علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه
علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم(درمحضر آیت الله بهجت)


صالحین شهید حصاری سناردک/
سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم
مرحوم حضرت آیت الله بهجت(ره) در توصیه ای فرمودند:" ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد".

روح ملکوتی اُسوه عارفان ، عالم ربانی ، فقیه صمدانی و مرجع تقلید شیعیان جهان حضرت آیة الله العظمی محمد تقی بهجت « رحمة الله علیه » بعد از ظهر روز یکشنبه 27 اردیبهشت 1388 به ملکوت اعلی پیوست. این عالم ربانی و عارف بالله در بیانات،دستور العمل ها و توصیه های خود همواره بر توجه به وجود مقدس امام زمان(عج)، ترک نکردن دعای تعجیل فرج آنحضرت و مراقبت از اعمال و رفتار در محضر امام عصر تاکید داشتند. در ادامه بخش هایی از بیانات عارفانه ایشان در راستای عشق به امام زمان (عج) را می خوانید: سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم امام زمان (عج) (عینُ النّاظره و اُذُنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و یَدُهُ الباسطَه: چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشادۀ خداوند) است. [در محضر بهجت:1/22] در رؤیت امام (علیه السلام) مقابله و محاذات شرط نیست؛ بلکه هر جا نشسته، بر اَرَضین سُفلی و سماوات سبع و مافیهنَّ و ما بینهنَّ اِشراف دارد. [در محضر بهجت:1/41]سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم! [در محضر بهجت:1/91] به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود. [در محضر بهجت:1/102] لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد. [در محضر بهجت:1/187] ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد. [در محضر بهجت:1/311] دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است. [در محضر بهجت:1/363]در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان (عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد! [در محضر بهجت:1/247] با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ الله الناظرة است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟![در محضر بهجت:1/89] هر چند حضرت حجت (عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی - هر چند ضعیف - خدمتش می فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم! [در محضر بهجت:1/364] علایمی حتمیّه و غیر حتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده اند. ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد! لازمۀ این مطلب آن است که در بعضی علایم، بَداء صورت می گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق می افتد. [در محضر بهجت:2/421] انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست! انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست! [در محضر بهجت:2/366] چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است! [در محضر بهجت:2/366] خداوند کام همۀ شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج) شیرین کند! شیرینی ها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است. [در محضر بهجت:2/18] آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمان ها و مصلح حقیقی: حضرت حجت (عج) دعا کنیم؟![در محضر بهجت:2/38] مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد. [در محضر بهجت:2/101] افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند! [در محضر بهجت:2/118] هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک! [در محضر بهجت:2/133] امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزیرۀ خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد. [در محضر بهجت:2/179] قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آن جا هست! [در محضر بهجت:2/179] به یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود! [در محضر بهجت:2/188] اگر به قطعیّات و یقینیّات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی می بریم که از کدام یک از کارهایی که کرده ایم قطعاً حضرت امام زمان (عج) از ما راضی است؛ و از چه کارهایمان قطعاً ناراضی است. [در محضر بهجت:2/250] به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه. [در محضر بهجت:2/324] آری، تشنگان را جرعۀ وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشنۀ معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آن که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟![در محضر بهجت:2/369] [ائمه (علیهم السلام)] فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید! [در محضر بهجت:2/400] تا رابطۀ ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطۀ ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.[فیضی از ورای سکوت:65] روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.[گوهرهای حکیمانه:115] چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد![نکته های ناب: 90] هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (علیه السلام)] – که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم! [در محضر بهجت:2/27] از گناه ما و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت [حضرت حجّت (علیه السلام)]، هزار سال در بیابان ها در به در و خائف است! [در محضر بهجت:2/44] خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطۀ فیض، یعنی فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد. [در محضر بهجت:2/119] خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم! [در محضر بهجت:2/120] با این که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصی، امر اختیاری ما است – به خلاف ظهور و فرج عمومی - با این حال چرا به این اهمّیت نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم؟![در محضر بهجت:2/134] کار آفتاب، اِضائه [نورافشانی] است هر چند پشت ابر باشد. حضرت صاحب (عج) هم همین طور است، هر چند در پس پردۀ غیبت باشد!... چشم ما نمی بیند، ولی عده ای بوده و هستند که می بینند و یا اگر نمی بینند، ارتباطی با آن حضرت دارند. [در محضر بهجت:2/134] آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولیّ عصر (عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟![در محضر بهجت:2/181] ای کاش می نشستیم و دربارۀ این که حضرت غائب (علیه السلام) چه وقت ظهور می کند، با هم گفتگو می کردیم، تا لااقلّ از منتظرین فرج باشیم! [در محضر بهجت:2/188] اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟![در محضر بهجت:2/256] هرکس که در خواب یا بیداری به حضور امام عصر(عج)مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید! با این که به ما نه وحی می شود نه الهام، به آن واسطه ای که به او وحی و الهام می شود توجه نمی کنیم؛ در حالی که در تمام گرفتاری ها – اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی - می توان به آن واسطۀ فیض [حضرت حجّت (علیه السلام)] رجوع کرد. [در محضر بهجت:2/271] حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید! [در محضر بهجت:2/299] راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقۀ زبان... بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه. [در محضر بهجت:2/347] آیت الله بهجت همچنین در پاسخ به پرسشی که از ایشان سوال شد" این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجّت بن الحسن العسکری (عج) می باشم، از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم! چنین فرمودند:"زیاد صلوات، اهدای وجود مقدّسش نمایید، مقرون با دعای تعجیل فرجش؛ و زیاد به مسجد جمکران مشرّف شوید، با ادای نمازهایش". [به سوی محبوب:59] ما طلاب باید در این فکر باشیم که چگونه می توانیم یک امضا و تأییدی از مولایمان حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) بگیریم؟! یعنی چگونه درس بخوانیم، و چگونه رفتار کنیم، که مولایمان ما را امضا و تأیید کند؟![بهجت عارفان:202]



واکاوی حادثه 18تیر 78؛ ترقی: مخالفان رهبری شیب ملایم تضعیف را پیش گرفتند/ محاکمه خوئینی‌ها خط قرمز اصلاحات بود.

واکاوی حادثه 18تیر 78؛

ترقی: مخالفان رهبری شیب ملایم تضعیف را پیش گرفتند/ محاکمه خوئینی‌ها خط قرمز اصلاحات بود

اهداف آن‌ها کم کردن اختیارات و فعالیت‌های رهبری و سلب کارآیی لازم و ضعیف نشان دادن مقام معظم رهبری در قدرت در مقایسه با امام (ره) بود. برای رسیدن به این هدف، سال‌ها کار کردند و برای رسیدن به چنین شرایطی، شیب ملایمی را دنبال کردند.

به گزارش گروه سیاسی-فرهنگ نیوز، حمید رضا ترقی نماینده مجلس پنجم فردی است که به نمایندگی از مجلس در دادگاه روزنامه سلام حاضر شد وکیفرخواست شکایت نمایندگان از موسوی خوئینی‌ها راارئه داد. گفتگو با وی از این جهت که خود در متن جریان دادگاه‌ها حضور داشت واز نزدیک مسائل را دنبال می‌کرد، در کنار تحلیلی که از ریشه‌های جریان 18 تیر می‌دهد بسیار با اهمیت است.

متن کامل مصاحبه با حمیدرضا ترقی برای نخستین بار توسط فرهنگ نیوز منتشر می‌گردد.

-چه عواملی را در شکل‌گیری حوادث تیر 78 مؤثر می‌دانید؟

قبل از این‌که به این سؤال پاسخ داده شود، باید به این قضیه به شکل دیگری نگاه کرد و ریشه، دلیل‌ها و عوامل تاریخی آن را در سال‌های گذشته بررسی کرد. می‌توان گفت کلید اصلی وقایع سال 78، از سال 68 و بعد از تعیین جانشینی حضرت امام (ره) درمجلس خبرگان شروع شد.

در خبرگان، افرادی بودند که با انتخاب مقام معظم رهبری مخالفت داشتند و بعد از آن جلسه تاریخی 14 خرداد شاهد بودیم که طی 10 سال، در جریانی حضور پیدا کردند که نسبت به نظام و انقلاب و به‌ویژه رهبری، نقش سازمان‌دهی مخالفان را به‌عهده داشتند.

اهداف آن‌ها کم کردن اختیارات و فعالیت‌های رهبری و سلب کارآیی لازم و ضعیف نشان دادن مقام معظم رهبری در قدرت در مقایسه با امام (ره) بود. برای رسیدن به این هدف، سال‌ها کار کردند و برای رسیدن به چنین شرایطی، شیب ملایمی را دنبال کردند.

در مرحله اول باید نگاه جامعه نسبت به جایگاه ولایت‌فقیه استحاله می‌شد. این روند را دولت کارگزاران به‌عهده گرفت. دیدگاه کارگزاران به جامعه و مسائل فرهنگی، نگاهی لیبرالی بود و بسترسازی که در دولت کارگزاران صورت می‌گرفت، برای تغییر نظام ارزشی جامعه و استحاله فرهنگی بود. درحقیقت مسیری که آنان می‌رفتند به این هدف ختم می‌شد.

آقای هاشمی رییس دولت، در مصاحبه‌های متعددی به این مطلب اشاره می‌کرد که بستر روی کار آمدن آقای خاتمی و دولت اصلاحات را ما فراهم کردیم.

بنابراین قبل از این‌که دولت اصلاحات بر جامعه حاکم شود، فضای تغییر در نظام ارزشی ما شکل گرفته بود. دین در عرصه سیاسی- اجتماعی کشور، جایگاه و موقعیتی نداشت و آزادی لیبرالیستی در جامعه شکل گرفته بود. تغییر ذائقه مردم به مصرف‌گرایی و تجمل‌گرایی و اشرافی‌گری، سفر به دبی، ترکیه و آنتالیا به‌جای سفر به عتبات، تغییر دکوراسیون دفترها و ماشین‌های گران‌قیمت مسوولان، همگی نشان از تغییر سبک زندگی داشت. در این میان روزنامه همشهری نقش مهمی در تغییر فرهنگ عمومی داشت. حاکمیت سرمایه بر فضای جامعه، برتری ثروت بر علم و دین و اهتمام به توسعه فیزیکی فضاهای فرهنگی به‌جای توجه به محتوا با شکل‌گیری فرهنگسراها توسط شهرداری تهران و دورکردن مردم از مسجدها، معماری اسلامی جای خودش را به معماری غربی داد و در تهران که به‌عنوان ام‌القرای اسلام بود، نمادی از اسلام دیده نمی‌شد. این سبک زندگی طبیعتاً به مردم نیز انتقال یافت و ذائقه مردم را تغییر داد. در چنین فضایی طبیعی است که زمینه رشد اصلاحات در کشور فراهم می‌شود که به‌دنبال آن سکولاریسم، سکولاریزه کردن و دموکراتیزه کردن کشور است و در نهایت منجر به رشد و توسعه لیبرالیسم فرهنگی می‌شود.

در چنین شرایطی در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری هفتم، نیروهای انقلابی و دلسوز در مقابل استحاله فرهنگی و نظام ارزشی موجود، در قبال آینده سیاسی کشور، احساس مسوولیت جدی می‌کردند و آقای ناطق نوری را که همه علما و مراجع و شخصیت‌های دینی و مجموعه نیروهای مذهبی پشتوانه او بودند، به‌عنوان نامزد جریان انقلاب معرفی کردند و تقریباً همه مجلس پنجم به‌جز نمایندگان کارگزارانی مجلس که 90 نفر و طرف‌دار خاتمی بودند، برای او فعالیت می‌کردند.

فضای حاکم بر جامعه دو قطبی شد و فضای بسیار پیچیده در عرصه سیاسی کشور شکل گرفت و این‌طور القا شد که آقای ناطق مدافع وضع موجود است و طرف مقابل، منتقد و منجی است. آقای خاتمی با سوار شدن بر این موج توانست رأی مردم را به‌دست آورد. دشمنان انقلاب نیز سعی کردند این پیروزی را به پیروزی جریان لیبرالی و دموکراسی‌خواه علیه نیروهای مذهبی تلقی کنند و این‌طور وانمود کنند که با پیروزی اصلاحات، در حقیقت جمهوری اسلامی شکست خورده است. البته با تیزبینی و درایت مقام معظم رهبری، نقشه‌ها و خیال‌بافی‌های دشمنان که درصدد سوءاستفاده از این فضا بودند، نقش بر آب شد و رهبر معظم انقلاب در پیام خود حضور مردم در انتخابات را به‌عنوان ستاره درخشانی در تاریخ انقلاب دانستند و به ملت و آقای خاتمی تبریک گفتند.

* اصلاح قانون مطبوعات مقاومت در مقابل شارلاطانیزم مطبوعاتی بود

شرایط موجود در جامعه از دوم خرداد به بعد، نیروهای انقلابی را به فکر واداشت که آسیب‌شناسی درباره انقلاب داشته باشند و بررسی کنند که چه مسایلی باعث بروز چنین وضعیتی شد و چرا اینچنین تغییر و تحول در نظام سیاسی کشور اتفاق افتاد؟ در حقیقت بعد از 2 خرداد 76، شرایطی در فضای سیاسی اجتماعی کشور شکل گرفت که جامعه را با سرعت زیادی به‌سمت لیبرالیسم و ترویج فرهنگ غربی پیش برد. مجلس در برابر چنین فضایی احساس وظیفه کرد باید مقابل این جریان ایستادگی کند که نمود اصلی آن در مطبوعات بود.

مجلس پنجم طرح اصلاح قانون مطبوعات را در دستور کار قرار داد که بتواند با براندازی نرمی که از طریق مطبوعات در فضای کشور شروع شده بود، مقابله کند. این طرح درحقیقت مقاومتی بود مقابل شارلاطانیزم مطبوعاتی که دولت به آن دامن می‌زد. فضای بی‌بند و بار مطبوعاتی شکل گرفته بود که در این میان ضعف قانون مطبوعات، دست نیروهای نظارتی را برای جلوگیری از این روند بسته بود.

برخورد با روزنامه سلام و استیضاح آقای عبدالله نوری وزیرکشور، از کارهای دیگر مجلس پنجم در دوران اصلاحات بود. درحقیقت مجلس تلاش می‌کرد از پروژه‌ای جلوگیری کند که سعی در استحاله کردن فرهنگ انقلابی مردم داشت.

-دولت در این جریان چه هدفی را دنبال می‌کرد؟

 فتح سنگر به سنگر، درواقع یکی از استراتژی‌هایی بود که دولت اصلاحات، در درجه اول برای ایجاد دوگانگی قدرت درکشور دنبال می‌کرد و دنبال این هدف بود که یک‌پارچگی قدرت درکشور را از بین ببرد. این مقدمه‌ای بود برای این‌که فضا را طوری رقم بزنند که از قدرت و اختیارات رهبری کاسته و به قدرت و اختیارات رییس‌جمهوری اضافه شود.

با همین هدف بود که لایحه‌های دو قلوی دولت اصلاحات ارائه شد. در این لایحه تضعیف اختیارات رهبری و افزایش قدرت رییس‌جمهور به‌عنوان هدف اصلی آن مطرح شد.

* پروژه تضعیف رهبری؛ مرحله اول: تخریب و تضعیف وزارت اطلاعات

اما برای دست‌یابی به این هدف لازم بود ابتدا به تک‌تک منابعی حمله شود که قدرت رهبری را در کشور تثبیت می‌کرد. قدم اول تخریب چهره و تضعیف وزارت اطلاعات بود که با برنامه‌ریزی قبلی، طرح قتل‌های زنجیره‌ای را پی‌ریزی کردند تا عملاً فضایی را در جامعه به‌وجود بیاورند که وزارت اطلاعات چهره مطلوبی در میان مردم نداشته باشد و باعث سلب اعتماد مردم از چنین نهادی شدند تا این نهاد نتواند تحلیل درستی از فعالیت‌های اصلاحات و برنامه‌های بعدی آن‌ها مثل مرکز استراتژیک نهاد ریاست‌جمهوری و اقدام‌های دیگرشان داشته باشد.

* پروژه تضعیف رهبری؛ مرحله دوم: خدشه به نیروی انتظامی

در قدم بعدی نوبت به نیروی انتظامی رسید که تشکیلاتی وابسته به رهبری است. تلاش برای این‌که نیروی انتظامی به‌سمت ناکارایی سوق داده شود. برای این منظور قضیه کوی دانشگاه را راه انداختند و با درگیر کردن این نیرو با دانشجویان و ایجاد قضیه لباس‌شخصی‌ها درکوی دانشگاه که البته وابسته به خودشان بودند، وجهه نیروی انتظامی را خدشه‌دار کردند. البته در این ماجرا ابتدا نیروی انتظامی دخالت نکرد و سعی کرد با تذکر و مدارا به قضیه خاتمه دهد ولی بعد از کشیده شدن تظاهرات به بیرون از دانشگاه، مجبور شد وارد عمل شود.

* پروژه تضعیف رهبری؛ مرحله سوم: تخریب چهره بسیج

بعد از حمله به وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی و تخریب چهره این دو ارگان، متوجه شدند هنوز نیرویی هست که با تمام توان درحفاظت از ولایت و نظام فعالیت می‌کند و در عین حال مردمی است؛ به‌همین منظور درصدد تخریب بسیج و بسیجی برآمدند و با ترور از قبل طراحی شده حجاریان که عنصر اصلی شورای شهر تهران بود، بهانه حمله به بسیج را فراهم کردند تا بتوانند از موجی که ایجاد شده، استفاده کنند و با مانور روی ضارب که به‌عنوان بسیجی و تندرو شناخته شد، چهره بسیج را تخریب کردند.

در مجموع، اطلاعات، نیروی انتظامی و بسیج به‌عنوان بازوهای اصلی حمایت از نظام و رهبری مورد ضربه قرار گرفت و فضا به‌سمت حرکت سیاسی بعدی جریان اصلاحات در عرصه تضعیف جایگاه رهبری و ولایت‌فقیه پیش رفت و با عمق بخشیدن به دوگانگی قدرت درکشور و طرح مساله انتصابی و انتخابی، فضا را برای برنامه‌های‌خود فراهم کردند.

گفتند آقای خاتمی منتخب مردم با رأی بسیار بالاست و درحالی‌که رهبری به‌عنوان منصوب خبرگان از آرای مردمی برخوردار نیست، با طرح این بحث درصدد کم‌رنگ جلوه دادن پایگاه اجتماعی رهبری و درعوض بالا بردن محبوبیت و اقبال عمومی رییس‌جمهور برآمدند. همه این مسائل در طرح دو قلو، از طرف آقای خاتمی به‌عنوان رییس‌جمهور به مجلس ارائه شد که البته به نتیجه نرسید.

-نقش و عملکرد روزنامه سلام و آقای خویینی‌ها در شکل‌گیری حادثه کوی چقدر تاثیرگذار است؟

آقای خویینی‌ها برای جریان اصلاحات حکم رهبری داشت و از او به‌عنوان رهبری آینده و کسی یاد می‌کردند که می‌تواند درجایگاه رهبری قدم بگذارد. بسیاری از اصلاح‌طلبان او را استاد خود می‌دانستند و جایگاه ویژه‌ای برایش قائل بودند.

 خویینی‌ها مدیرمسوول روزنامه سلام درواقع سردمدار روزنامه‌های زنجیره‌ای مثل طوس، جامعه و خرداد بود و به‌عنوان حامی و خط‌دهنده روزنامه‌های زنجیره‌ای بود که درمسیرجنگ نرم مطبوعاتی قدم برمی‌داشتند. درمقابل، ما در مجلس پنجم، طرح اصلاح قانون مطبوعات را شروع کردیم برای این‌که با این روند مقابله کنیم. خب طبیعی بود که آن‌ها در مقابل مجلس موضع بگیرند.

جریان اصلاحات، نامه‌ای را که افراد نفوذی خودشان در وزارت اطلاعات تهیه کرده بودند، علم کرد. این جریان، اصلاح قانون مطبوعات را با زدن تیتر در روزنامه سلام به سعید امامی منسوب و بدون رعایت طبقه‌بندی‌های اطلاعاتی، اسرار نظام را فاش کرد و با همین تیتر، موجی را در جامعه درست کرد که منجر به حوادث 18 تیر شد. در حقیقت لایحه مجلس را بهانه‌ای برای طرح خود قرار داده بود.

-واکنش مجلس مقابل این حرکت چه بود؟

هدف ما در مجلس، مقابله با جنگ نرم مطبوعاتی بود و من از طرف نمایندگان مسوول شدم. کیفرخواستی تنظیم کردم و از آقای خویینی‌ها، شکایتی به دادگاه روحانیت بردم. خیلی سریع دادگاهی شکل گرفت. حدود 3 جلسه دادگاه برگزار شد. آقای خویینی‌ها به دادگاه احضار و این دادگاه نقطه عطف ماجرا شد.

-چه‌طور؟

با این کار وارد خط قرمز جریان اصلاحات شده بودیم. اصلاحات اعلام کرده بود که روزنامه سلام و آقای خویینی‌ها خط قرمز ماست. برای جریان اصلاحات خوشایند نبود که شخصی را به دادگاه بکشانیم که برای او جایگاه رهبری متصور بودند. وزارت اطلاعات با فشار دولت آقای خاتمی، شکایتش را از روزنامه سلام پس گرفت اما اصلاً فکر نمی‌کردند ما به شکایت خود مصر باشیم و قضیه به محکوم شدن او پایان پذیرد.

همین پس گرفتن شکایت توسط وزارت اطلاعات، نشان‌دهنده این است که طراحی خاصی صورت گرفته بود. در غیر این‌صورت چه‌طور می‌شود وزارت اطلاعات از افشای اسناد خود بگذرد که توسط روزنامه سلام صورت گرفته بود؟ این نشان می‌دهد عواملی قصد همکاری با آنان را داشتند و فکرمی‌کردند محور اصلی شکایت همان وزارت اطلاعات باشد و با منتفی شدن آن، کار به محکومیت نمی‌کشد. درحالی‌که ما ازشکایت خودمان کوتاه نیامدیم و قاطعانه ایستادیم.

علاوه بر شکایت نمایندگان مجلس، آقای احمدی‌نژاد به‌عنوان استاندار نیز شکایتی را علیه خویینی‌ها تنظیم کرده بود. در نهایت 2 الی 3 شکایت شد که با هم به دادگاه بردیم و کیفرخواست خوبی ارائه کردیم. کارهای دادگاه و روند شکایت را هم بدون وکیل ادامه دادیم. دادگاه برگزار شد و آقای سلیمی به‌عنوان قاضی دادگاه روحانیت، حکم قطعی را اعلام کردند و آقای خویینی‌ها به‌مدت 5 سال از تمام فعالیت‌های سیاسی و مطبوعاتی به‌طور کلی ممنوع شد. محاکمه رهبر آینده اصلاحات، مهم‌ترین پاتکی بود که جریان انقلاب بر پیکره اصلاحات زد و تمام نقشه‌ها و طراحی‌های آن‌ها به‌صورت جدی آسیب دید.

-موضوع متن کیفرخواست شما چه بود؟

کیفرخواست ما درباره این بود که آقای خویینی‌ها به نمایندگان مجلس که طرح قانون اصلاح مطبوعات را ارائه کرده بودند، توهین کرده و افترا زده بود و درحقیقت نشر اکاذیب صورت گرفته بود. او در روزنامه‌اش لایحه مجلس را به قضیه‌ای مرتبط کرده بود که نمایندگان از آن بی‌خبر بودند. آقای خویینی‌ها هم ابتدا استدلال کرد که این نامه را یکی از عوامل اطلاعات به ما داده است و ما از طبقه‌بندی بودن آن خبر نداشتیم. البته قاضی ادله او را نپذیرفت و بعد از شنیدن مطالب دو طرف، حکم قطعی را صادرکرد که ذکر شد.

-برگردیم به حوادث 18 تیر؛ در آن چند روز در سطح شهر تهران چه اتفاق‌هایی رخ داد؟

از نظر درگیری خیابانی، تقریباً حوادثی شبیه فتنه سال 88 رخ داد.

دقیقاً همان رفتار، همان اغتشاش، همان شیشه خردکردن و آتش زدن بانک، حمله به مسجدها و آتش زدن پرچم کشور و پاره کردن عکس امام خمینی و مقام معظم رهبری و حتی اجرای طرح کشته‌سازی دروغین. حتی بعضی از علمای قم پیام تسلیت دادند و حتی اسامی کشته‌شدگان را به‌عنوان افرادی اعلام کردند که در دفاع از آزادی بیان و روزنامه سلام جان داده‌اند. درحالی‌که اصلاً چنین افرادی با این مشخصات، وجود خارجی نداشتند.

زمانی که ما از آقای خویینی‌ها شکایت و او را محاکمه کردیم و درواقع رهبری جریان اصلاحات را زیر سؤال بردیم، اصلاحات به این فکر افتاد که از این فضا برای ضربه زدن به جایگاه رهبری و ولایت‌فقیه استفاده کند و شاهد بودیم در 22 تیر به‌سمت بیت رهبری حرکت کردند و آسیب به رهبری نظام در دستورکارشان قرار گرفت.

تقریباً در ساعت‌های اولیه آن روز به دانشجویان اعلام شد که باید به‌سمت بیت رهبری حرکت کنند و مقابل بیت جایگاهی است که می‌توانند حقشان را دریافت کنند. ظاهراً آقای رحیم صفوی فرمانده وقت سپاه، تلفنی به آقای خاتمی اخطار شدید داد، آقای خاتمی هم این مطلب را به زیرمجموعه‌اش ارجاع داد، که اگر از میدان انقلاب به‌سمت بیت بروید، سپاه وارد عمل خواهد شد. وزارت کشور هم مسیر جایگزین را اعلام کرد.

با این اخطار شدید سپاه، جریان اصلاحات متوجه این موضوع شد که این‌بار با وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و بسیج که تضعیف کردند، مواجه نیستند. مقابل سپاهی قرار دارند که تلقی فرماندهان آن از این توطئه و حرکت، در حد کودتا و براندازی نرم بود که ده‌ها فرمانده سپاه با نامه‌ای به آقای خاتمی اخطار و هشدار می‌دهند که اگر قرار باشد دولت با این جریان همراهی کند که هدفش براندازی نظام و هجمه به ولایت است، سپاه مقابل این حرکت می‌ایستد و مجدانه از نظام و انقلاب و مردم دفاع می‌کند. در این مرحله بود که جریان اصلاحات عقب‌نشینی کرد و نقشه‌ها را تغییر داد.

بعد از تیتری که در روزنامه سلام زده شد، دانشجویان در 17 تیر تجمعی حدود 150 نفری در محوطه دانشگاه داشتند و درخوابگاه شروع کردند به شعار دادن علیه نظام و رهبری، که نیروی انتظامی در مرحله اول خوب و با درایت برخورد کرد اما در نیمه‌های شب که توسط یک‌سری از منافقان، افراد غیردانشجو و عوامل وابسته به خارج و افرادی مانند منوچهر محمدی و... تجمع‌ها به بیرون از دانشگاه کشانده شد و کار به تخریب اماکن عمومی و اموال بیت‌المال کشید، نیروی انتظامی مجبور به دخالت شد و دانشجوها را متفرق کرد. بعد از این جریان و به‌دنبال استمرار تجمع‌ها، کشته‌سازی‌های دروغین در دستور کار قرار گرفت. (13 نفر را کشته اعلام کرده بودند که اسم و هویت مشخصی نداشتند) اعلام شد که از 17 تیر به بعد تظاهرات از کوی دانشگاه به‌سمت میدان انقلاب و دانشگاه صورت می‌گیرد.

معاون سیاسی وزارت کشور، به‌صورت شفاهی به بعضی از ماشین‌هایی که بارشان سنگ و آجر بود، اجازه داد وارد محوطه دانشگاه شوند و بارشان را خالی کنند. عوامل دولت به‌کمک وزارت کشور و بی‌سیم‌های سازمان حفاظت محیط‌زیست که به همت خانم ابتکار تهیه شده بود، درکنار موضع ضعیف وزیر علوم آقای معین در قبال اتفاق‌ها، همه و همه حاکی از این موضوع است که همه دست به دست هم داده بودند و از قبل برای چنین حرکت و اقدام‌هایی هماهنگی داشتند. از آن‌طرف هم رسانه‌های بیگانه به این حرکت کاملاً خط می‌دادند و حتی شخص رییس‌جمهور آمریکا به شکل سرسختانه‌ای از این جریان دفاع می‌کرد. معاون وزارت‌خارجه آمریکا در آن روزها به‌طور مرتب به آشوب‌گران اعلام می‌کرد حرکت کنید ما از شما پشتیبانی خواهیم کرد.

همه این مسائل نشان از یک هماهنگی کاملاً روشن بین جریان تحکیم وحدت با دشمنان انقلاب‌اسلامی دارد. بسیاری از افرادی که آن روز هدایت‌کننده جریان بودند، ازکشور فرار کردند و امروز در آغوش آمریکا قراردارند. افراد بسیاری مانند علی افشاری و منوچهر محمدی از هدایت‌کنندگان اصلی آشوب 18 تیر بودند که بعضی از آنان به‌عنوان اپوزوسیون درخارج از کشور فعالیت دارند.

تظاهرات وارد شهر تهران شد و بانک و شیشه مغازه‌ها و ماشین‌ها از آشوب‌گری و خراب‌کاری بی‌نصیب نماندند و مورد آسیب قرارگرفتند تا عصر روز 18 تیر که شاهد اقدامات خراب‌کارانه زیادی بودیم. حتی دیدیم عناصر مرکزی عوامل نهضت آزادی در تظاهرات، مشغول دادن بسته‌های آب به دانشجویان بودند. تلفن‌های ماهواره‌ای برای ارسال گزارش لحظه به لحظه به رسانه‌های بیگانه و تهیه خوراک برای دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی ایران، درحال فعالیت بودند. تا به 21 تیر رسیدیم که باز هم با درایت و هوشمندی و مدیریت راهبردی مقام معظم رهبری و فصل‌الخطاب بودنشان، با سخنرانی خود، آتش فتنه را خاموش کردند و در جمع دانشجویان و بسیجیان و اقشار مختلف مردم با ابراز ناراحتی و هم‌دردی با دانشجویان، تأکید کردند که این نقشه، حساب‌شده بود و اعلام کردند: «حتی اگر عکس من را هم پاره کردند و به من هم اهانت کردند، شما برخوردی نکنید. بگذارید اوضاع را ما کنترل کنیم.» این گذشت مقام معظم رهبری و دقت نظری که در ماهیت اصلی این حوادث داشتند، موجب شد مردم در 23 تیر طاقت نیاورند و قائله را ختم کنند.


تفسیر ناب رهبر انقلاب از مفهوم انتظار

تفسیر ناب رهبر انقلاب از مفهوم انتظار

انتظار فرج و گشایش، در نهایت دورانی که ما در آن قرار داریم و بشریت دچار ستم‌ها و آزارهاست، یک مصداق از انتظار فرج است، لیکن انتظار فرج مصداق‌های دیگر هم دارد.
به گزارش فرهنگ نیوز ، آیت الله العظمی سیدعلی حسینی خامنه‌ای: انتظار فرج یک مفهوم بسیار وسیع و گسترده‌یی است. یک انتظار، انتظارِ فرجِ نهایی است؛ یعنی این‌که بشریت اگر می‌بیند که طواغیت عالم ترک‌تازی می‌کنند و چپاولگری می‌کنند و افسارگسیخته به حق انسانها تعدی می‌کنند، نباید خیال کند که سرنوشت دنیا همین است؛ نباید تصور کند که بالاخره چاره‌یی نیست و بایستی به همین وضعیت تن داد؛ نه، بداند که این وضعیت یک وضعیت گذراست - «للباطل جولة» - (۱) و آن چیزی که متعلق به این عالم و طبیعت این عالم است، عبارت است از استقرار حکومت عدل؛ و او خواهد آمد. 
 
انتظار فرج و گشایش، در نهایت دورانی که ما در آن قرار داریم و بشریت دچار ستم‌ها و آزارهاست، یک مصداق از انتظار فرج است، لیکن انتظار فرج مصداق‌های دیگر هم دارد. وقتی به ما می‌گویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بن‌بستی قابل گشوده شدن است. فرج، یعنی این؛ فرج، یعنی گشایش. مسلمان با درسِ انتظار، فرج می‌آموزد و تعلیم می‌گیرد که هیچ بن‌بستی در زندگی بشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسان ناامید دست روی دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کاری نمی‌شود کرد؛ نه، وقتی در نهایتِ زندگیِ انسان، در مقابله‌ی با این‌همه حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشیدِ فرج ظهور خواهد کرد، پس در بن‌بست‌های جاری زندگی هم همین فرج متوقَّع و مورد انتظار است. این، درس امید به همه‌ی انسانهاست؛ این، درس انتظار واقعی به همه‌ی انسانهاست؛ لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانسته‌اند؛(۲) معلوم می‌شود انتظار، یک عمل است، بی‌عملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی این‌که دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. 
 
انتظار یک عمل است، یک آماده‌سازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایی است در همه‌ی زمینه‌ها. این، در واقع تفسیر این آیات کریمه‌ی قرآنی است که: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» (۳) یا «ان الارض للَّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین».(۴) یعنی هیچ‌وقت ملت‌ها و امت‌ها نباید از گشایش مأیوس شوند. 
 
۱۳۸۴/۰۶/۲۹ 
‌‌بیانات‌ در دیدار اقشار مختلف مردم به ‌مناسبت نیمه‌‌ی شعبان 
 
پی‌نوشت: 
۱) غرر الحکم و درر الکلم ، عبد الواحد بن محمد تمیمى آمُدى‏ ص ۵۴۴ ؛ عیون الحکم والمواعظ ، علی بن محمدلیثی واسطی ص ۴۰۳؛ 
«للحقّ دولة، للباطل جولة» 
ترجمه: 
برای حق دولتی و از برای باطل جولانی باشد. 
۲) کمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوق ج ۲ ص ۶۴۴؛ الخصال،صدوق،ج۲ص۶۲۰ ؛ المناقب،ابن شهر آشوب،ج۴ص۴۲۵ ؛ بحارالانوار،مجلسی،ج۵۰ص۳۱۷ح۱۴ ؛ 
أفضل أعمال أمتی انتظار الفرج من الله عز و جل 
ترجمه: 
برترین اعمال امت من انتظار فرج از خداوند بزرگ و بلند قدر است. 
۳) سوره مبارکه القصص آیه ۵ 
وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ 
ترجمه: 
ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! 
۴) سوره مبارکه الأعراف آیه ۱۲۸ 
قالَ موسىٰ لِقَومِهِ استَعینوا بِاللَّهِ وَاصبِروا ۖ إِنَّ الأَرضَ لِلَّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ ۖ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ 
ترجمه: 
موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار می‌کند؛ و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است!» 

بیانیه کنگره ملی کردستان عراق علیه ایران

بیانیه کنگره ملی کردستان عراق علیه ایران

کنگره ملی کردستان عراق طی بیانیه‌ای ضمن انتقاد از ایران و مواضع آن در خصوص استقلال کردستان، تصمیم‌گیری در این زمینه را منوط به خواست مردم کرد دانست.
به گزارش فرهنگ نیوز ، کنگره ملی کردستان عراق تلاش ایران در راستای جلوگیری از استقلال سرزمین کردستان را محکوم کرد.
 
این کنگره در بیانیه‌ای مدعی شده است که ایران سعی دارد با ایجاد تفرقه در میان شهروندان کرد مانع از پیشروی تقاضای استقلال توسط حکومت خودمختار کردستان عراق شود.
 
در این بیانیه، کنگره کردستان عراق تصریح نموده است که هیچ کشور یا ملتی حق دخالت در منازعات کردستان و تصمیم‌گیری‌ به جای مردم کرد را ندارند.  
 
بحران اخیر عراق باعث شد « مسعود بارزانی»، رئیس حکومت خودمختار کردستان پیشنهاد درخواست برگزاری رفراندم استقلال کردستان را به مجلس اربیل ارائه دهد.
 
تهران نیز ضمن مخالفت با  استقلال کردستان نسبت به برگزرای هرگونه رفراندم هشدار داده است.
 
لازم به ذکر است که در هفته گذشته «حسین امیرعبداللهیان» معاون عربی آفریقایی وزارت امور خارجه ایران،  تلاش‌های صورت گرفته مبنی بر استقلال کردستان را از توطئه‌های رژیم صهیونیستی خواند که جمهوری اسلامی ایران به هیچ عنوان اجازه نمی‌دهد محقق گردد. امیرعبداللهیان در سخنان خود به این نکته اشاره کرده است که در یک ماه اخیر تنها مقامی که از استقلال کردستان حمایت کرده «نتانیاهو» نخست وزیر رژیم اسرائیل بوده است.
 
در ماه گذشته نتانیاهو به همراه برخی دیگر از مقامات رژیم اسرائیل از استقلال کردستان و تشکیل دولت مستقل کرد در شمال عراق حمایت کرد.
 
امیرعبداللهیان در سخنان خود تصریح کرده بود که ایران به هیچ عنوان نباید اجازه دهد که آرزوهای تل آویو در منطقه  اشاعه پیدا کند.
 
«مرضیه افخم»، سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز مدعی شده بود که بدون شک مردم هوشیار عراق هرگز اجازه نخواهند داد عناصر صهیونیستی مطامع خود را در سرزمین ایشان به پیش برند. 

ارتباطات آشکار و مشکوک عبدالحمید‎

وطن امروز

ارتباطات آشکار و مشکوک عبدالحمید‎

عبدالحمید مشکوک است و شاید مهم‌ترین نکته‌ای که باعث شده این شک تقویت شود، تلاش فراوان جریان تکفیری و غربی برای مطرح کردن او و تضعیف سایر علمای اهل سنت ایران باشد.
به گزارش فرهنگ نیوز ، مولوی عبدالحمید مواضع مبهمی در قبال تحولات منطقه داشته است. از مواضع مبهم درباره تروریست‌های سوریه و درخواست از جمهوری اسلامی برای عدم حمایت از اسد گرفته تا محکوم کردن نوری مالکی در عراق و متهم کردن او به ایجاد شرایط فعلی در این کشور نشان می‌دهد رفتار این فرد می‌تواند بخشی از یک سلسله اقدامات منطقه‌ای باشد.

عبدالحمید مشکوک است و شاید مهم‌ترین نکته‌ای که باعث شده این شک تقویت شود، تلاش فراوان جریان تکفیری و غربی برای مطرح کردن او و تضعیف سایر علمای اهل سنت ایران باشد. با این حال در این گزارش به برخی ارتباطات عیان عبدالحمید اشاره می‌شود. 

۱- ارتباط غیر‌شفاف با کشورهای مرتجع منطقه بویژه عربستان می‌تواند عامل اصلی مواضع مولوی باشد. هر چند این ارتباط از سوی جریان مکی همواره تکذیب شده است. دستگیری مولوی محمد اسماعیل ملازهی معروف به حافظ اسماعیل، داماد مولوی عبدالحمید به اتهام جاسوسی برای عربستان در سال ۱۳۹۰ و مجازات ۱۰ سال زندان وی که با بخشش به ۳ سال کاهش یافت یکی از این شواهد است. حافظ اسماعیل یکی از بازوهای مولوی عبدالحمید است که چند سال پیش هم باعث ایجاد یک غائله امنیتی -مذهبی در سیستان شده بود. شاهد دیگر بر ارتباط خاص مولوی عبدالحمید با حکام دیکتاتور منطقه بویژه عربستان وقتی آشکارتر می‌شود که دیده می‌شود او همواره یکی از کسانی بوده‌ که از طرف سران این کشورها به بهانه حج یا شرکت در کنفرانس‌های مذهبی دعوت شده است.

۲- جریان مکی و رئیس آن مولوی عبدالحمید روابط صمیمانه‌ای با قرضاوی، معروف به شیخ فتنه دارد. قرضاوی همان کسی است که رسما فتوای جهاد علیه دولت قانونی سوریه و همچنین علیه شیعیان صادر کرد و مواضع وی علیه حزب‌الله لبنان و سید‌حسن نصرالله باعث نفرت مسلمانان از وی شده است و پس از آن بود که همسر وی ارتباط قرضاوی را با صهیونیست‌ها آشکار و وی را رسوا کرد.

۳- علاقه عوامل سرویس‌های بیگانه به او شاید یکی دیگر از دلایل مواضع متفاوت و گاه متناقض مولوی عبدالحمید با علمای معتدل اهل سنت است. ۲ مورد از این عوامل در زیر بررسی می‌شود:

الف- عطا مهاجرانی: وزیر فراری دولت اصلاحات که اکنون در لندن سکونت دارد و رابطه صمیمی نیز با آل سعود دارد؛ یکی از دوستان صمیمی مولوی عبدالحمید است. جملات تمجیدآمیز مهاجرانی از مولوی عبدالحمید عمق علاقه مهاجرانی به مولوی عبدالحمید را آشکار می‌کند. وی درباره مولوی عبدالحمید چنین می‌گوید:«عبدالحمید بدون شک شاخص‌ترین عالم دینی اهل سنت در کشور ماست. اسلام‌شناس و فقیهی دانشمند، اهل نظر و حکیم. سال‌های طولانی است که با ایشان آشنا هستم. هر گاه توفیق سفر به زاهدان پیدا می‌کردم یا ایشان به تهران می‌آمدند، دیداری صورت می‌گرفت.» اما مساله به همین جا ختم نمی‌شود و رسانه فتنه‌گر جرس که زیر نظر مهاجرانی و از لندن مدیریت می‌شود، خطبه‌های مساله‌دار مولوی عبدالحمید را همیشه پوشش داده تا بیش از همه علاقه خود را به خطبه‌های مولوی عبدالحمید نشان دهد.

ب- محمود براهویی‌نژاد: اصلی‌ترین مشاور رسانه‌ای مولوی عبدالحمید و جریان مکی است که سابقه خبرنگاری برای رادیو فردا – ارگان رسانه‌ای سیا- معروف به رادیو سیا را در کارنامه دارد و از آن به عنوان افتخار برای خود یاد می‌کند.

۴- حمایت از اردوغان که در فتنه سوریه نقشی آشکار و غیر‌قابل کتمان دارد یکی دیگر از عوامل موضع‌گیری به نفع تروریست‌ها توسط مولوی عبدالحمید است. این نزدیکی و صمیمیت بین جریان مکی به رهبری مولوی عبدالحمید و جریان اردوغان در ترکیه را می‌توان در اخبار رپرتاژی سایت جریان مکی به راحتی مشاهده کرد تا جایی که از اردوغان به عنوان عمر خطاب زمان یاد می‌کنند.

آنچه در این مطلب بررسی شد از منابع آشکاری به دست آمده است که در دسترس همه است. نکته‌ای که باید به یاد داشت این است که نباید موضع‌گیری‌های مولوی عبدالحمید را به پای همه علمای اهل سنت جنوب شرق کشور نوشت زیرا علمای هوشیار اهل سنت بارها فتنه تکفیری‌ها را در سوریه و به ویژه در عراق محکوم کرده‌اند اما متاسفانه به خاطر بلندگوهای بسیار جریان مکی به ریاست مولوی عبدالحمید در داخل و خارج از کشور، موضع‌گیری‌های این جریان به پای همه اهل سنت جنوب شرق نوشته می‌شود که این واقعیت مسؤولیت علمای معتدل اهل سنت را بیش از گذشته سنگین می‌کند.