحقیقاتی تیانگونگ-۱ چین منطبق است.
حدس های زیادی هست که X-۳۷B مشغول شنود این واحد تحقیقاتی (تیانگونگ) است. دکتر "دیوید بیکر" سردبیر مجله پرواز فضایی میگوید:"نظارت فضا به فضا فصلی به کلی جدید است که با مجموعه ای از حسگرهای دقیق ممکن می شود. و فکر میکنیم X-۳۷B احتمالاً از آنها برای رصد ایستگاه فضایی نوپای چین بهره میبرد".
در چین مرزها مبهم هستند و بعد نظامی برنامه های فضایی غالب است X-۳۷B همچنین به عنوان سفینه "آزمون جوی" نیز شناخته میشود. این هواپیما شبیه یک شاتل فضایی کوچک است و میتواند در بازگشت در فرودگاه به زمین بنشیند، یعنی همان کاری که فضاپیمای سرنشین دار ناسا پیش از بازنشستگی اش در ژوئیه ۲۰۰۹ انجام داد. این سفینه رباتیک نیروی هوایی که توسط بویینگ ساخته شده است، تقریباً ۲۹ فوت (پا) معادل ۹ متر طول دارد و حجم مخزن آن نزدیک یک خودروی ون کوچک است.
هرچند که گفته می شود این هواپیما به اجرای آزمایش در زمینه فناوری های نوین مشغول بوده اما حقیقت مورد دیگری است و کارشناسان اطلاعاتی فاش ساختهاند که پهپاد موسوم به X-۳۷B برای حمل ماهوارههای سری و حسگرهای ویژه جاسوسی به فضا مورد استفاده قرار میگیرد.
به نوشته نیویورک پست، با وجود پهپاد X-۳۷B پنتاگون دیگر نیازی به تکیه بر ناسا و نیروی انسانی در این زمینه نخواهد داشت.
این پهپاد قادر است با کمک یک فروند راکت به دور مدار چرخیده اما همانند یک هواپیمای متعارف بر باند فرودگاه فرود می آید.
وی در طول سالهای خدمتش مسئولیتهای فراوانی از جمله فرماندهی تیپ مستقل ۳۳ المهدی، فرمانده لشکر ۱۹ فجر، فرماندهی نیروی زمینی سپاه را بر عهده داشته و اکنون سمت معاون بازرسی قرارگاه خاتم الانبیاء را عهده دار است.
آنچه پیش روی شماست گوشه ای است از خاطرات سردار اسدی از روزهای حضورش در جنگ تحمیلی که اینگونه روایت میکند:
من با اینهایی که اصرار دارند فقط موفقیتهای جنگ روایت شود مخالفم. خوب، انقلابی مردمی پیروز شده، هنوز پایههایش محکم نشده که جنگی راه افتاده و مردم با اشتیاق آمدهاند از انقلاب اسلامی و وطنشان دفاع کنند. طبیعی است که اوایل در خیلی از موارد باید آزمون و خطا صورت میگرفت تا بچههای جنگ تجربه کسب کنند. از آن گذشته، تا ضعفها و شکستها گفته نشود، توفیقها و پیروزیها معنا نخواهد داشت.
یکی از این آزمون و خطاها در اوایل جنگ، طرحهای آبی بود، چند ماهی از جنگ میگذشت که اعلام کردند برویم گلف و در جلسه مهمی شرکت کنیم. آقای شمخانی که آن موقع فرمانده سپاه خوزستان بود، با حرارت و هیجان از باز کردن قریبالوقوع دریچههای سد میگفت و این که خیلی از نخلستانها زیر آب میرود و تلمبههای لب رودخانه را آب خواهد برد. تاکید داشت تا باز کردن دریچههای سد، کسی غیر از حاضرین در جلسه نباید از این طرح باخبر شود. با همان لهجه جنوبیاش، آمرانه میگفت: «مو نمیدونم. شما باید خودتون کاری کنید که غافلگیر نشید!».
سریع برگشتم فارسیاست که برای مقابله با آب برنامهریزی کنم. هنوز به مقر خودم نرفته بودم که پرویز صفری، از بچههای تهران، پرسید: «حاجی، چه خبر از آب؟»
-آب؟! چه آبی؟!
-همین آب سد دیگه که قراره بیاد زیر پامون!
-کی گفته؟کدوم سد؟
-ای بابا، من از مهدی ماهیگیر شنیدم، ولی همه میدونن!
از معایب مردمی بودن جنگ، یکی هم این بود که خبرها قبل از آنکه اتاقهای فرماندهی برسد، بین نیروهای عادی میپیچد. به هر حال، به اتفاق خودم رفتم و نقشه منطقه را باز کردم تا روستایی را پیدا کنم که هم به آن دسترسی داشته باشم و هم ارتفاعاتش از سطح دریا از بقیه جاها بیشتر باشد. با نزدیک کردن چشمها به نقشه و دقیق شدن محل را پیدا کردم؛ روستای شهرمان با ارتفاع ۱۴ متر از سطح دریا.
وسایل و امکانات را موقتأ به آنجا منتقل کردیم. به قایقها طنابهای بیست متری بستیم و گره زدیم به بالاترین نقطه نخلها که وقتی آب آمد، بالا بماند و غرق نشود و بتوانیم با کشیدن طناب، پیدایشان کنیم.
چند روز گذشت و خبری از آب نشد تا بالاخره بعد از یک هفته آب رودخانه کارون، چند متری بالا آمد، رفتم گلف که بپرسم بالاخره طرح آبی چه شد، گفتند محاسبه ما این بود که با باز کردن دریچههای سد، چند برابر آب کارون، بالا میآید و همه جا را آب میگیرد، ولی بستر رودخانهها، آب را کشیده بود داخل و بقیه را برده بود دریا و همین طرح عملا هیچ تأثیری نداشت.
با شکست این طرح، در عرض چند هفته دو طرح دیگر هم اجرا شد. طرح اول، بستن آب رودخانه با گذاشتن کانتینرهای دوازدهمتری پر از سنگ بود. با جرثقیل، کانالها را بلند میکردند و میگذاشتند کف رودخانه و با بولدوزر، خاک میریختند روی آن کانتینر دوم که آمده بود کف رودخانه، فشار آب دو تاش را غلتانده بود توی آن و با خودش برده بود!
طرح بعدی، پمپاژ آب از کارون به آن طرف رودخانه، به سمت عراقیها بود. قرار بود وقتی آب، زیر پای عراقیها افتاد، ما دنبالشان کنیم و هر چه میتوانیم از آنها تلفات بگیریم. به نیروها آمادهباش دادم که به محض راه افتادن آب به طرف عراقیها دنبالشان کنیم.
ساعت یک نصفه شب دیدم بچهها با شلوارهای تا سر زانو خیس و پر از شُل و گل، وسایلشان را گذاشتهاند روی کول و یکییکی میآیند. مقر. آب، به جای رفتن به سمت عراقیها آمده بود توی سنگرهایشان و مجبور شده بودند برگردند!
البته اجرای ناموفق این طرحهای آبی، که بین بچههای شوخ به طرحهای آبکی معروف شده بود، مقدمهای بود برای عملیاتهای موفق آبی- خاکی که در سالهای بعدی جنگ انجام شد و دنیا را به شگفتی واداشت.
به گزارش فرهنگ نیوز ، تمام عمر مان باید در پی گوهر های نابی باشیم که بهانه های حضرت حق برای خلقت اند، اما این گنجها در کنار ما وجود دارند و بهره ما اندک،فرماندهانی همچون پاسدار شهید حسین قنبری نودهی فرمانده گروه چریکی جندالله که عاشقانه زرق و برق دنیا را رها کردند و به سوی وصال با پروردگارشان شتافتند ،به مناسبت ایام شهادت این شهید عزیز مطالب زیر تقدیم مخاطبان گرامی می شود، باشد که گوچه چشمی به ما بیندازند.
آغاز حیات طیبه تا شهادت
پاسدار شهید حسین قنبری نودهی در سحرگاه پانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۴۴ در روستای نودهک از توابع شهرستان نکا در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود ،شهید قنبری از همان دوران کودکی با عشق به اهل بیت و با زمزمه های عاشقانه مادر رشد و پرورش یافت و به ایام جوانی پا گذاشت در آن سالها تحت تأثیر حرکت انقلاب اسلامی به صف انقلابیون پیوست و همراه با دیگر بچه های روستا به مبارزه با طاغوت پرداخت ، با شروع جنگ تحمیلی در زمره اولین گروههای اعزامی به جبهه در صف جهادگران با عنوان مقدس بسیجی به جبهه اعزام شد و پس از مجروحیت در این دوره خلعت مقدس پاسداری را برتن کرد و در شهرهای عملیاتی پاوه ،سنندج و سردشت خدمت نمود.
در این دوره ،حسین به دلیل علاقه و روحیاتش از سوی فرماندهان به عنوان فرمانده گروه چریکی جندالله در منطقه سردشت انتخاب شد ، روح عرشی شهید قنبری نودهی بیقرار وصل پرودگار و دوستان شهیدش بود ،این را از نورانیت شبهای مناجاتش در ایام شهادتش نقل کرده اند و سرانجام این شهید بزرگوار در ۲۰ مهرماه ۶۱ مزد مجاهدتهایش را گرفت و در اثر اصابت گلوله مستقیم در ارتفاعات سردشت آسمانی شد و به عرشیان پیوست.و سرانجام اولین شهید روستای نودهک، حسین قنبری نودهی همچون ارباب بی کفن حسین (ع) در روز عاشورا به خاک سپرده شد.
نماز اول وقتش هیچ گاه ترک نمی شد
مادرش از ویژگی های حسین نقل می کند :حضور مستمر و همیشگی در نماز جمعه داشت و سفارش می کردقرآن را با معنی بخوانید تا دلچسب باشد.اهل دعای کمیل و زیارت عاشورا بود و خودش هم مداحی می کرد ، نماز اول وقتش هیچ گاه ترک نمی شد .
شجاع و نترس بودن، اهل کار و تلاش و خیلی چیزهای دیگر که الان یادم نیست. همه اینها باعث شده بود تا ما حسین را نشناسیم ولی خدا حسین را شناخت و او به مراد دلش رسید. یادم است با پدرش به مشهد رفته بودیم صبح جمعه حسین لباسهایش را پوشید و راهی نماز جمعه شد بچه های دیگر هم بودند اما او تنها رفت.
دستگیری از پیر زنی که همه او را می رنجاندند
دوستان و همرزمان شهید نقل می کنند: پیرزنی فقیر در یکی از روستاهای مجاور پادگان سردشت زندگی می کرد که وقتی از خانه بیرون می آمد مردم او را اذیت می کردند. شهید قنبری با لباس نظامی کارهای پیرزن را انجام می داد و برای او خرید می کرد، این کارش باعث شده بود کسی پیر زن فقیر را دیگر نرنجاند.
دیوار چینی دور پادگان شروع شده بود و همه کمک می کردند. حسین که بنایی را بلد بود با پای برهنه از بالای چوب بست به زمین می آمد و بلوک سیمانی و سنگ را می گرفت و می برد بالای چوب بست و دیوار می چید و سفارش به اجر اخروی و ثواب بسیار می کرد.
آرزو دارم اولین شهید روستا شوم
دو سه شب مانده بود به عملیات، بچه ها همه دور هم نشسته بودند و همه داشتند آرزوهایشان را به دیگران می گفنتند. همه کنجکاو شده بودند که بدانند آرزوی حسین چیست. یکی از بچه ها از ایشان سوال کرد و ایشان جواب دادند که دو آرزو دارد یکی اینکه اولین شهید روستا شوم و دوم اینکه صورت نورانی امام خمینی (ره) را ببینم.
وصیتنامه شهید حسین قنبری
درتشییع جنازه ام شرکت نکند کسی که جدی به اسلام پایبند نیست
سلام و درود فراوان به امام زمان و نائبش امام خمینی و روحانیت مبارز و ملت قهرمان و شهید پرور ایران و سلام بر تمام اسلام خواهان که در پیشبرد انقلاب و جهانی نمودن آن جهاد می کنند و مرگ با خفت و خواری و پستی و زبونی بر آنکس باد که در تشییع جنازه من شرکت می کند و یا به اقوام من تبریک می گوید اما به طور جدی پایبند به اسلام و قرآن نیست.
انسان اگر در راه خدا کشته نشود از حیوان نجس تر است
ای کسی که از مرگ می ترسی و خود را در این سرزمین آتش و خون به خواب خرگوشی و چپاول گری مردم زده ای ،هیچ می دانی که فضیل این انقلاب و شهادت در آنچه بزرگ است،از من بشنو که هیچ ارزش نداری ،مگر اینکه شهید شوی چون انسان شهید نشده مردار است یعنی نجس تا جائی که هیچ کس حتی زن و فرزند و خواهر و برادرت هم نمی توانند به تو دست ببندند،مگر اینکه بعد از تماس به جسد تو غسل کنند و پاک شوند اما شهید را هر کس می تواند دست زند و شهید پاکترین موجود می باشد.پس هر چه زودتر به استقبال جهاد و شهادت در راه خدا برو تا سلول و مولکول ذره به ذره گوشت و خون و استخوانت پاک و منزه و خداگونه شود.
آری انسان در راه خدا کشته نشود از حیوان پست تر و نجس تر است،چون دست زدن به حیوان مرده احتیاج به غسل ندارد،اما دست زدن به انسان مرده(نه شهید شده) احتیاج به غسل دارد تا دوباره پاک شوند پس انسان در راه خدا کشته نشود پست تر از حیوان است.
برادران و خواهران ازدواج را به تأخیر نیاندازید
اکنون وصیت نامه ای را تقدیم حضور حق طلبان میکنم که اگر جنازه مرا تشییع کردند بیشترین شعارشان (خدایا خدایا تا انقلاب مهدی ترا به جان مهدی(عج)خمینی را نگهدار)باشد،که روح شهیدان را شاد سازد و دیگران اینکه خواهران و برادرانی که موقعیت ازدواج دارند هر چه زودتر ازدواج کنند تا به نعمت بزرگ الهی در روی زمین دست یابند و فساد را از جامعه نو بنیاد اسلامی ریشه کن کنند و نگویند و بهانه نتراشند که نمی توانم خرج زن و بچه را تأمین کنم و با خواهران نگویند فلانی شغل و در آمدی ندارد که بتواند خرج زندگی را تعیین کند.
چون پیامبر اکرم(ص)می فرماید:هر کس که از تر س معاش (خرج زندگی)ازدواج نکند،به وجود خدا منکر است یعنی این قبیل افراد کمونیست هستند که اعتقاد به خداوند ندراند پس جای این اشخاص دوزخ است،پس اولیای مجردها بفکر متأهل کردنشان باشند و به موقع آنها را از این نعمت بزرگ الهی دنیا بهره مند سازند.راستی از همه مهمتر این که به برادری با هم رفتار و زندگی کنند.
سلاح مؤمن دعا و نیایش است
وحدت کلام را جدی بگیرند و به خواسته قرآن عمل کنند که می فرماید:و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا)و همچنین امام را تنها نگذارید و به خواسته پیامبر(ص)عمل کنید که می فرماید:إنی تارک فیکم الثقلین،کتاب الله و عترتی)چون امام از عترت رسول خداست(ص) و تنها گذاشتن او زیر پا گذاشتن وصیت پیامبر اکرم(ص)است و از همه می خواهم که روز جمعه از کار و کاسبی دست بر دارند و به میعاد عاشقان الله قرارگاه نماز جمعه محل خود بشتابند که روزی خدا در آن است و در دعای کمیل مسجدشان شرکت کنند که سلاح مؤمن در برابر خدا دعاست و نیایش است.
ما هر چه ضربه خوردیم از این بی تفاوت ها بوده
از انجمن اسلامی تمام منطقه ،و تمام مکانها می خواهم که وظیفه خود را بطور جدی عمل کنند که رسالت انبیا را به دوش دارند و بی تفاوت نباشند که نیستند ،و بی تفاوت ها را به مسائل آشنا سازند و آنها را به حق دعوت کنند که چون استاد مطهری فرمودند:که ما هر چه ضربه خوردیم از این بی تفاوت ها بوده که به دین ما ضربه زدند آنطور نباشد که امر به معروف و نهی از منکر نکنید تا خدای نخواسته باعث سقوط کشور اسلامی شود که چون امام صادق(ع)می فرماید:ملتی که امر به معروف و نهی از منکر نکنند،هیچگاه رنگ سعادت و خوشبختی را نخواهند دید.
خواهش من از بیسوادان این است که مبارزه با بیسوادی را جدی بگیرند و نهضت سواد آموزی را تنها نگذارند و به فرموده امام و رهبرشان عمل کنند که می فرماید:برادران و خواهران ایمانی برای این نقیصه درد آور بسیج شوید ریشه این نقص را برکنید)و خواهش دیگر من از خودم و خویشان این است که حرکت همانطوری باشد که بنده را در بین شهدا در بهشت شاد کنید
از همه به خصوص مادر و پدر و برادران و خواهران می خواهم که هیچگاه در مرگ من گریه نکنند ، شاد و خوشحال باشند تا دشمنان خدا هر چه بیشتر از این انقلاب بترسند و شما باید خالصانه و با اعتقاد کامل به دین اسلام رسالت شهیدان را بر دوش کشید و هیچگونه خدشه و سستی به خود راه ندهید تا خدا را راضی کنید. دیگر عرضی ندارم به غیر از سلام و دعا به پدر و مادر خود و سلامتی مسلمانان جهان و جهانی شدن انقلاب اسلامی و السلام خدا یار و نگهدار شما باشد.
منبع:رزمندگان شمال